۱۱ ضد الگو در مصاحبه مشتریان

متن زیر ترجمه نوشته گیف کانستبل است. (اینجا)

 
استیو بلنک همیشه می‌گوید «در استارتاپ، هیچ واقعیتی داخل ساختمان نیست فقط گمان‌ها هستند». جنبش استارتاپ ناب شما را تشویق می‌کند تا با آمیزه‌ای از آزمایش‌ها و تحقیقات کیفی از ساختمان بیرون بزنید. انجام کیفی کار به شما چندین مزیت می‌دهد. به شما کمک می‌کند بیاموزید که دیگران چگونه فضای مساله شما را تجربه کرده و درباره آن فکر می‌کنند. یاری‌تان می‌کند تا مدارک اثبات مفروضات خود و یا نبودن مدرکی برای درستی آن‌ها را در یابید.
 
نوشته قبلی «۱۲ نکته برای مصاحبه مشتریان» (بهتر است اول آن‌را بخوانید) تلاش می‌کند تا به کارآفرینان و طراحان محصول کمک کند که چگونه موثرتر این کار کیفی را انجام دهند. ولی بسیاری در این زمینه دست‌وپا می‌زنند. در اینجا چند ضدالگو که باید از آن‌ها حذر کرد را آورده‌ام:
 
۱. گمانه را پذیرش تلقی می‌کنید.
این‌ها چند نمونه پرسش هستند که من دوست ندارم- و اگر آن‌ها را بپرسید باید جدا پاسخ‌ها را کم ارزش در نظر بگیرید:
«از این استفاده می‌کنید؟» «برای این پول می‌دهید؟» «از این خوشتان می‌آید؟»
 
نمی‌گویم که هیچگاه این پرسش‌ها را نمی‌پرسم، ولی همیشه پرسش‌های رفتاری را به گمانه ترجیح می‌دهم.
 
در مقابل، این‌ها صحبت‌های رفتار-محور هستند: «برایم درباره یک بار که بلیت هواپیما را آنلاین خریدی بگو» «از چه چیز آن فرآیند خوشت آمد؟ چه چیز فرآیند اعصاب خردکن بود؟» «برای رزرو بلیت قبلا از چه سیستم‌ها و روش‌های مختلفی استفاده کرده‌ای؟»
 
۲. مصاحب شونده را هدایت می‌کنید
هدایت کردن مصاحبه شونده یعنی پرسیدن به شکلی که پاسخ را در دهان او قرار دهد. برای نمونه: «ما فکر می‌کنیم که بیشتر مردم واقعا نمی‌خواهند بلیت را آنلاین رزرو کنند، ولی نظر شما چیست؟» جمله و تن صدای پرسیدن خود را بررسی کنید. آیا می‌خواهید پاسخ را هدایت کنید؟
پیش از جلو رفتن، پرسش‌های باز و طبیعی بپرسید: «تجربه شما از خرید آنلاین بلیت چه بود؟»
 
۳. نمی‌توانید جلو حرف زدن خود را بگیرید.
بعضی کارآفرینان نمی‌توانند جلو خودشان را بگیرند- آن‌ها سرشار از هیجان هستند و می‌خواهند که پشت سرهم محصول/خدمت خود را معرفی کنند. اشکالی در تلاش برای پیش فروش محصول خود نیست- چرا که این کار به خودی خود تجربه‌ای جالب است- ولی نباید این کار را با یادگیری رفتاری مخلوط کنید.
 
اگر در حال پیش فروش هستید، فقط از آن‌ها نپرسید که «آیا برای این پول می‌دهید؟» بلکه از آن‌ها بخواهید که واقعا پول بدهند و ببینید که چه رخ می‌دهد. بعضی‌ها می‌پرسند که «چقدر حاضری بابت این پول پرداخت کنی؟» ولی من این کار را نمی‌کنم. در عوض، تلاش می‌کنم که با قیمت‌های مختلف بفروشم. بیشتر از آن ترجیح می‌دهم که مشتری بالقوه را وادار کنم تا چیزی را تجربه کند، به جای اینکه در مورد چیزی نظر بدهد.
 
۴. فقط آنچه را که می‌خواهید می‌شنوید.
بعضی افراد را می‌بینم که با اعتقاد قوی به چیزی که دوست دارند/ندارند به مصاحبه می‌روند. وقتی آن‌ها پس از مصاحبه یادداشت برداری می‌کنند، به صورت معجزه آسایی هرآنچه که شنیده‌اند با آنچه که باور دارند یکی می‌شود. ذهن‌های ما فیلترهای شگفتی هستند. پیش از انجام مصاحبه دستور کار خود را بیرون اتاق بگذارید. یک راه برای حل این وجود دو نفر برای هر مصاحبه است- یکی بپرسد و دیگری یادداشت بردارد.
 
۵. تنها یک عدد مصاحبه را واقعیت تلقی می‌کنید
همین الان با یک مشتری احتمالی صحبت کرده‌اید و او دید واقعا قوی و مثبتی داشته است. یک راه این است که سریع به سراغ نتیجه‌گیری بروید و برای ایجاد تغییرات بشتابید. به جای آن، شما باید صبور باشید. هیچ پاسخ قاطعی برای اینکه چند پاسخ یکسان برابر واقعیت است وجود ندارد. به دنبال الگوها بگردید و خودتان قضاوت کنید. یک الگوی مشخص و ثابت حتی از ۵ یا ۱۰ نفر یک سیگنال است.
 
