چند نکته درباره‌ی شرایط کنونی اکوسیستم استارتاپی و راه‌کارهای موجود

در شرایط کنونی اکوسیستم، استارتاپ ها باید #مدل‌کسب‌وکار ⁧خود را به‌گونه‌ای تغییر دهند و پول‌های دور قبلی سرمایه‌گذاری را- اگر داشته‌اند- به‌گونه‌ای مدیریت کنند، که تا قبل از دور جدید جذب سرمایه به نقطه‌ی سر به سر برسند و اگر توانستند سرمایه جذب کنند، آن را برای رشد صرف کنند.

گرچه قبلا هم به این حرف اعتقاد داشتم، ولی شرایط کنونی لزوم این کار را بیشتر مشخص می‌کند.
یکی از دلایلی که مدل های کسب و کار رایگان را دوست نداشتم/ ندارم، همین بود که با اندازه‌ی بازار و شرایط فضای سرمایه‌گذاری جسورانه اکوسیستم های استارتاپی ایران همخوانی ندارند.

اگر دقت کنید- بیشتر- استارتاپ‌هایی که در این مدت شکست خورده‌اند ( یا خواهند خورد)، آن‌هایی هستند که نتوانسته‌اند با پولی که از سرمایه‌گذار جذب کرده‌اند (به ویژه در دور Seed)، استارتاپی با مدل کسب و کاری سودده و گسترش‌پذیر بسازند.

با این حال بسیار از استارتاپ‌ها از مشکلی ریشه‌ای تر رنج می‌برند:
در دور قبل‌تر، ایده و مدل کسب و کار خود را به خوبی اعتبارسنجی نکرده‌اند.
بیشتر استارتاپ ها بدون اینکه به «همخوانی مساله/ راه‌حل» (Problem/Solution Fit) برسند، شروع به جذب سرمایه و رشد دادن خود کردند.

یعنی مساله (Problem، نیاز، درد یا کار)ی را پیدا نکرده‌اند که آنقدر «جدی و مهم» باشد که اگر استارتاپ حل‌اش کند، آن بخش از مشتریان- که این مساله را دارند- حاضر باشند آنقدر پول بابتش بپردازند که برای استارتاپ جذاب باشد.

استارتاپ راه سریع برای پولدار شدن نیست (ویدیو)

در این مصاحبه که در اسفند سال ۹۵ ضبط شده است، دو طرف به بررسی وضعیت اکوسیستم های کارآفرینانه و  اکوسیستم های استارتاپی کشور می‌پردازند.


این ویدیو را در آپارات هم می‌توانید ببینید:

سرمایه گذاری جسورانه، VC ها و شیوه‌های تامین مالی فناوری و نوآوری (ویدیو)

سرمایه گذاری جسورانه، وی سی ها و شیوه های تامین مالی فناوری و نوآوری
 

 

این ویدیو را در آپارات هم می‌توانید ببینید:

 

کتاب‌های ضروری که برای راه اندازی استارتاپ لازم است یک (یا چند) بار بخوانید

چند وقت پیش یکی از دوستان خیلی خوبم که مدتی است به شمال کالیفرنیا (در منطقه‌ی سیلیکون ولی) مهاجرت کرده، از من خواست که تعدادی کتاب به وی معرفی کنم که با مفاهیم استارتاپ‌ها بیشتر از پیش آشنا شود. او که پیش‌زمینه‌ا‌ی قوی در شبکه دارد، تازگی کلاس‌های برنامه‌نویسی را هم می‌گذراند. (پایتون به پیشنهاد من)
تعدادی کتاب به وی معرفی کردم، گفتم شاید به کار دیگران هم بیاید. سعی کرده‌ام کتاب‌هایی که برای شروع خوب هستند را به ترتیب بیاورم ولی می‌توان در خواندن کتابها، ترتیب را رعایت نکرد.
لازم است این را هم اضافه کنم که عمیقا معتقدم که کارآفرینان علاوه بر کارهای عملی و روزمره‌ی کارآفرینی که سخت هم هستند، حتما و حتما برای کتاب خواندن وقت بگذارند و دست‌کم ماهانه دو کتاب بخوانند. و دیگر اینکه این لیست یک لیست اولیه است که عبارت است از:

 

The Lean Startup: How Today’s Entrepreneurs Use Continuous Innovation to Create Radically Successful Businesses

 

Running Lean: Iterate from Plan A to a Plan That Works

 

The Mom Test: How to talk to customers & learn if your business is a good idea when everyone is lying to you

 

Talking to Humans: Success starts with understanding your customers

 

Scaling Lean: Mastering the Key Metrics for Startup Growth

 

Zero to One: Notes on Startups, or How to Build the Future

 

Startup Playbook by Sam Altman

 

Venture Deals, Third Edition: Be Smarter Than Your Lawyer and Venture Capitalist

 

Fundraising Field Guide: A Startup Founder’s Handbook for Venture Capital

 

The Startup Checklist: 25 Steps to a Scalable, High-Growth Business

 

پس از بیرون آمدن و وارد بازار شدن محصول:
Traction: How Any Startup Can Achieve Explosive Customer Growth

 

Lean Analytics: Use Data to Build a Better Startup Faster
این کتاب معمولا برای زمانی خوب است که مثلا حدود یک سال از شروع استارتاپ گذشته باشد، سرمایه‌‌ی Seed جذب شده و تیم شکل گرفته باشد و مشکلات واقعی و جدی استارتاپ‌داری کم‌کم نمایان شوند:

 

The Hard Thing About Hard Things: Building a Business When There Are No Easy Answers

 

تاریخچه و زندگی‌نامه
علاوه بر این‌ها خودم کتاب‌های تاریخچه‌ی شکل‌گیری استارتاپ‌ها و زندگینامه‌ی کارآفرینان را خیلی دوست دارم.
کتاب‌هایی که این مدت خوانده‌ام و علاوه بر یادگیری لذت فراوان برده‌ام:

 

Delivering Happiness: A Path to Profits, Passion, and Purpose

 

Elon Musk: Tesla, SpaceX, and the Quest for a Fantastic Future

 

Shoe Dog: A Memoir by the Creator of Nike

 

The Airbnb Story: How Three Ordinary Guys Disrupted an Industry, Made Billions . . . and Created Plenty of Controversy

 

The Everything Store: Jeff Bezos and the Age of Amazon

 

Alibaba: The House That Jack Ma Built

 

Creativity, Inc.: Overcoming the Unseen Forces That Stand in the Way of True Inspiration

 

Behind the Cloud: The Untold Story of How Salesforce.com Went from Idea to Billion-Dollar Company-and Revolutionized an Industry

 

Sam Walton: Made In America

 

Startupland: How Three Guys Risked Everything to Turn an Idea into a Global Business

 

پ.ن: چندماهی است که دوباره در گودریدز فعال شده‌ام و کتاب هایی که می‌خوانم، خوانده‌ام یا برنامه دارم بخوانم را به اشتراک می‌گذارم:

میزان سرمایه گذاری جسورانه اروپا در سال ۲۰۱۷

کل سرمایه‌گذاری صورت گرفته توسط سرمایه‌گذاران جسور در اروپا و رژیم اشغالگر (اسرائیل) در سال ۲۰۱۷ بیش از ۲۰ میلیارد دلار بوده است؛ در این میان انگلیس با حدود ۵.۸ میلیارد دلار ، رژیم اسرائیل با حدود ۳.۹ میلیارد دلار ، آلمان با ۲.۹ میلیارد دلار  و فرانسه با ۲.۴ میلیارد دلار به‌ترتیب پیشتاز بوده‌اند. بقیه به ترتیب در تصویر زیر مشخص هستند.

این ۲۰ میلیارد دلار روی ۱۹۴۱ دور سرمایه‌گذاری شده است. (ممکن است یک استارتاپ، در این یک‌سال، بیش از یک دور سرمایه جذب کرده باشد.)
کل میزان سرمایه‌گذاری نسبت به سال ۲۰۱۶، ۴۰ درصد افزایش داشته است، این در حالی است که تعداد سرمایه‌گذاری فقط ۸ درصد افزایش داشته است.

اما بر اساس سرانه‌ی سرمایه‌گذاری، رژیم اسرائیل با سرانه‌ی ۴۴۷ دلار سرمایه‌ی جسورانه پیشتاز است؛ تقریبا حدود دو برابر سرانه‌ی آمریکا که ۲۱۳ دلار است. سوئد با سرانه‌ی ۱۷۳ دلار رتبه‌ی دوم را دارا ست. سرانه‌ی انگلیس ۸۸ دلار، فرانسه ۳۶ دلار و آلمان ۳۴ دلار است.

لطفا سیلیکون‌ولی را با پارک‌های علم و فناوری خودمان مقایسه نکنید!

پارک علم و فناوری پردیس در سال ۱۳۸۴ در شرقی‌ترین نقطه تهران با هدف رشد فناوری و توسعه بازار شرکت‌های دانش بنیان تاسیس شده است. زیر لوگوی پارک علم و فناوری پردیس نوشته شده: «سیلیکون‌ولی ایران». ناصر غانم‌زاده مدتی در فضای سیلیکون‌ولی در آمریکا زندگی می‌کرده و به نظر او این ادعای پارک علم و فناوری عین جوک است. او می‌گوید: «هیچ‌چیز این پارک به سیلیکون‌ولی نمی‌خورد. اصلاً سیلیکون‌ولی جای محصوری نیست که در داشته باشد و بتوانید داخل آن بروید. آنجا مجموعه شهرهایی هستند که مردم داخل آن زندگی می‌کنند و کنار آن ساختمان شرکت‌های مختلف واقع شده‌اند. پارک پردیس سهمی از فضای استارت‌آپی ایران ندارد. به علت بعد مسافت هیچ زمانی این مکان مورد استقبال شرکت‌های نوپا واقع نشد. شرکت‌های جاافتاده به دلایل مختلف در آنجا زمین ‌خریدند و ۹۰ درصد از شرکت‌هایی که در پارک پردیس دفتر دارند شرکت‌های مطرح و غیر استارت‌آپی هستند. یکی از دلایل حضور این شرکت‌ها در پردیس، معافیت از مالیات است.»

در سیلیکون‌ولی چه اتفاقاتی می‌افتد؟
ضرب‌المثلی در سیلیکن‌ولی رایج است و آن این است که: «تنها جایی که نمی‌خواهد سیلیکون‌ولی را کپی کند خود سیلیکون ولی است.» غانم‌زاده می‌گوید: «وقتی شما با اختلاف زیاد رتبه یک هستید و در بالاترین سطح موجود رقابتی مشغول به کار، شما دنبال‌کننده نیستید و در هیچ مکان دیگری عملکرد کسی بهتر از شما نیست، مدام می‌خواهید بزرگ‌تر بشوید. مثلاً الان در سیلیکون‌ولی پیرامون بحث بلاک‌چین و ارزهای رمزنگاری‌شده تعداد زیادی استارت‌آپ شکل گرفته و بودجه خوبی به آن اختصاص می‌دهند. VCهای پیشتاز را که بررسی می‌کنید می‌بینید ۵ سال پیش داشتند در حوزه کریپتوکارنسی سرمایه‌گذاری می‌کردند. اکثر ما ایرانی‌ها حتی آن موقع اسم آن را هم نشنیده بودیم. در بحث سرمایه‌گذاری خطرپذیر در زمینه‌هایی که هنوز ثابت نشده‌اند و خام هستند، فاندهایی وجود دارد که سرمایه‌های کلان برای چنین زمینه‌هایی در نظر گرفته‌‌اند.»

به گفته غانم‌زاده این روزها در سیلیکون‌ولی سرمایه‌گذاری کلانی بر روی هوش مصنوعی صورت می‌گیرد. یکی از ترندهای فعلی جهانی هوش مصنوعی است. سرمایه‌گذاری‌های جسورانه ‌خوبی در این فضا وارد شده است. او این‌گونه بیان می‌کند: «اعداد و ارقام VCهای سیلیکون ولی خیلی بزرگ هستند. پول‌های عظیمی در این حوزه وارد می‌شود، گاهی اوقات صندوق‌های سرمایه‌گذاری جسورانه‌ی بالای ۱ میلیارد دلار شکل می‌گیرند. فاندهای بزرگ صرف مسائل جاری می‌شوند و فاندهای کوچک‌تر خود را به نسل آینده اختصاص می‌دهند. ریسک‌پذیری در سیلیکون‌ولی بسیار بالاست. استنباط آنها این است که به عنوان مثال روی ۱۰۰ تا استارت‌آپ سرمایه‌گذاری می‌کنیم و ذات این بیزنس این است که، با وجود موشکافی اولیه در انتخاب استارتاپ، از این ۱۰۰ تا ۵۰ تا از آن‌ها شکست می‌خورد.»
غانم‌زاده از آینده‌نگری در سیلیکون‌ولی می‌گوید: «پیتر تیل در یکی از سخنرانی‌هایش در سال ۲۰۱۶ عنوان کرد که مشغول سرمایه‌گذاری بر روی پروژه‌هایی هستند که در سال ۲۰۲۶ تازه به درآمدزایی یا نقطه سربه سر می‌رسند. ببینید چقدر افق‌ها درازمدت است. حتی بسیاری از شرکت‌های اروپایی به‌خاطر این حجم از ریسک‌پذیری به سیلیکون‌ولی مهاجرت می‌کنند. سرمایه‌گذارانی که می‌توان در سیلیکون ولی پیدا کرد، پذیرای ریسک و حاضر به سرمایه‌گذاری خطرپذیر خوبی هستند.»

در سیلیکون‌ولی از ایده‌های دیستراپتیو(ساختارشکنانه) به شدت استقابل می‌شود و مدام فضای استارت‌آپی در حال تغییر است. غانم‌زاده این فضا را چنین توصیف می‌کند: «در سیلیکون ولی عاشق دیستراپشن هستند و وقتی به عنوان یک استارت‌آپ به سرمایه‌گذاران می‌گویی که دیستراپت می‌کنی خیلی استقبال می‌کنند. در ایران اکثر استارت‌آپ‌های بزرگ ما هنوز مشکل سرمایه‌گذار دارند. در چنین فضایی چطور می‌توان تصور کرد که سرمایه‌گذاری در ایران بیاید و بر روی چیزی که شاید ۱۰ سال دیگر جواب دهد سرمایه‌گذاری کند؟ نمونه‌هایی از ساختارشکنی airBnB است که هتل‌ها را دیستراپت می‌کند و یا فین‌تک‌ها که بانک‌ها را دیستراپت می‌کنند. به شدت پذیرای نوآوری و دیسترابشن هستند.»

سیلیکون‌ولی از شهرهای مختلفی تشکیل شده و در هر شهر به قول غانم‌زاده غول‌هایی وجود دارند. در شهر سن‌خوزه معروف‌ترین شرکت «سیسکو» است. در سانتاکلارا که شهر کوچک‌تری است دفتر مرکزی «اینتل» واقع شده. در شهر خیلی کوچکی به نام کوپرتینو دفاتر مرکزی«اپل» و در ماونتن‌ویو دفاتر مرکزی «گوگل» و در منلوپارک فیسبوک واقع شده‌اند. در سن‌فرانسیسکو که تا چند سال پیش در محدوده سیلیکن ولی محاسبه نمی‌شد، دفاتر مرکزی«اوبر» و «اسلک» و بسیاری از استارت‌آپ‌هایی که در چند سال اخیر شروع به کار کرده‌اند، هستند.