۶. ترس از پس زده شدن
بنا بر تجربه من این بزرگترین عامل بازدارنده افرادی است که تحقیقات کیفی می‌کنند. یا ترس از اینکه یک غریبه شما را پی بزند یا اینکه ایده‌تان را نپذیرد. بهانه‌های زیادی از جمله «نمی‌دانم که چگونه آدم‌هایی را برای صحبت بیابم» از این ترس نشات می‌گیرند. فقط انجامش دهید همین. مشتری سازی فقط در خیابان جلو مردم را گرفتن نیست. شما می‌توانید آدم‌ها را در فیس‌بوک، توئیتر یا گروه‌های لینکداین بیابید و البته استفاده از روش قدیمی شبکه‌سازی نیز موثر است.
 
۷. با هر انسان زنده‌ای صحبت می‌کنید
می‌بینم که بعضی تیم‌ها با رویکرد مسلسلی عمل می‌کنند. به جای آن، مفروضات خود را حول اینکه مشتریان و پذیرندگان آغازین شما چه کسانی خواهند بود تعریف کنید. شما حتی می‌توانید از Persona ها استفاده کنید. روی این آدم‌ها تمرکز کنید و تلاش کنید تا مفروضات خود درباره مشتریان را معتبر یا نامعتبر سازی کنید. اشکالی ندارد که گاهی برای یادگیری از منطقه هدف خود بیرون بروید ولی شورش را در نیاورید. تمرکز کنید، یاد بگیرد و در صورت لزوم چرخش کنید.
 
۸. شما صحبت را به بیراهه می‌کشانید
اگر بی‌آمادگی و شلخته به مصاحبه با مشتری بروید، خود را همینطور می شناسانید. به جای آن، پرسش‌های خود را از قبل بنویسید و آن‌ها را براساس اولویت ریسک‌ها و مفروضاتی که نگرانشان هستید درجه‌بندی کنید.
 
برای تعریف مفروضات خود، می‌توانید به پرسش‌های ما در سایت www.neoincubate.com پاسخ دهید، بوم مدل کسب‌وکار را پر کنید یا از ساختار پیشنهادی مارتی کاگان برای محصول استفاده کنید. روش دقیق شما به اندازه کاری که واقعا برای اولویت‌بندی ریسک‌های خود انجام می‌دهید اهمیت ندارد.
 
در طول مصاحبه، پرسش‌های خود را عینا از روی کاغذ نخوانید، بلکه فضا را محاوره‌ای نگه دارید (یادتان باشد، شما می‌خواهید مصاحبه‌شونده را به گفتن داستانش وا دارید). اگر چیز جالبی کشف کردید، همین را بگیرید و جلو بروید و نگران دورشدن از اولویت‌های اولیه‌تان نباشید.
 
۹. تلاش می‌کنید همه چیز را در یک جلسه یاد بگیرید
به جای آنکه در هر مصاحبه تلاش کنید تا جای ممکن وسیع و گسترده جلو بروید، بهتر است روی چند زمینه که برای کسب‌وکار شما حیاتی هستند تمرکز کنید. اگر دامنه گسترده‌ای از پرسش‌ها دارید، مصاحبه‌های بیشتری انجام دهید و پرسش‌ها را در آن‌ها بشکنید.
 
۱۰. فقط طراح‌ها پژوهش کیفی ‌می‌کنند.
اشکالی ندارد که بیشتر اوقات کارها را تقسیم کنید، ولی همه افراد تیم باید مجبور به بیرون رفتن و صحبت با آدم‌های واقعی شوند. توجه: احتمالا نیاز است که افراد جدید تیم را درباره اینکه با اندک مصاحبه‌ای سریع نتیجه‌گیری نکنند هدایت کنید (شماره ۵ را بخوانید)
 
۱۱. هفته اول مصاحبه مشتریان را انجام داده‌اید ولی از آن زمان دیگر نیازی به آن ندیده‌اید
خیلی ناراحت کننده است که می‌بینیم تیم‌های محصول کارها را با مصاحبه مشتریان شروع می‌کنند ولی با یک بار انجام آن کار را متوقف می‌کنند. هیچ اشکالی ندارد که به مرور کار مصاحبه را کم کنیم. اگر منحنی یادگیری شما هموار شده است، منطقی است که کار را متوقف کرده و روش انجام آن‌را تغییر دهید. با این وجود شما به ساخت آهنگ کیفی پیوسته درون فرآیند محصول خود احتیاج دارید. این‌کار مکملی الزامی را برای سنجه‌های کمی‌ شما فراهم می‌کند، چراکه کمک می‌کند دلیل رخ دادن چیزها را بفهمید.
 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

۱۰ چیزی که یاد گرفتم

نوشته مفید «۱۰ چیزی که یاد گرفتم» سیندی آلوارز، نوشته‌ای کوتاه و ارزشمند در زمینه استارتاپ ناب (Lean Startup) و مشتری سازی (Customer Development) است. (نوشته اصلی)
 
۱. هرچیزی که مردم می‌گویند که در آینده برایش پول خواهند داد، نادرست است.
 
۲. اگر کسی می‌گوید «من که خودم از این استفاده نمی‌کنم ولی مطمئنم که دیگران استفاده می‌کنند»، هیچکس از آن استفاده نخواهد کرد.
 
۳. پاسخ به هر پرسشی که شبیه «آیا شما … را می‌خواهید؟» یا «آیا به … علاقه‌مندید؟» باشد، همیشه «بله» است.
 
۴.  اگر کسی می‌گوید « شاید فقط من اینطوری باشم، ولی …» – اینطوری نیست. به ویژه اگر به سخت بودن استفاده از محصول یا روشن نبودن بازاریابی شما بستگی داشته باشد.
 