در تمامی این شهرها، شرکت‌های مختلف پخش هستند و زندگی عادی در آنجا جریان دارد و غانم‌زاده این «راکد نبودن» را از ویژگی‌های مهم اکوسیستم می‌داند. او ادامه می‌دهد: «آنجا کشاورز، سوپرمارکت و فروشگاه لباس و نانوایی و تمام چیزهایی که نیاز روزمره انسان هستند، وجود دارد، در هیچ کدام از پارک‌های علم و فناوری ایران شما زندگی را نمی‌بینید. در پارک‌های ما حدود ساعت ۵ بعد از ظهر همه بیرون می‌آیند و پنج‌شنبه و جمعه تعطیل هستند. دقیقاً همین اکوسیستمی نگاه نکردن باعث شد که هیچ کدام از پارک‌های علم و فناوری ما موفق نباشند. پارک‌های علم وفناوری ۲۰ سال قدمت دارند ولی باید قبول کنیم که خروجی خوبی نداشته‌اند. چیزی که در کشورهای پیشرفته منسوخ شده بود را وارد ایران کرده و تازه آن را هم به بدترین شکل ممکن پیاده کردیم. داشتن مدیر اصلاً معنی ندارد. مگر سیلیکون‌ولی مدیر دارد؟ مگر در و نگهبان دارد؟ مگر کسی متولی آن است؟ یک جای کاملاً توزیع‌شده هست و هرکسی مشغول انجام کار خودش است.»

اصطلاحات سیلیکون‌ایکس در آمریکا رایج شده و مثلا به قسمتی در نیویورک «سیلیکن‌اَلی» می‌گویند. بخشی نزدیک لس آنجلس را «سیلیکن بیچ» نامیده‌اند. آستین را به خاطر تپه‌هایش «سیلیکن‌هیل» می‌گویند. در آمریکا بعد از سیلیکن ولی اکوسیستم‌های استارت‌آپی متعددی وجود دارد. در نیویورک، بوستون، لس‌آنجلس، آستین، سیاتل و بولدر اکوسیستم‌‌های استارت‌آپی خوبی وجود دارند. این شش شهر بعد از سیلیکون ولی از جمله اکوسیستم‌های قوی آمریکا محسوب می‌شوند.

به گفته غانم‌زاده تلاویو قوی‌ترین اکوسیستم خاورمیانه است و رتبه‌های بعدی دوبی و استانبول هستند. در اروپا لندن، برلین و اخیراً پاریس خوب کار می‌کنند و در شرق آسیا سنگاپور قوی است. او ادامه می‌دهد: «امروز دیگر کسی دنبال سیلیکون‌ولی درست کردن نیست. همه دنبال آن چیزی هستند که با آن مکان و با توجه به تمام شرایط آن اقلیم سازگار باشد. اکوسیستم استارت‌آپی بر اساس شهر است و نه کشور. هیچ وقت از لفظ اکوسیستم استارت‌آپی آمریکا استفاده نمی‌شود.»

اکوسیستم‌های استارتاپی در ایران
هر اکوسیستم استارت‌آپی عناصر مشخصی برای تشکیل شدن دارد. غانم‌زاده معتقد است که در مرکز این اکوسیستم کارآفرینان قرار دارند. از دیگر عناصر به دانشگاه‌هایی اشاره می‌کند که افراد توانمند بیرون بدهد و خروجی آنها به درد این صنعت بخورد. او می‌گوید: «استعداد‌هایی که دانشگاه بیرون می‌دهند دو نوع هستند. یکی کارآفرین‌ها و مهم‌تر از آن افرادی مانند مهندس‌ها و برنامه‌نویس‌ها که مشغول به کار برای این کارآفرینان هستند؛ در سیلیکون ولی دو دانشگاه «برکلی» و «استنفورد» که به آنها «قلب‌های تپنده سیلیکون ولی» می‌گویند به همراه چندین دانشگاه دیگر، وجود دارند. استنفورد از تریگرکننده‌های سیلیکون ولی بوده و نیروهای توانمند را مدام به بیرون از دانشگاه پمپاژ می‌کند. این دانشگاه را نمی‌توان با هیچ کدام از دانشگاه‌های ایران مقایسه کرد. اساتید این دانشگاه اگر وارد فضای کسب‌وکار بشوند به آنها امتیاز خاص داده می‌شود و این اساتید مدام در حال نوشتن مقاله نیستند! بخش زیادی از زمین‌های این دانشگاه به صورت استیجاری در اختیار شرکت‌های مدرن است. مثلاً HP که اولین شرکت سیلیکون‌ولی هم محسوب می‌شود و در سال ۱۹۳۹ راه‌اندازی شده، هنوز دفاتر مرکزی آن در زمین‌های دانشگاه استنفورد است؛ یا دفتر مرکزی «تسلا» در پالو آلتو در زمین‌های دانشگاه استنفورد است. بیشتر از ۱۰۰ درس در حوزه کارآفرینی در این دانشگاه وجود دارد. ارتباط تنگاتنگی با کسب‌وکارهای بیرون از دانشگاه دارد. این مقایسه اساساً اشتباه است.»
از دیگر شاکله‌های این اکوسیستم که به نظر غانم‌زاده ما در آن به شدت ضعیف هستیم می‌توان به زیرساخت‌های قانونی مناسب برای کارآفرینی اشاره کرد . او این‌طور بیان می‌کند: «قانون تجارت ما قدیمی و کهنه است، این قانون ابزارهای لازم برای کارآفرینی مدرن را ندارد. در بحث مالیات و بیمه مشکلات اساسی داریم. یکی از مشکلات دیگر ما در این حوزه بحث رگولاتوری است. اخیراً معاون بانک مرکزی به این فضا ورود مثبت کرده و امیدواریم که حرکت ما رو به جلو باشد و فضا شفاف‌تر باشد. از طرف دیگر در حوزه بورس مشکل اساسی داریم. شما می‌بینید تسلا ضررده است ولی وارد بورس می‌شود. اینجا کسی این را نمی‌تواند بپذیرد که آیا می‌شود یک شرکت ضررده وارد بورس شود؟ ربطی به استارت‌آپ و اکوسیستمش هم ندارد. کلاً برای کار آفرینی اینها مانع هستند. در المان‌های مختلف اکوسیستم ما ضعف اساسی وجود دارد. در دریا هم ماهی، جلبک، هشت‌پا و .. هستند. دقیقاً این واژه از اکوسیستم طبیعی گرفته شده. المان‌های مختلفی که برای تقویت یک اکوسیستم باید به تفکیک به هر کدام توجه کرد.»

غانم‌زاده با افسوس به رتبه ناامید کننده سه رقمی ایران در جدول Doing business اشاره می‌کند و با تکان دادن سر خود از ضعف در وجود سرمایه خطرپذیر صحبت می‌کند.

به نظر غانم‌زاده پارک‌های علم و فناوری هیچ کدام نتوانسته‌اند موفق باشند. به زعم او دلیل اینکه عملکرد همه آنها به شکست منجر شده این بوده که هیچ کدام اکوسیستمی نگاه نکردند. او می‌گوید: «شنیده بودند که سیلیکون ولی کنار دانشگاه استنفورد واقع شده که این تعبیر کاملا غلط است. استنفورد در مرکز مهم‌ترین شهر سیلیکون ولی قرار دارد و حتی می‌توان گفت که خود استنفورد، شروع‌کننده جریان سیلیکون ولی بوده است. به استثنای پارک علم وفناوری پردیس بیشتر پارک‌های ما کنار دانشگاه تاسیس شده‌اند. کنار دانشگاه قرار گرفتن تنها یکی از المان‌های اکوسیستم استارت‌آ‌پی هست. آنها فقط همین یک بعد را دیدند. چندسالی است که در پارک پردیس مرکز رشدی درست شده است و شرکت‌هایی مثل سرآوا در آنجا دفتر زد و برای استارت‌آپ‌های کوچکی که سرمایه‌گذاری کرده‌اند جایی درست کرده‌اند. اگر این‌ها آنجا فعالیت نکنند خواهید دید که هیچ استارت‌آپی به آنجا نمی‌رود. یکی از دلایل عدم استقبال استارت‌آپ‌ها از آنجا، بعد مسافت است. یکی دیگر این است که اکوسیستم نیست؛ یعنی جای مناسبی برای زندگی نیست. البته قصد دارند در غرب تهران یک مجموعه بزنندو استارت‌آپ‌ها را آنجا ببرند. برای استارت‌آپ نوپا پارک پردیس مزیت خاصی ندارد.»

گلگی غانم‌زاده از مسئولین این است که اکوسیستمی نگاه نمی‌کنند و بحث فرهنگ را نادیده گرفته‌اند. او ادامه می‌دهد: «در فرهنگ سرمایه‌گذاری جسورانه ما بسیار عقب هستیم. اصلاً قصد ندارم خودمان را با سیلیکون‌ولی مقایسه کنم. لندن را مثال می‌زنم که در ۶ ماه اول سال ۲۰۱۷ در این شهر ۱.۱ میلیارد پوند سرمایه‌گذاری جسورانه شده. این عدد چند ده برابر کل ۵ سال گذشته کشور ماست. در ۵ سال گذشته در ایران عدد سرمایه گذاری جسورانه چیزی حدود ۲۰۰ میلیارد تومان بوده است که به شدت ناچیز است. این عدد را حتی نمی‌توان با اکوسیستم‌های استارت‌آپی کشورهای منطقه مقایسه کرد چه برسد به لندن و پاریس و برلین و شهرهای آمریکا.»

غانم‌زاده تا چند سال پیش اکوسیستم استارت‌آپی‌مان را «جنین» می‌نامید. اکنون معتقد است که این اکوسیستم نوزاد شده و بالغ شدن این نوزاد سال‌ها طول می‌کشد. او عنوان می‌کند: «منظور از اکوسیستم جنینی این است که تمام المان‌های این اکوسیستم جنینی هستند. مشکل قوانین، ساده نبودن راه‌اندازی کسب‌وکار، خام بودن کارآفرینان، نبود تجربه در اکوسیستم، فقدان سرمایه‌گذاری جسورانه، به‌روز نبودن و نبود دانش به‌روز، کار عملی بلد نبودن خروجی‌دانشگاه‌ها و … المان‌هایی هستند که در حالت نوزادی هستند.»

دل غانم‌زاده از دولت به شدت پر است و با صدایی بلندتر از جملات قبلی می‌گوید: «مخالف ورود دولت در این فضا هستم. هربار دولت آمده سُرمه بکشد، کور کرده است. چون افرادی از دولت که وارد این فضا شده‌اند اطلاع و مطالعه و دانش عملی و تجربی در این زمینه ندارند. دولت اولین اقدامی که باید بکند این است که کارهای زیرساختی انجام دهد، فرآیند راه‌اندازی و اداره کسب‌وکار را تسهیل کند. در بسیاری از جاها می‌بینیم که نه تنها این کار را نمی‌کند بلکه خود دولت مانع هم هست. انتظار ما این است که اول موانع را از سر راه را بردارد. مثلاً مرکز توسعه تجارت الکترونیکی که به نظر می‌رسید وظیفه‌اش توسعه و تسهیل فضای کسب‌وکار است خودش یک سد بزرگ در برابر کارآفرینان محسوب می‌شود.»

غانم‌زاده تصریح می‌کند :«مثلاً استارت‌آپ ویکندها داشت به خوبی برگزار می‌شد و خیلی هم دیده نمی‌شد، دولت ورود کرد و به‌یکباره تعدا آنها بالا رفت و حباب درست شد، بعد به دلایلی دولت از این فضا خروج کرد و کلاً همه چیز به هم ریخت. ورودهای دولت مقطعی هست. به نظر خودشان کمک می‌کنند ولی عملاً مقطعی عمل می‌کنند و نتیجه مثبتی به بار نمی‌آورند.»

برای بالغ شدن یک اکوسیستم استارت‌آپی راه حل عجیب غریب و جامعی وجود ندارد. سیلیکون ولی ساخته شد، اینطور نبود که خودشان بگویند ما داریم سیلیکون ولی می‌سازیم. سخت کار کردند و زحمت کشیدند و برای بار اول یک روزنامه نگار از «سیلیکون‌ولی» اسم آورد (به این خاطر که بیشتر شرکت‌های نسل نخست سیلیکون‌ولی سخت‌افزاری بودند و برای ساخت تراشه با سیلیکون کار می‌کردند) و به‌مرور این نام جا افتاد.

به گفته غانم‌زاده از سیلیکون‌ولی که صرف‌نظر کنیم، برای توسعه یک اکوسیستم استارت‌آپ دو مدل وجود دارد:
«مدل اول این‌گونه است که چند چهره و یا استارت‌آپ به شدت مطرح در جایی شروع به کار کنند و در پی آنها عده‌ای در همان مکان متمرکز شوند؛ مثل ایالت واشنگتن که الان آمازون و مایکروسافت آنجا هستند و بعد از این دو غول، بسیاری از شرکت‌ها دفتری در ایالت واشنگتن تأسیس کردند؛ یا مثلاً در شهری مثل بولدر در ایالت کولورادو چند چهره تاثیرگذار به آنجا رفتند و با خردمندی عده بسیاری را به آنجا کشاندند. نتیجه این شد که این شهر ۱۰۰ هزار نفری الان جزو بالاترین چگالی‌های استارت‌آپ دنیا محسوب می‌شود.»

مدل دومی که غانم‌زاده راجع‌به آن صحبت می‌کند نیازمند ورود دولت است و او خیلی به این قضیه خوش‌بین نیست: «در مدل دوم دولت ورود می‌کند ولی با خرد و منطق! چرا می‌گویم اینجا مطمئن نیستم دولت ورود حساب شده‌ای بکند!؟ چون هیچ وقت ندیدم که دولت در این فضا خردمندانه ورود بکند. مثلاً در سنگاپور دولت خوب ورود کرده و کار درست انجام داده. دولت سنگاپور پول هم جای درست تزریق کرده. دولت ما می‌گوید به شما پول می‌دهیم ولی چیزی که در عمل پیش می‌آید این است که رانت درست می‌شود و این باعث عدم رقابت می‌شود. این رانت باعث می‌شود که یکی زیادی بزرگ شود و بقیه هرکاری کنند به آن نمی‌رسند.»

او در مورد تزریق صحیح پول می‌گوید: «اینکه می‌گویند انسان باید از دشمنش یاد بگیرد واقعا درست است. در مورد تلاویو دولت ورود کرد و ۱۰۰ میلیون دلار تزریق کرد و این ۱۰۰ میلیون دلار میلیاردها دلار برگرداند. دولت آنها درست تزریق کرد. ولی در ایران چنین چیزی تا به حال پیش نیامده است. مثلاً پول‌هایی که دست صندوق نوآوری و شکوفایی است، قسمت کوچکی از آن را وام می‌دهد و بقیه پول آن در بانک است و سودش را می‌گیرد؛ یعنی جایی که درست شده تا نوآوری و شکوفایی را پرورش دهد سرمایه‌اش در بانک است و از سود پولش استفاده می‌کند .نهادهای دیگر هم هستند که حساب شده کار نمی‌کنند و از مشاوره افراد مناسبی بهره نمی‌برند.»

استارت‌آپ‌ها در ایران
به گفته غانم‌زاده در ایران سه دسته استارت‌آپ وجود دارد: «دسته سنتی و بزرگ که مشهورترین‌هایشان همگی کلون یک استارت‌آپ بزرگ در سیلیکون‌ولی هستند(البته به‌جز آمازون و مایکروسافت که دفتر مرکزی آن‌ها در سیلیکون‌ولی نیست ولی دفاتر زیادی در آنجا دارند)؛ مثل دیجی‌کالا، تپسی و اسنپ و آپارات که به‌ترتیب کلون‌های آمازون، اوبر و یوتیوب هستند. اگر اقتصاد ایران باز بود و رقبای خارجی در این بازار حضور داشتند به احتمال زیاد اینها وجود نداشتند. ولی به صورت کلی به نظر من باز بودن اقتصاد به نفع همه ما است و اگر استارت‌آپ‌های بزرگ اجازه ورود به ایران را داشتند به سمت بهتری می‌رفتیم. البته بازار باز دوطرفه منظور من است؛ که هم آنها بتوانند بیایند و هم استارت‌آپ‌های ما بتوانند به خارج از کشور بروند.»
او ادامه ‌می‌‌دهد: «دسته دوم و سوم دسته کوچک‌تری هستند ولی تعداد آنها بسیار زیاد است. بازار هدف دسته دوم ایران است و تازه شروع به کار کرده‌اند و یا لزوماً ایده‌های آنها کپی نیست و یا اینکه بعداً فهمیدند مشابه ایده آنها وجود دارد که در هر دو صورت قصدشان کپی کردن نبوده.»