۵. اگر می‌خواهید برای محصولتان پول بگیرید، با آدم‌هایی که دنبال آنند که همه چیز را مجانی به‌دست آورند صحبت نکنید. (ممکن است که آن‌ها بالاخره مشتری شما شوند ولی نه تا زمانیکه محصول شما فراگیر یا استاندارد شود)
 
۶. اینکه مشتریان چه ویژگی‌هایی (از محصولی) را می‌خواهند آنقدر که «چرا» آن‌ها را می‌خواهند جالب نیست.
 
۷. تقریبا همه، همه کاری برای شما می‌کنند تا زمانیکه: درخواست کوچک باشد، شما مشتاق هستید، آن‌ها مجبور به گرفتن تصمیمی که بیش از ۱ دقیقه فکر لازم دارد نباشند.
 
۸. دو نیرویی که باعث رفتار خرید و استفاده می‌شوند، بی‌علاقگی و تمایل به اجتناب از احمق به نظر آمدن هستند.
 
۹. نمی‌توانید محصولی خوب بسازید اگر مردمی که از آن استفاده خواهند کرد را واقعا دوست نداشته باشید. مجبور نیستید مثل آن‌ها باشید ولی باید آن‌ها را دوست داشته باشید.
 
۱۰. هرگاه به این فکر رسیدید که «این از آنچه من اول فکر می‌کردم پیچیده‌تر است»، باید بلافاصله دست از کار بکشید و دنبال یک نفر برای مشورت بگردید. احتمالا یا دارید اشتباه می‌کنید یا چیزها را بزرگ می‌کنید، و یک فکر دیگر آن را سریعتر از شما خواهد دید.
 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

تعریف های چهارگانه استارتاپ

درباره تعریف استارتاپ هنوز بحث‌های بسیاری وجود دارد، به همین خاطر تعریف استارتاپ از دید چهارتن از بزرگترین صاحب‌نظران حوزه استارتاپ‌ها را اینجا آورده‌ام.

 

هر کدام از تعریف‌ها می‌توانند به تنهایی گمراه کننده هم باشند، باید دید هدف از آن تعریف و زاویه‌ی دید ارایه دهنده تعریف چه بوده است.

برای نمونه تعریف اریک ریس (که من از طرفداران پر و پا قرصش هستم) به تنهایی بسیار گول زننده است؛ علتش این است که این یک تعریف ادبیاتی است، یعنی اریک ریس وقتی می‌خواهد متدولوژی استارتاپ ناب (Lean Startup) را معرفی کند این تعریف را می‌آورد تا بگوید در این متدولوژی تعریفش از استارتاپ چیست و چه سازمان‌هایی می‌توانند از آن متدولوژی استفاده کنند. برای همین هم هست که می‌بینیم قول‌هایی همچون جنرال الکتریک که در دیگر تعریف‌های استارتاپ نمی‌گنجند به شکل جدی متدولوژی استارتاپ ناب را پیاده می‌کنند.
 
استیو بلنک:
استارتاپ سازمانی است موقتی که در جستجوی مدل کسب و کاری گسترش‌پذیر، تکرارپذیر [و سود ده] است.
 
دیو مک کلور:
استارتاپ شرکتی است که درباره این سه سردرگم است:
۱- محصولش چیست، ۲- مشتریان آن که هستند. ۳- چگونه پول در بیاورد.
همین که به هر سه چیز پی برد، از استارتاپ بودن دست می‌کشد و به کسب وکاری واقعی تبدیل می‌شود.
در بیشتر مواقع، این اتفاق نمی‌افتد.
 
پاول گراهام:
استارتاپ شرکتی ست که ساخته شده تا به سرعت رشد کند. نفس تازه تاسیس بودن هیچ شرکتی را استارتاپ نمی‌کند.
برای استارتاپ بودن الزامی برای کار در زمینه فناوری، یا جذب سرمایه‌خطر پذیر،  یا خریده شدن وجود ندارد.
تنها چیز اساسی رشد است. هرچیز دیگری که به استارتاپ‌ها نسبت می‌دهیم از رشد می‌آید.
 
اریک ریس:
استارتاپ نهادی است انسانی که ساخته شده برای خلق محصول یا خدمتی نو در شرایط عدم قطعیت بسیار.

 

[تازگی اضافه شده]

پیتر تیل

این تعریفی است که پیتر تیل تازگی در کتاب معروف خود «صفر تا یک» (Zero to One) ارایه داده است.

استارتاپ بزرگترین گروه از آدمهاست که میتوانید برای ساخت آیندهای متفاوت متقاعد کنید.

 

حالا می‌توانیم یک قدم به جلو برداریم و به چیستی و ماهیت استارتاپ بپردازیم. (نوشته سه گانه استارتاپ استیو بلنک را بخوانید.)

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

برگزاری کارگاه Lean Startup شهریورماه

پس از چند سال اکنون متدولوژی مدرن Lean Startup (استارتاپ ناب) به محبوب‌ترین متدولوژی نزد استارتاپ‌ها و نیز سازمان‌های بزرگ نوآور و پیشتاز تبدیل شده است.

 
برخلاف مفاهیم به ظاهر ساده این متدولوژی، پیاده‌سازی این متدولوژی واقعا سخت است. به بیان دیگر تکنیک‌های پیاده‌سازی آن پیچیده و سخت هستند.
 
در حال حاضر محبوب‌ترین مجموعه تکنیک‌های پیاده‌سازی Lean Startup تکنیک‌های «Running Lean» (پیاده‌سازی ناب) هستند که توسط اش موریا تدوین شده و پیوسته به روز می‌شوند.
 
بر همین اساس مدت‌هاست که کارگاهی را تدوین و برگزار می‌کنم. تاکنون بیشتر کارگاه‌های برگزار شده درون سازمان‌ها و موسسات بوده‌اند. این بار کارگاه به صورت آزاد خواهد بود و همه می‌توانند شرکت کنند.
 
این کارگاه چهارشنبه و پنجشنبه ۶و ۷ شهریور ماه برگزار می‌شود.
 
دوره lean startup
برای ثبت‌نام در کارگاه به این صفحه مراجعه کنید.
https://myevent.ir/lean-teh/
 
توجه: خوانندگان بلاگ می‌توانند هنگام ثبت‌نام با وارد کردن کُد business از ۲۰ درصد تخفیف بهره ببرند.
 
نشانی محل برگزاری:
منطقه ۲۲ شهرداری تهران- شهرک گلستان، بلوار گلها، یاس ششم، بلوار طوبی، مجموعه اجتماعی و فرهنگی امام علی (ع)

 
جزییات سرفصل‌های کارگاه را در این صفحه می‌توانید بررسی نمایید.
 
اگر فرصت نکرده‌اید با Lean Startup آشنا شوید، مقاله «چرا استارتاپ ناب همه چیز را تغییر می‌دهد» را بخوانید.
 
از دوستان خوبم در پونیشا، کانون کارآفرینی ایران و بچه‌های گروه استارتاپ های ایران برای حمایت‌هاشون از برگزاری این کارگاه بسیار سپاسگزارم.

 
پ.ن: در حال برنامه ریزی برای برگزاری این دوره در اصفهان و مشهد هم هستیم. اگر مایل به شرکت در این دوره‌ها هستید می‌توانید اینجا پیش ثبت نام نمایید.
 
پ.ن: اگر به استارتاپ‌ها علاقه‌مندید، پیشنهاد می‌کنم عضو گروه «استارتاپ‌های ایران» در فیس بوک شوید.
 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

راهنمای مصاحبه‌مشتریان در مشتری‌سازی و استارتاپ ناب

بیرون زدن از ساختمان و مصاحبه درست با مشتریان از مهمترین کارهایی است که استارتاپ‌ها باید به‌خوبی انجام دهند. در این اینفوگرافیک مهمترین نکته‌های مصاحبه مشتریان گفته شده است.
 

A Guide to Customer Development Interviews

 
نسخه با کیفیت بهتر رو از اینجا بارگیری کنید.
 
نسخه انگلیسی را اینجا می‌توان دید.
 
نکات دیگری درباره مصاحبه مشتریان را در نوشته‌ای دیگر از من اینجا بخوانید.
 
پ.ن: اگر به استارتاپ‌ها علاقه‌مندید، پیشنهاد می‌کنم عضو گروه «استارتاپ‌های ایران» در فیس بوک شوید.
 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

اسلایدهای سمینار «استارتاپ‌ها و متدولوژی استارتاپ ناب»

چند هفته پیش سمیناری تقریبا سه ساعته در دانشگاه شریف داشتم؛ در این سمینار نخست به تعریف و چیستی استارتاپ پرداختم و سپس به معرفی متدولوژی کارآفرینی محبوب Lean Startup پرداختم.
 
اسلایدهای این سمینار را ببینید:
 

 

همینطور اگر عضو اسلایدشیر شوید می‌توانید اسلایدها را بارگیری کنید.

 
در ضمن «بوم مدل کسب و کار» و «بوم ناب» را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.
 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

چرا استارتاپ ناب همه چیز را تغییر می‌دهد

مجله Harvard Business Review از معتبرترین نشریات مدیریتی دنیاست، این مجله در آخرین شماره خود (May 2013) در مقاله اصلی خود «Why the Lean Start-Up Changes Everything» به قلم استیو بلنک به معرفی متدولوژی Lean Startup پرداخته است.
 
چرا Lean Startup همه چیز را تغییر می دهد
در آغاز تنها شرکت‌های نوپا از این متدولوژی استفاده می‌کردند ولی مدتی است که سازمان‌‌ها و شرکت‌های بزرگی همچون جنران الکتریک نیز به صورت فراگیر از این روش و ابزارهای آن استفاده می‌کنند و آن‌را در دنیای به سرعت در حال تغییر و مملو از رقابت کنونی بسیار مفید یافته‌اند.
 
این مقاله را از اینجا می‌توانید دانلود نمایید:

چرا استارتاپ ناب همه چیز را تغییر می‌دهد

 

برای نوشته‌های بیشتر درباره Lean Startup به اینجا مراجعه فرمایید.
 
همینطور برای آشنایی با کارگاه کارآفرینی ناب و سرفصل‌های آن به صفحه این کارگاه (اینجا) مراجعه کنید.
 
لطفا بازخوردهای خود درباره این مقاله را از من دریغ نکنید.

 
از دوست عزیزم یوسف مهرداد بی‌بالان به خاطر ویرایش اساسی مقاله بسیار سپاسگزارم.
 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

چرا Lean Startup اینقدر سخت است؟

از بدو ظهور تاکنون Lean Startup جایگاه خود را به عنوان موفق ترین متدولوژی راه‌اندازی و مدیریت استارتاپ ها محکم کرده است؛ اما آیا پیاده‌سازی استارتاپ ناب آسان است!؟

 

متن زیر ترجمه نوشته گیف کانستبل در این باره است. (اینجا)

 

وقتی Lean Startup تازه آمده بود با دو واکنش نادرست مواجه شد:
– این نقشه راهی است برای تضمین موفقیت.
– روشن است ولی ما همین الان هم، این کار کار را می‌کنیم.