اولین چیزی که یک استارت‌آپ برای تجارت جهانی نیاز دارد یک حساب برای تراکنش‌هاست که در ایران داشتن چنین چیزی امکان‌پذیر نیست. بعضی از سرویس‌های بین‌المللی لحظه‌ای که می‌فهمند شما در ایران هستید با شما قطع همکاری می‌کنند. دسته سوم تعدادشان کم است و آنها از روز اول دنبال یک بازار جهانی هستند. غانم‌زاده راجع‌ به دسته سوم می‌گوید: «اینها ۱ تا ۲ درصد از استارت‌آپ‌های ما را تشکیل می‌دهند. البته که ما خیلی کشور اینترنشنالی نیستیم و نمی‌توانیم بیزنس بکنیم. این دسته آینده دار هستند ولی اقلیت کوچکی را در ایران تشکیل می‌دهند. یکی از فاکتورهایی که باعث شد اکوسیستم استارت‌آپی استانبول در ترکیه رشد کند این بود که آنها در جلوی خودشان چنین مانعی نمی‌دیدند.»

پدیده‌ای به نام امید
با تمام ناراحتی‌ها و گلگی‌هایش از فضای نه‌چندان موفق استارت‌آپی ایران او اضافه می‌کند: «واقعیت این است که آدم‌هایی که در استارت‌آپ ایران کار می‌کنند آدم‌های امیدواری هستند. اگر امید نداشتیم جمع می‌کردیم و می‌رفتیم سراغ کارهای دیگر. این بیزنس، کسب‌وکار امید است. الان سرعت پیشرفت اکوسیستم استارتاپی ایران کند شده؛ ولی من امیدوارم که قفل این حوزه باز بشود. به شدت این حوزه نیاز به ورود سرمایه دارد. می‌توان ادعا کرد یکی از مهم‌ترین مسائل و مشکلات ما «نبود سرمایه داخلی و خارجی کافی» در این فضا است. شما می‌آیید و استارتاپ می‌زنید و اگر از ۱۰ درصدی باشید که استارت‌آپ خوبی زده‌اید، با نبود سرمایه کافی و یا رفتار بد سرمایه‌گذار مواجه و آهسته آهسته مأیوس می‌شوید. اگر فکر جدی برای این اکوسیستم نشود، این حوزه به صورت جدی دچار بحران خواهد شد.»

متن زیر مصاحبه‌ی من با ماهنامه عصر تراکنش است. که به صورت آنلاین از نشانی زیر در دسترس است:
https://way2pay.ir/88192

ایران به چه تعداد شرکت سرمایه‌گذاری جسورانه نیاز دارد؟

در یکی از پنل‌های یلدای استارتاپی آقای سعید رحمانی، مدیر عامل سرآوا، عنوان کرد که ما برای اینکه ۱۴۰۰ استارتاپ فعال در مراحل مختلف در اکوسیستم استارتاپی ایران داشته باشیم (که عدد زیادی هم نیست)، در چهار سال آینده دست کم به ۶ هزار میلیارد تومان (معادل ۱.۴ میلیارد دلار) سرمایه نیاز داریم.

روشن است که این نیاز حداقلی است و فقط برای رسیدن به ۵ یونیکورن (شرکت‌هایی که ارزشی بیش از یک میلیارد دلار دارند) است.

توجه کنید که این اعداد برای داشتن یک اکوسیستم سالم اما معمولی است و برای پیشتاز بودن کافی نیست.

برای نمونه توجه شما را به این جلب می‌کنم که سرمایه‌گذاری که فقط امسال تنها در شهر لندن انجام شده بیش از دو برابر این مقدار است؛ در یک سال. پس بدیهی است که اگر بخواهیم اکوسیستمی پیشتاز داشته باشیم به سرمایه‌ای خیلی بیشتر از اینها نیاز خواهیم داشت.

اما برای اینکه به همین اعداد برسیم حدودا به چه تعداد شرکت سرمایه‌گذاری جسورانه (VC Firm) نیاز خواهیم داشت!؟

من حدود ۷ ماه پیش در مجموعه‌ای توییت پیش‌بینی کرده بودم که بین ۴۰ تا ۱۶۰ شرکت سرمایه‌گذاری جسورانه‌ی فعال نیاز داریم (تصویر زیر.) منظور از شرکت سرمایه‌گذاری فعال شرکتی است که واقعا سرمایه‌گذاری می‌کند و نه آن‌هایی که اسم‌شان هست ولی سرمایه‌گذاری نمی‌کنند.

اکنون می‌خواهم بر اساس میزان سرمایه‌ی مورد نیاز بالا بررسی کنم که به چه تعداد نیاز است.
بیایید فرض کنیم تا سال ۱۴۰۰ هر شرکت سرمایه‌گذاری جسورانه در قالب چندین صندوق سرمایه‌گذاری جسورانه (VC Fund) که مدیریت می‌کند به طور میانگین مجموعا ۱۰۰ میلیارد تومان سرمایه‌ی تحت مدیریت (AUM) خواهد داشت. (دقت کنید که ما در حال حاضر صندوق‌های سرمایه‌گذاری جسورانه‌ی بورسی ۱۰ میلیارد تومانی هم داریم.)

پس برای رسیدن به عدد ۶۰۰۰ میلیارد تومان دست کنم به ۶۰ صندوق به طور میانگین ۱۰۰ میلیاردی فعال نیاز خواهیم داشت.

این در حالی است که به گزارش انجمن VC ها از سال ۱۳۹۱ تا  ۱۳۹۵، مجموع سرمایه‌گذاری صورت گرفته‌ی توسط اعضای آن انجمن حدود ۲۰۰ میلیارد تومان بوده است. با توجه به اینک همه‌ی شرکت‌هایی که سرمایه‌گذاری کرده بودند در زمان آماده‌سازی این گزارش عضو این انجمن نبوده‌اند. می‌توان در خوشبینانه‌ترین حالت گمانه زد که حجم کل سرمایه‌گذاری صورت گرفته در این مدت سه برابر این میزان، یعنی ۶۰۰ میلیارد تومان بوده است.

رشد ۱۰ برابری!؟
پس برای اینکه به این اعداد برسیم در چهارسال پیش رو باید دست کم ۱۰ برابر ۴ سال گذشته، سرمایه‌گذاری جسورانه صورت گیرد.
من معتقدم که علاوه بر حجم سرمایه‌گذاری، همینطور در تعداد شرکت‌های سرمایه‌گذاری جسورانه فعال هم به رشدی حداقل ۱۰ برابری نیاز خواهیم داشت. به بیان دیگر نیاز داریم تا دست کم ۶۰ تا ۸۰ شرکت سرمایه‌گذاری فعال داشته باشیم تا اکوسیستم سالم و معمولی داشته باشیم و برای پیشتاز شدن در این زمینه دست کم ۱۰۰ تا ۱۶۰ شرکت سرمایه‌گذاری فعال نیاز است.

اینکه چگونه می‌توانیم به این اعداد و حجم سرمایه‌گذاری برسیم، خودش حدیثی است مفصل.

استارتاپ چیست؟

در پنج چند سال گذشته بسامد کاربرد واژه‌ی «استارتاپ» روز به روز و به شکل نمایی افزایش یافته است. گاهی فضای مشوش و شوق «استارتاپ بودن» آنچنان تاثیرگذار بوده که حتی شاهد بوده‌ایم شرکت‌هایی با قدمتی ۱۰-۱۵ ساله و صدها نیرو خود را استارتاپ می‌نامند. در این نوشته تلاش می‌کنم مفاهیم پایه‌ای استارتاپ، انوع آن‌ها، تفاوت آن با دیگر گونه‌های کسب و کار روشن‌تر بیان کنم.