 

به هر حال، ناب این‌ها نیست:
– پرسیدن از مشتریان که چه می‌خواهند (یا اینکه آیا فکر می‌کنند که ایده شما عالی است)
– خیلی ساده اسم هر محصول خود را MVP بگذارید
– هر ۱۰ دقیقه ایده‌ای جدید را امتحان کنید.
– ارزان انجام دادن کارها

 

خب پس خود من درباره ناب چگونه فکر می‌کنم، به ویژه در مرحله آغازین؟

– کسب و کار خود را به صورت مجموعه‌ای از فرضیات شکل می‌دهید.
– از ساختمان (و کله خود) بیرون می‌زنید.
– ایده خود را با جدیت به چالش می‌کشید.
– سبک‌ترین و سریع‌ترین راه را برای ایجاد اعتماد به ایده خود پیدا می‌کنید.
– به یادگیری معتبر اولویت بالاتری از محصول و رشد می‌دهید.
– تکرارهای سریعی را اجرا می‌کنید که به اعتبارسنجی (validation) ختم می‌شوند نه به پذیرش
– پیشرفت خود را می‌سنجید و آن داده‌ها را در تصمیم‌های خود وارد می‌کنید.

 

همه این‌ها تاکتیک‌هایی هستند برای ریسک‌زدایی از نوآوری بلندپروازانه شما با بالاترین بازده.

 

پس چرا انجام آن اینقدر سخت است؟

 

۱. سختی‌های جدا کردن مسایل شخصیتی
ایجاد توازن در دامنه تحریف واقعیت با پرسش‌های بی‌طرفانه واقعا سخت است. شما چندین هزار کیلو اعتماد به نفس نیاز دارید تا هم تیمی‌ها و سرمایه‌ را جذب کنید، و حالا به نحوی نیاز دارید تا بسیار فروتن باشید و خود را با شور و نشاط به چالش بطلبید.

 

۲. رویاهایم را از من نگیر
چشم انداز جالب است، و پیشران ما به عنوان پایه‌گذار و نوآور است. هیچکس دوست ندارد بفهمد که اشتباه می‌کند. ذات انسان است که خبرهای بد را نپذیرد و وقتی‌که با خوشحالی در برج عاج محصولی را طراحی کرده و می‌سازید، چشم انداز شما ٪۱۰۰ درست می‌شود، مشتریان شما ٪۱۰۰ خوشحال هستند (برای اینکه اصلا وجود ندارند) و پتانسیل کسب و کار شما خدشه ناپذیر است. با این وجود هم، گاهی ممکن است از سوی سرمایه‌گذاران بالاتر ارزش گذاری شوید وقتی که هنوز واقعا به بازار نزده‌اید  (البته معمولا کارآفرینانی که استارتاپ قبلی خود را با موفقیت فروخته‌اند می‌توانند چنین کاری کنند.)

 

و البته با رویای اینکه استیو جابز هستید، می‌خواهید فقط به تخیلات خود گوش کنید. (بدون توجه به اینکه جابز چه میزان باورنکردنی از منابع و نیروها را بر سر یک مساله می‌ریخت)

 

۳. من در حوزه خودم متخصص هستم
متخصصان می‌توانند  برای استارتاپ مضر باشند. متاسفانه، بسیاری از خبرگان تجربه و دانش خود را به عنوان واقعیتی اثبات شده می‌بینند نه فرضیه. هنگامیکه شما نوآوری می‌کنید، باید آنچه که می‌دانید را زیر سوال ببرید چرا که دارید چیز جدیدی خلق می‌کنید با همه ویژگی‌های خاص نوآوری.

 

سخت است که بپذیرید تخصص شما مسئولیت است. چیز حیاتی که باید به خاطر داشته باشید این است که نوآوری کردن یعنی شما در حال حدس زدن هستید.

 

۴. ناب ربطی به جذب سرمایه و رشد ندارد
صنعت ما جذب سرمایه را زیادی بزرگ کرده است. جذب سرمایه موفقیت تلقی می‌شود و دست کم برای مدتی کارآفرین را به ستاره راک تبدیل می‌کند.

 

این کار می‌تواند برای استارتاپ خوب باشدیا بد، بستگی به این دارد که آن را تقویت کند یا که به بیراهه ببرد. نکته کلیدی که باید یادمان باشد این است که جذب سرمایه به استارتاپ اکسیژن لازم را می‌دهد ولی با موفقیت یکی نیست.

 

سرمایه‌گذاران دوست دارند رشد را ببینند، ولی اغلب درباره پایدار یا معنادار بودن آن چیزی نمی‌پرسند. انضباط ناب از سوی شرکت‌هایی که تلاش می‌کنند رشد بسازند پس زده می‌شود، به جای آنکه با استفاده از ناب روی پیشرفت پایه‌ای، سنجه‌های غیر بیهوده و موفقیت پایدار تمرکز کنند.

 

۵. قاطی کردن با ساخت محصول
بسیاری اوقات از کارآفرینان خواسته می‌شود که «این چیز لعنتی را بساز»، اما ناب به یادگیری ارزش بیشتری از محصول می‌دهد.

 

طبیعی است که تشنه چشم‌انداز، راه‌حل تان و سریع شناخته شدن باشید. از بسیاری جهات، ناب می‌گوید «صبور باش، گام‌به گام جلو برو، واقع بین باش». صبور بودن سخت است. و برای برنامه‌ساز نرم‌افزار، بیرون دادن محصول همچون پیشرفت است ولی همه ما باید به خاطر داشته باشیم که اینچنین نیست.

 

این مورد شماره ۵ برای من از همه خطرناک‌تر است چراکه من ذاتا «سازنده» هستم. عاشق طراحی و ساخت چیزها هستم. جالب است که اول بسازیم و بعد ببینیم که چه می‌شود. البته، هر چه چشم‌اندازتان بزرگتر باشید بیشتر وسوسه می‌شوید که بسازید. استارتاپ ناب برای این کار روش‌های سودمندی را ارایه می‌کند.

 

۶. ترس از پس زده شدن
دنیای استارتاپ‌ها گرایش دارد به داستان‌های موفقیت. ولی سرزمین استارتاپ‌ها مانند کوه یخی است و همانقدر خطرناک. ما موفقیت‌های اندکی که از آب بیرون زده را می‌بینیم و تلاش می‌کنیم کارها و استقامت آن‌ها را کپی کنیم. حجم انبوهی از استارتاپ‌های شکست خورده‌ای را که به خاطر پافشاری و چشم اندازشان شکست خورده‌اند و زیر آب هستند را نادیده می‌گیریم.

 

بیشتر افراد توسط فلسفه  «همه چیز یا هیچ چیز» در طراحی محصول از پا در می‌آیند. به بیان دیگر، چرا خودمان را برای تست چیزی که نیمه‌ساز است و محتملا شکست خواهد خورد به زحمت بیندازیم؟ پاسخ این است که به این خاطر که می‌توانید یاد بگیرید.
دومین چیزی که باید یادمان باشد این است که اگر می‌خواهید که همه قطعات پازل به درستی در جای خود قرار بگیرند تا سپس به موفقیت برسید، آنگاه تمام چیزهای عجیب‌وغریب در مقابل (بر علیه) شما صف می‌کشند. (حتی بیشتر از حالت عادی)

 

۷. آشفته است
استارتاپ ناب از روش‌های روش-علمی بهره می‌برد ولی کامل نیست. متغییرها را به سختی می‌توان ایزوله نمود. داده‌های نتیجه روشن نیستند. اندازه نمونه‌ها کوچک است. آسان است که بگوییم «اگر قرار است از داوری و حس خودم بهره ببرم، پس جرا خودم را به زحمت بیندازم و همه این چیزها را تست کنم»

 

۸. راحت نیست
با ناب، شما خودتان، ایده‌تان و اعتبارتان را در معرض دیگران قرار می‌دهید. شما خودتان را جلو چشم مشتریانی قرار می‌دهید که می‌دانند ممکن است شکست بخورید. سرانجام اینکه اگر می‌خواهید دقیق باشید جایی برای پنهان شدن نیست.

 

۹. کتاب قواعدی وجود ندارد
قاعده شماره یک استارتاپ ناب این است که برای استارتاپ ناب قاعده‌ای وجود ندارد. هر نوآوری شرایط خاص خود را دارد. اولویت‌ و تاکتیک‌ها بسیار متفاوت می‌شوند. این است که استارتاپ ناب را برای پذیرش و اجرا سخت می‌کند.

 

سخن پایانی
سرآخر اینکه، بسیاری از جنبه‌های روانشناختی آدمی با اثربخشی و ادامه پذیرش استارتاپ ناب می‌جنگند، ولی موازنه کننده نیروها ترس از اتلاف وقت و احترام عمیق به سختی استارتاپ‌ها هستند. ولی بعضی آدم‌ها باید یکی دوبار چوب این کار را بخورند تا به آن پی ببرند.

 

یادآوری: کارگاه‌های آموزشی من برای استارت آپ ها در همین ماه برگزار می‌شود، برای اطلاع از زمان و برنامه دقیق، اینجا را ببینید.

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

۱۲ نکته برای مصاحبه مشتری سازی و استارتاپ ناب

از مهمترین فعالیت‌های مشتری سازی و استارتاپ ناب (Lean Startup)، بیرون زدن از ساختمان و مصاحبه با مشتریان احتمالی است؛ این کار برای اعتبارسنجی فرضیات استارتاپ ما انجام می‌شود.

 

متن زیر ترجمه ۱۲ نکته گیف کانستبل در این باره است. (اینجا)

 

۱. هر بار یک نفر
گروه‌های کانونی تفکری گروهی هستند، چیزهای درهم و برهم. از آن‌ها دوری کنید و هر بار فقط با یک نفر صحبت کنید. اگر خواستید می‌توانید یک نفر را همراه خود بیاورید تا یادداشت بردارد، بعضی از طراحان تجربه کاربری این رویکرد را دوست دارند. به شخصه، تمایل دارم که مصاحبه‌هایی نفر به نفر (یک به یک) داشته باشم، چراکه فکر می‌کنم افراد خود را بیشتر رها می‌کنند و بازتر صحبت می‌کنند؛ ولی جالب است که یک نفر یادداشت بردار داشته باشید، این کار شما را قادر می‌سازد که کاملا روی صحبت‌ها و زبان بدن تمرکز کنید.

 

۲. اهداف و پرسش‌های خود را از قبل بدانید
مفروضات و اهداف یادگیری خود را از قبل اولویت بندی کنید. مشخص کنید که با چه کسی می‌خواهید صحبت کنید (سن، جنس، محل، حرفه/صنعت، وضع مالی و غیره) و بر همان اساس هم مصاحبه شوندگان را هدف قرار دهید.جریان و فهرست پایه پرسش‌های خود را آماده کنید. ممکن است در حین مصاحبه از برنامه خود تغییر جهت دهید تا روند مصاحبه حفظ شود، این کار عالی است ولی از قبل آماده باشید.

 

۳. در صحبت‌ها، رفتار و بازخورد را از هم جدا کنید
از قبل مشخص کنید که تمرکز شما روی چه خواهد بود، یادگیری رفتار و طرز فکر، و یا گرفتن بازخورد مستقیم یا آموخته‌های کاربردپذیری درباره یک محصول یا نمونه (mockup).  این دو را در جریان صحبت با هم قاطی نکنید وگرنه چیزها اشتباه برداشت می‌شوند.