تعریف:
برای استارتاپ تعریف‌های فراوانی وجود دارد و هر کسی از ذن خود آن‌را به‌شکلی مقاوت بیان می‌کند. تعریف زیر ترکیبی است از تعریف‌های پل گراهام، اریک ریس و دیو مک‌کلور (برای دیدن همه‌ی تعریف‌های استارتاپ اینجا را ببینید.):

«استارتاپ‌ها نوعی از شرکت‌های نوپا هستند که به سرعت رشد می‌کنند، ولی در ابتدای کار با عدم قطعیت بسیار دست‌وپنجه نرم می‌کنند به گونه‌ای که در آغاز حتی در مورد اینکه مشتری‌شان کیست، چه محصولی می‌خواهند تولید کنند و اینکه چگونه پول در می‌آورند سردرگم هستند.»

اما تعریف دیگری که اینجا بسیار به‌کار می‌آید تعریف استیو بلنک است:
استارتاپ سازمانی است موقتی که در جستجوی مدل کسب و کاری گسترش‌پذیر، تکرارپذیر [و سود ده] است.

بر اساس این تعریف می‌توان نتیجه گرفت سازمانی که هنوز در مرحله‌ی جستجوی مدل کسب و کار است استارتاپ است و هنگامی‌که آن مدل کسب‌وکار را یافت از استارتاپ بودن در می‌آید و دیگر استارتاپ نیست. (بسیاری از استارتاپ‌ها [به‌ویژه در سیلیکون ولی] شبانه‌روز تلاش می‌کنند تا از حالت استارتاپی در بیایند و یک شرکت جدی شوند.)

اما این خط‌کشی وحی‌منزل نیست وگاهی به شرکت‌های جا افتاده‌تر هم استارتاپ گفته می‌شود. بنابراین هنوز متر و معیار محکمی برای تشخیص استارتاپ بودن/نبودن کسب‌وکارها وجود ندارد. گرچه کسب‌وکارهایی هستند که می‌دانیم قطعا استارتاپ نیستند: مثلا خشک‌شویی بزرگ، گاوداری، کارگاه تراشکاری کسب‌وکار کوچک تلقی می‌شوند و نه استارتاپ. همچنین به کارخانه‌ی تولید فرش، مارکارونی و پتروشیمی استارتاپ گفته نمی‌شود.

به هتل- و حتی مجموعه‌ای از هتل‌ها استارتاپ گفته نمی‌شود- ولی Airbnb استارتاپ است.

نکته‌ی بعدی اینکه با وجود اینکه بخش زیادی از استارتاپ از فناوری اطلاعات استفاد‌ه‌ی جدی می‌کنند، همه‌ی استارتاپ‌ها IT نیستند و استارتاپ‌هایی هم در زمینه‌های ژنتیک، نانوتک، بیوتک و … وجود دارند.

استارتاپ نوعی کسب‌وکار نوپا است؛ ولی هرکسب و کار نوپا و جدیدی، استارتاپ نیست.

چند نوع استارتاپ وجود دارد؟
استارتاپ‌ها بسته به اینکه به چه نوع بازاری وارد می‌شوند، به شکل زیر دسته‌بندی می‌شوند:
بازار موجود: وارد بازاری می‌شوند که رقبا وجود دارند و کاربران تجربه‌ی استفاده از سرویس‌های مشابه را دارند و قیمت جایگزین‌ها را می‌دانند.
بازار جدید: این‌ها وارد بازاری می‌وند که از قبل وجود نداشته است؛ رشد در چند سال اول به شدت کند است و بسیار سرمایه‌بر هستند ولی به ناگهان- پس از رسیدن به همخوانی محصول/بازار- رشد نمایی پیدا می‌کنند.
بازار باز-بخش‌بندی‌شده: این استارتاپ‌ها در یک بازار موجود، گوشه‌ی کوچک و مورد توجه قرارنگرفته‌ای را انتخاب کرده و آنجا رشد و نمو می‌کنند تا برای رقابت با رقبای اصلی به اندازه‌ی کافی بزرگ شوند.
کلون‌ها: وقتی شرکت‌های فناوری بزرگ به دلایل مختلف به بازاری قابل قبول (مثلا ۸۰ میلیونی) ورود نمی‌کنند؛ این بازار به اندازه‌ی کافی برای راه‌اندازی نسخه‌های کلون آن‌ها جذاب است. در حال حاضر معروف‌ترین استارتاپ‌های ایرانی از جمله دیجی‌کالا، آپارات، اسنپ، کافه‌بازارو … از این نوع هستند.
استارتاپ نسخه کوچکتر شرکت بزرگ نیست
یکی دیگر از ویژگی‌های استارتاپ این است که استارتاپ نسخه‌ی کوچک‌تر شرکت بزرگ نیست؛ برای همین هم بسیاری از تئوری‌های مدیریتی که برای شرکت‌های جا افتاده وضع شده‌اند، روی استارتاپ‌ها جواب نمی‌دهند.

مثالی که من همیشه می‌زنم این است که استارتاپ شبیه ماهی نیست که بزرگ و کوچکش یک شکل باشند؛ بلکه شبیه قورباغه (یا کرم ابریشم) است که در راه دچار دگردیسی می‌شود و دوره‌ی گذار دارد. (این نوشته را بخوانید.)

بنابراین:
الف) استارتاپ به اصول مدیریتی، کارکنان و استراتژی‌های متفاوتی نسبت به شرکت بزرگ تثبیت شده نیاز دارد.
ب) تقریبا هر نصیحتی که برای شرکت‌های بزرگ تثبیت شده (خوب) است برای رشد و مدیریت استارتاپ‌ها بی‌ربط، منحرف‌کننده و احتمالا مخرب است.

آیا راه‌اندازی استارتاپ با کارآفرینی تفاوت دارد؟ شرکت دانش‌بنیان چیست؟
گرچه برای کارآفرینی هم تعریف‌های فراوانی وجود دارد، به طور خلاصه راه‌اندازی هر کسب‌وکاری (کوچک یا بزرگ) که همراه با ارزش‌آفرینی باشد را کارآفرینی گویند. (در واقع برابر درست‌تر کارآفرینی، ارزش‌آفرینی است).
بنابراین راه‌اندازی استارتاپ هم نوعی کارآفرینی است ولی خروجی هرنوع کارآفرینی، استارتاپ نیست.
دانش بنیان بودن [در ایران] نوعی مجوز (احراز صلاحیت است) که می‌تواند شامل حال استارتاپ‌ها یا دیگر انواع کسب و کارها هم بشود. کافی است با داشتن شرایط لازم، فرآیند گرفتن این مجوز طی شود.

آیا گوگل، فیس‌بوک، آمازون، دیجی‌کالا، آپارات، توسن و فناپ استارتاپ هستند؟
مسلما نه، اما آن‌ها به عنوان نمونه‌های موفقی که زمانی استارپ بوده‌اند و با موفقیت از آن حالت خارج شده و امروز به سازمان‌هایی بزرگ و ثروتمند تبدیل شده‌اند مثال زده می‌شوند.

در سیلیکون ولی متداول است تا زمانیکه شرکت‌ها وارد بورس (IPO) نشده‌اند، گهگاه از آن‌ها به عنوان استارتاپ یاد شود، به ویژه تا زمانی‌که در حال جذب سرمایه هستند. بنابراین می‌بینیم که هنوز به اوبر، اسکوئر، استرایپ و حتی دراپ‌باکس و Airbnb استارتاپ گفته می‌شود. اما در اینکه دست‌کم دو سه سال اول عمرشان، استارتاپ بوده‌اند شکی نیست.