 

در جریان صحبت بخش «رفتار و طرز فکر» را نخست بیاورید. در طول این بخش به مصاحبه شونده اجازه ندهید عمیق وارد پیشنهاد ویژگی‌های محصول شود، اما او را روی مساله اش متمرکز نگه دارید، اینکه درباره فضای مساله چگونه فکر می‌کند و اینکه آیا از حل مساله در گذشته خسته شده بوده‌ و چگونه.

 

اگر می‌خواهید درباره محصولی بازخورد بگیرید، کاغذی یا دیجیتال، این کار را پس از اتمام رفتار و طرز فکر انجام دهید.

 

۴. خود را برای شنیدن چیزهایی که نمی‌خواهید بشنوید آماده کنید
اگر این کار را نکنید، خود را در حالت فروختن یا متقاعد کردن دیگران خواهید یافت، یا حتی شنیدن آنچه می‌خواهید بشنوید. این را «جهت دهی تایید شدن» گویند و همه ما بسیار مستعد پذیرش آن هستیم. هدف اولیه شما باید یادگیری باشد.

 

شما می‌توانید آزمایشی را برای تست کردن بازار یا قیمت گذاری اجرا کنید و در آن تلاش کنید که یک چیز را بفروشید. این خوب است، ولی این بخش صحبت را جدا نگه دارید. و همانند بازخورد محصول، این کار را از بخش مربوط به رفتار/طرز فکر جدا کنید.

 

۵. آموخته‌های «مودب بودن» را از کار بیندازید
مردم آموزش دیده‌اند که بچه (محصول) شما را زشت خطاب نکنند. باید به آ‌نها اطمینان خاطر بدهید تا این کار را بکنند. همان آغاز کار از آن‌ها بخواهید بی‌رحمانه صادق باشند، و به آن‌ها بگویید که این کار برای شما خیلی خوب است و به شما خیلی کمک می‌کند. اگر دیدید که گیج شده‌اند، توضیح دهید که بدترین چیزی که ممکن است برای شما رخ دهد این است که چیزی بسازید که مردم اهمیتی به آن نمی‌دهند.

 

۶.سوال‌های باز بپرسید
خیلی پرسش‌های بله/خیر نپرسید. برای نمونه، پرسش‌هایی نظیر «آیا از Groupon خوشتان می‌آید؟» را هر چه کمتر کنید. در عوض بپرسید «(اگر قصد خرید دارید) به دنبال چه نوع معامله/خریدهایی هستید؟»، «چه چیزی به شما انگیزه خرید می‌دهد؟»، «از کجا فرصت‌های خرید را پیدا می‌کنید؟»، «آیا از پیشنهاد‌های خریدی که سایت‌های موجود ارایه می‌کنند راضی هستید؟»

 

گاهی نپرسیدن پرسش‌های بله/خیر سخت است، ولی همیشه با پرسش‌های باز ادمه دهید، پرسش‌هایی همچون «چرا» یا «درباره تجربه‌ات بیشتر توضیح بده»

 

۷. روی رفتار واقعی تمرکز کنید، نه افکار تخیلی یا احساسات انتزاعی

برای تاکید شماره ۳: آدم‌ها رفتار خود را به خوبی پیش‌بینی نمی‌کنند، نمی‌دانند که چه می‌خواهند یا نمی‌دانند که هدف واقعی‌شان چیست. کار شما این نیست که از افراد درباره راه‌حل بپرسید. بلکه کار شما ست که بهترین راه‌حل را بیابید، و سپس اعتبارسنجی کنید که آیا راه‌حل تان واقعا درست است یا خیر.

 

افراد دوست دارند که درباره ویژگی‌ها و راه‌حل‌ها صحبت کنند. هنگامیکه در حال یادگیری هستید، نگذارید که این بحث در صحبت‌ها غالب شود. تلاش کنید چیزها را واقعی نگه دارید. از آن‌ها بخواهید که داستان‌هایی راجع به اینکه چگونه قبلا مساله‌ای را تجربه کرده‌اند بگویند، اینکه آیا تلاش کرده‌اند حلش کنند یا اگر خیر، چرا، و اینکه چه رخ داده است. از آن‌ها بخواهید داستان‌هایی درباره استفاده از دیگر محصولاتی که در دامنه یکسانی (با محصول شما) هستند تعریف کنند. شما می‌خواهید که به احساساتشان دست پیدا کنید، ولی می‌توانید به صحبت‌های درباره احساسات گذشته بیشتر از  افکار تخیلی «چه می‌شود اگر»ها اعتماد کنید.

 

بعضی افراد دوست دارند بپرسند «اگر شما می‌توانستید چوب جادویی را تکان دهید و این محصول را هرچه می‌خواهید کنید، چه می‌کردید». گاهی چیزهای خوبی از این بیرون می‌آید، ولی توصیه می‌کنم که پاسخ‌ها را خیلی جدی نگیرید.

 

۸. گوش کنید، صحبت نکنید
تلاش کنید هر چه بیشتر خموش باشید. تلاش کنید پرسش‌ها را کوتاه و بدون جهت‌دهی نگه دارید (یعنی، پاسخی که می‌خواهید بشنوید را درون پرسش نگنجانید)

 

وقتی مشتری درنگ می‌کند، هجوم نبرید تا این «فضا» را پرکنید، چراکه ممکن است در حال فکر کردن باشد یا چیزهای بیشتری برای گفتن داشته باشد.

 

مطمئن شوید که دارید یاد می‌گیرید و در حال فروختن نیستید (دست کم نه در این بخش صحبت)

 

۹. مستقیم جلو بروید
هر وقت چیزی آنتنتان را به حرکت در آورد، با پرسش‌های بیشتر جلو بروید. از پرسش‌های بیشتر برای روشن شدن و از «چرا» در پس «چه» نهراسید. شما همچنین می‌توانید تا چندین مرحله «چرا» جلو بروید (همچون چراهای پنج‌گانه) این کار را تا زمانیکه مصاحبه شونده اذیت نشده می‌توانید ادامه دهید.

 

۱۰. برای تائید گرفتن تکرار کنید یا اشتباه بیان کنید
برای چیزهای مهم، تلاش کنید چیزی را که فرد گفته تکرار کنید. گاهی می‌توانید یکی از دو نتیجه دلخواه را از این طریق بگیرید. نخست، چون شما حرف آن‌ها را اشتباه بیان کرده‌اید آن‌ها حرف شما را تصحیح می‌کنند. دوم، با شنیدن افکار خودشان واقعا می‌فهمند که عقیده اصلی شان چیز دیگری است و به شما پاسخ دوم کامل تری می‌دهند.

 

رویکرد دیگر این است که چیزی را که آنها همین الان گفته‌اند از روی عمد اشتباه بیان کنید و ببینید که آیا حرف شما را تصحیح می‌کنند یا خیر. ولی این تکنیک را خیلی کم استفاده کنید.

 

۱۱. بخواهید که شما را معرفی کنند
در پایان هر مصاحبه، ببینید که آیا می‌توانند شما را به ۱-۳ نفر دیگر برای صحبت معرفی کنند.

 

اگر برای افراد روشن نیست، روشن کنید که برای این مصاحبه‌ها باید از خانواده و دوستان دوری کنید. راه‌های خلاقانه زیادی برای پیدا کردن مصاحبه شونده وجود دارد (تاکتیک‌ها بسته به اینکه به چه کسانی می‌خواهید برسید فرق می‌کنند)، ولی معرفی گرفتن فرآیند را بسیار آسان‌تر می‌کند.

 

۱۲. هرچه سریعتر یادداشت کنید
جزئیات مصاحبه خیلی سریع از خاطر می‌روند، بنابراین، اگر ضبط نکرده‌اید، یادداشت‌ها و مطالب تکمیلی را هر چه زودتر بنویسید. خود من از گوگل داکز استفاده می‌کنم تا بقیه افراد تیم هم آن‌را ببینند. (نکته: معمولا به خاطر اینکه ممکن است مصاحبه شونده راحت نباشد جلسات را ضبط نمی‌کنم ولی کارآفرینان دیگر به من گفته‌اند که با وجود اینکه در آغاز کار افراد حواسان به آن هست، خیلی زود وجود ضبط کننده را فراموش می‌کنند)
پس از آن: به دنبال الگوها باشید و قضاوت کنید

 

مصاحبه‌های مشتری سازی از نظر آماری داده‌های چندانی به شما نمی‌دهند، ولی بر اساس الگوها به شما بینش می‌دهند. تفسیر آن‌ها می‌تواند خیلی آسان نباشد، چرا که چیزی که مردم می‌گویند با کاری که انجام  می‌دهند یکی نیست.

 

نیاز دارید که برای خواندن آنچه میان خطها (پنهان) است ، برای خواندن زبان بدن، برای درک وضعیت و شرایط، و برای فیلتر کردن صحبت‌های جهت‌دهی شده از میان افرادی که با آن‌ها مصاحبه کرده‌اید، از داوری خودتان استفاده کنید. ولی دقیقا همین توانایی استفاده از داوری انسانی در ارتباطات انسانی است که مصاحبه‌ها را از نظرخواهی ها (survey) بسیار سودمندتر می‌کند.

 

برای خواندن دیگر نوشته‌های من درباره Lean Startup اینجا را ببینید.

 

یادآوری: کارگاه‌های آموزشی من برای استارت آپ ها در همین ماه برگزار می‌شود، برای اطلاع از زمان و برنامه دقیق، اینجا را ببینید.

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

اسلایدهای سمینار استارتاپ‌ها و معرفی متدولوژی Lean Startup

سمینار «درآمدی بر استارتاپ ها و آشنایی با متدولوژی کارآفرینی Lean Startup برای راه‌اندازی و اداره آن‌ها» را در چند روز گذشته در دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران، فرهنگ‌سرای فناوری اطلاعات، دانشگاه آزاد اسلامی قزوین و همینطور در آغاز کارگاهم برای بنیاد نخبگان ارایه کردم.
 
در بخش نخست این سمینار ۲/۵ ساعته به معرفی استارتاپ‌ها، ویژگی‌های آن‌ها و وجه تمایز راه‌اندازی استارتاپ با کارآفرینی معمولی؛ مراحل استارتاپ ها و ویژگی‌های هر مرحله پرداختم و سپس در ادامه به معرفی متدولوژی استارتاپ ناب (Lean Startup)- جدیدترین و موفق ترین متدولوژی راه‌اندازی و اداره استارتاپ‌ها- پرداخته و مهم‌ترین ابزار در پیاده‌سازی آن یعنی بوم نوپاب ناب (Lean canvas) را معرفی کردم.
 
برای آشنایی بیشتر با بوم استارتاپ ناب و بارگیری آن به اینجا بروید.
 
همینطور برای دیدن همه نوشته های من درباره متدولوژی استارتاپ ناب یا همان Lean Startup اینجا را ملاحظه فرمایید.
 
اسلایدهای این سمینار اکنون پیش روی شماست:

 

 
اسلایدها را می‌توانید از اسلایدشیر (اینجا) بارگیری نمایید.
 

یادآوری: کارگاه‌های آموزشی من برای استارت آپ ها در همین ماه برگزار می‌شود، برای اطلاع از زمان و برنامه دقیق، اینجا را ببینید.

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.