کارآفرینی درون شرکت‌های بزرگ چیست؟
این نوع کارآفرینی که در ادبیات کلاسیک «کارآفرینی سازمانی» نیز نامیده می‌شود دلیل وجودی مشخصی دارد، شرکت‌های بزرگ چرخه عمر محدودی دارند. بیشترشان با معرفی محصولات جدیدی که نمونه‌های دیگری از محصولات اصلی‌شان است رشد می‌کنند. (رویکردی که به نوآوری پیوسته معروف است). آن‌ها همچنین ممکن است به نوآوری توفنده (برهم‌زننده) هم روی بیاورند که تلاش می‌کنند محصولات جدیدی را به بازارهای جدید با مشتریان جدید معرفی کنند. جالب است که اندازه و فرهنگ شرکت‌های بزرگ اجرای نوآوری توفنده (Disruptive innovation) را بسیار سخت می‌کند؛ این در واقع تلاشی برای راه‌اندازی یک استارتاپ گسترش پذیر درون شرکتی بزرگ است.
یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که شرکت‌های کمی در این حوزه موفق بوده‌اند. همچنین شرکت‌های فناوری بزرگ، علاوه بر فراهم کردن فضای نوآوری درون سازمانی، هم‌زمان از روش‌های دیگری همچون خرید استارتاپ‌ها و نیز سرمایه‌گذاری روی استارتاپ‌ها استفاده می‌کنند تا پیشرانه‌ی نوآوری خود را مجهزتر کنند.

کارآفرینی بهتر است یا کارمندی؟
اما امروزه که هیاهوی استارتاپ زدن بیشتز از قبل شنیده می‌شود یک پرسش اساسی مطرح می‌شود که «کارآفرینی یا کارمندی؟»
همین جا اعتراف می‌کنم که جزو افرادی هستم که تازگی اعتقاد پیدا کرده‌ام که آدم‌ها- علاوه بر حقوق عادی- دو حق اساسی دیگر هم دارند: «حق تجربه‌کردن» و «حق شکست‌خوردن» و منظورم این است که نباید جلو تجربه‌ی کارآفرین شدن افراد را گرفت حتی اگر بدانیم به احتمال زیاد شکست می‌خورند.

در کشورهای با فرهنگ کارآفرینانه‌ی بالا، آماری وجود دارد که می‌گوید حدود ٪۱ مردم کارآفرین می‌شوند و بقیه برای کارآفرینان (و دولت) کار می‌کنند.
پس هیچ وحی منزلی در کارآفرین شدن همه نیست؛ روشن است که به طور مشخص حدود ۱۰۰ برابر کارآفرینان خوب و موفق به کارمندان خوب، متعهد و حرفه‌ای نیاز است. و طبیعی است که هر دو با ارزش هستند.
پس از راه‌اندازی یک کسب‌وکار (در هر شکل یا اندازه‌ای که باشد) کارکنان آن کسب و کار موتور محرک آن هستند. کدام شرکت فناور را سراغ دارید که بتواند بدون نیروهای کلیدی خود دوام بیاورد؟(همه‌ی ما خبرهایی درباره‌ی دعواهای حقوقی غول‌های فناوری سر مهاجرت یک خبره از یک شرکت به شرکت دیگر شنیده‌ایم.)
چیز دیگری که در دنیا بسیار متداول‌تر از ایران است کارآفرین شدن کارکنان با تجره است؛ یعنی یک فرد مثلا ۵-۱۰ سال در یک شرکت فناور بزرگ کار می‌کند، تجربه می‌آموزد، ابزارها و فنون را می‌شناسد و … سپس استارتاپی جدید را راه می‌اندازد. برای همین است که متوسط سن بنیانگذاران استارتاپ‌ها مثلا در سیلیکون ولی بسیار بیشتر از ایران است.

در پایان همانگونه که بارها گفته‌ام، باز هم تکرار می‌کنم که اکوسیستم استارتاپی ایران در حالت نوزادی است و همه‌ی ما در آغاز یک راه‌طولانی و در حال یادگیری بیشتر درباره‌ی استارتاپ‌ها هستیم.

این مقاله قبلا در راه پرداخت منتشر شده است:
http://way2pay.ir/79197

دورهای سرمایه پذیری / سرمایه گذاری در استارتاپ‌های ایران

در چند وقت اخیر در گروه‌ها و کانال‌های تلگرامی استارتاپی بحث‌های زیادی در مورد جذب سرمایه از سرمایه‌گذار مطرح می‌شود. گاهی در میان این صحبت‌ها به نظر می‌آید که ادبیات سرمایه‌گذاری/سرمایه‌پذیری درست جا نیفتاده است. یکی از این بحث‌ها دورهای سرمایه‌گذاری است.

برای همین سعی کردم، ضمن ساده‌سازی، مراحل مختلف جذب سرمایه در ایران، اهداف هر مرحله، کارهایی که باید در مرحله انجام شود و حدود سرمایه‌ای که جذب می‌شود را در اسلایدهای بالا بیاورم.

لطفا بازخوردهایتان را با من در میان بگذارید.

پ.ن: اعداد و ارقام و بازه‌هایی که در این اسلایدها آمده است برای صنعت IT است و بدیهی است برای صنایع و فناوری‌های دیگر متفاوت است.

همین جا استارتاپ بزن: مصاحبه با روزنامه همشهری

خانم زهرا کرمی از خبرنگاران خوب حوزه‌ی فناوری هستند، چندی پیش در فینوا در خدمت ایشان بودم. بخشی از مصاحبه‌ی ما به همت ایشان با عنوان «همین جا استارتات بزن» در روزنامه همشهری منتشر شده است که در زیر متن این نوشته می‌آید. این مطلب را اینجا در سایت همشهری می‌توانید بیابید.

hamshahrilinks-t

به خاطر شغلش با جوان‌های استارتاپی زیادی در ارتباط است.

می‌گوید که این جوان‌های پرکار آنقدر انرژی دارند و انرژی می‌دهند که آدم به ندرت در کنارشان انرژی کم می‌آورد؛ جوان‌هایی که اینجا مانده‌اند و با تمام وجود تلاش می‌کنند تا کسب و کارهای خلاقانه خودشان را راه بیندازند. آنها به جای فرار از مشکلات، کفش آهنی می‌پوشند و تلاش می‌کنند؛ جوان‌های سرسختی که از دست و پنجه نرم کردن با صورت‌مسئله‌های سختی که پیش رویشان است، خیلی بیش از راه‌حل‌های حاضر و آماده لذت می‌برند. با ناصر غانم‌زاده، در مورد کارآفرینی به‌ویژه با روش استارتاپ یا به تعبیری ایده‌های شتاب‌دهنده در ایران صحبت کرده‌ایم. او، تجربه‌های بسیاری از بازدید از شرکت‌های پیشرو در مدیریت و فناوری دارد.

  • یک مطالعه موردی خلق کن!

یک جمله معروف هست که می‌گوید، به جای اینکه به دانشگاه بروی، کلی هزینه کنی و ۲سال MBA بخوانی و در آن دوره، مطالعه موردی کسب و کارهای دیگران را بخوانی، آن پول را از بقیه بگیر و در آن مدت، خودت یک مطالعه موردی خلق کن چون واقعیت این است که شرایط کارآفرینی، در عمل بیشتر از دانشگاه، آموزش به‌دنبال دارد و آدم‌ها را در کار پخته می‌کند. چون در عرض چند‌سال تحت فشار زیاد، مجبور می‌شوی خیلی چیزها را یاد بگیری. برای بچه‌های استارتاپی ایران هم قصه همین است.

آنها با وجود سن کم در این فضای پویا و تحت فشار، مجبور به یادگیری و خلاقیت می‌شوند. این بچه‌ها واقعا خوبند. آنها واقعا زیاد کار می‌کنند. استاندارد کار مفید بین آنها بدون اغراق با استانداردهای اروپایی برابری می‌کند. ما در این فضا با جوان‌های ۲۰تا ۲۵ساله‌ای برخورد می‌کنیم که خیلی بیشتر از سنشان تجربه و مهارت دارند.

  • مغزها دیگر فرار نمی‌کنند

قبل از اینکه جو استارتاپی در جامعه فراگیر شود، فضای ناامیدی شدیدی بین بخشی از جوان‌های تحصیل‌کرده حاکم بود. راه افتادن این موج استارتاپی باعث شده خیلی از این جوان‌ها به آینده امیدوار شوند و کشور را ترک نکنند. فضای استارتاپی یکجورهایی جلوی فرار این مغزها را گرفته است. بعضی از این بچه‌ها خیلی جدی قصد مهاجرت داشتند اما با راه‌افتادن و پا گرفتن استارتاپ‌شان ماندگار شده‌اند. خیلی از این جوان‌ها که فارغ‌التحصیل بهترین دانشگاه‌های کشور هستند با خودشان حساب و کتاب می‌کردند که اینجا امکان پیشرفت برایشان فراهم نیست. اگر اینجا بمانند و مثلاً در جایی کارمند شوند با حقوق کارمندی در ایران نمی‌توانند به خیلی از آرزوهایشان برسند و سال‌ها طول می‌کشد که حتی بعضی از حداقل‌های زندگی را هم بتوانند فراهم کنند.

  • دست‌اندازهایی هم وجود دارد

اکوسیستم استارتاپی ایرانی ۳چالش اصلی دارد: بعضی جوگیرانه و شتاب‌زده وارد این فضا می‌شوند و به همین‌خاطر مفاهیم اولیه راه‌اندازی استارتاپ را نمی‌دانند و با الفبای آن آشنا نیستند. متأسفانه نسل جوان امروز کمی عجول است و انتظار رسیدن به نتیجه فوری دارد. جوان‌ها این روزها کمتر به خواندن علاقه نشان می‌دهند.

چون به اندازه کافی استارتاپ نداشته‌ایم و این پدیده نسبتا در ایران جدید است، جریان و چرخه‌ای شکل نگرفته است و افراد باتجربه زیادی وجود ندارند که روی پله جلوتر از شما باشند و شما بتوانید از آنها مشورت بگیرید. نبود مشاوران باتجربه که خودشان این راه را رفته باشند و بتوانند به بچه‌های استارتاپی راه و چاه را نشان دهند چالش بزرگی است.

شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر در کشور به اندازه کافی وجود ندارند که روی این استارتاپ‌ها در مراحل اولیه، وقتی هنوز کوچک هستند سرمایه‌گذاری کنند. اگر هم‌چنین شرکت‌هایی وجود داشته باشند فرایند سرمایه‌گذاری در آنها طولانی و فرسایشی است.

  • اینجا برای شروع بهتر است

ایران بازار بسیار خوبی برای کسب و کار است. یک بازار بزرگ ۸۰ میلیونی که به قول خارجی‌ها Untapped یعنی دست‌نخورده و بکر هم هست.

اگر یک کاغذ برداریم و روی آن، نام حوزه‌های مختلف کارآفرینی فناورانه را بنویسیم و بعد، چشمانمان را ببندیم و انگشتمان را به‌طور تصادفی روی یک مورد بگذاریم به‌احتمال ۹۰ درصد آن حوزه تقریبا دست‌نخورده است. روی هر حوزه‌ای که دست می‌گذاری یا تقریبا رقیبی نیست یا کسی کار جدی نکرده یا رقبای موجود، جدی نیستند. درحالی‌که در اروپا و کشورهای توسعه‌یافته، دقیقا بر عکس است. روی هر حوزه‌ای که دست بگذاری عده زیادی پیش از تو در آن فعالیت کرده‌اند. این روزها خیلی با خارجی‌هایی برخورد می‌کنیم که برای سرمایه‌گذاری به ایران آمده‌اند. چرا خودمان از این ظرفیت‌ها استفاده نکنیم؟

در داخل کشور فضای خوبی برای بزرگ‌شدن و سپس جهانی شدن برای استارتاپ‌های نوپا فراهم است. به این معنا که این کسب و کارها، به‌خاطر دست‌نخورده بودن و بزرگی بازار، در اول کارشان می‌توانند خیلی راحت و بدون نگرانی از حضور رقبا پیشرفت کنند تا حدی بزرگ شوند و خود را از نظر مالی و زیرساختی به ثبات برسانند و در ادامه بازار کشورهای همسایه را تصرف کنند و سپس جهانی شوند.

در خارج کشور خیلی باید خلاقیت به خرج بدهی، خیلی باید بگردی تا ایده‌ای پیدا کنی که قبلاً استفاده نشده باشد و قابلیت رقابت داشته باشد. ببینید بزرگ‌ترین و موفق‌ترین استارتاپ‌های ما در واقع کپی استارتاپ‌های خارجی هستند. درصورتی که در آنجا کپی یا بهتر بگوییم، تکثیر یک ایده اصلا جواب نمی‌دهد. همه اینها باعث می‌شود ایران بستر مناسبی برای شروع باشد. دوست ایرانی‌ای دارم که شهروند کاناداست اما برای کار استارتاپی به ایران آمده و قصد دارد استارتاپش را در اینجا دنبال کند.

  • استارتاپ چیست؟

طبق یک تعریف ساده، استارتاپ به کسب و کاری گفته می‌شود که بخشی از آن مبتنی بر فناوری باشد. همه استارتاپ‌ها به طریقی از وب، موبایل، اینترنت و دیگر تکنولوژی‌های جدید استفاده می‌کنند تا رشد بالایی داشته باشند و به تعداد کاربران بالایی دست پیدا کنند. براساس یک تعریف دیگر، استارتاپ یعنی یک شرکت نوپا که راه‌حل نوینی را برای حل مسئله‌ای ارائه می‌دهد که تضمینی برای موفقیت حتمی آن وجود ندارد.

  • گشتی در دره سیلیکون

سال‌هاست که در زمینه استارتاپ‌ها کار می‌کنم. به‌خاطر کارم، همیشه دوست داشتم «سیلیکون‌ولی» را که در فضای کارآفرینی فناوری‌های نو، بالاترین جایگاه را دارد، از نزدیک ببینم تا ‌با دانش روز در مورد سرمایه‌گذاری روی شرکت‌های دانش‌بنیان آشنا شوم. سیلیکون‌ولی یک اکوسیستم تقریبا ۶۰ ساله است که به بلوغ رسیده، اما هیچ‌وقت متوقف نشده است. آنجا در دوره‌ای که با همین موضوع از سوی دانشگاه استنفورد برگزار می‌شد شرکت کردم و در قالب آن دوره به بازدید بسیاری از شرکت‌های مطرح رفتم.

با ایرانی‌های زیادی هم در سیلیکون‌ولی دیدار کردم. بیشتر آنها کارکنان شرکت‌های بزرگ در حوزه فناوری پیشرفته بودند اما جالب ا‌ست که همه آنها به طریقی به بازگشت فکر می‌کنند. آنجا به‌هرحال وطن خود آدم نیست. هرقدر هم که زبانت خوب باشد، با فرهنگ آنجا آشنا باشی و راحت ارتباط برقرار کنی، به‌هرحال غربت است. از طرف دیگر، آنها می‌دانند که فضای استارتاپی چقدر در ایران بزرگ، بکر و دست‌نخورده است. خیلی‌هایشان از من راجع به حال و روز کسب و کار در ایران می‌پرسیدند و بین آمدن و نیامدن مردد بودند. چند نفر را هم سراغ دارم که با وجود موقعیت خوب و باثبات در آنجا، به ایران بازگشته‌اند و بساط کسب و کارشان را اینجا پهن کرده‌اند.

نکته‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که اغلب بچه‌های استارتاپی تصور اشتباهی در مورد سرمایه‌گذاری دارند و فکر میکنند به محض اینکه پایشان به آنطرف آب برسد سرمایه‌گذار پیدا می‌کنند، درحالی‌که اینطور نیست. صاحب یکی از شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر کوچک می‌گفت ما طبق آمار، از هر ۱۶۰۰ ایده‌ای که به دستمان رسیده تنها ۱۰ تا را پذیرفته‌ایم. ۹۰ درصد استارتاپ‌ها در آنجا حمایت مالی دریافت نمی‌کنند و رویشان سرمایه‌گذاری نمی‌شود. درست است که آنجا راه برای پیشرفت و جهانی ‌شدن ایده‌های خاص، هموار است اما خیلی از استارتاپ‌ها در آن حد رشد نمی‌کنند. خیلی‌هایشان پا‌می‌گیرند اما به آن جایگاه جهانی نمی‌رسند و در حد محلی و ایالتی باقی می‌مانند.