استارتاپ چیست؟

در پنج چند سال گذشته بسامد کاربرد واژه‌ی «استارتاپ» روز به روز و به شکل نمایی افزایش یافته است. گاهی فضای مشوش و شوق «استارتاپ بودن» آنچنان تاثیرگذار بوده که حتی شاهد بوده‌ایم شرکت‌هایی با قدمتی ۱۰-۱۵ ساله و صدها نیرو خود را استارتاپ می‌نامند. در این نوشته تلاش می‌کنم مفاهیم پایه‌ای استارتاپ، انوع آن‌ها، تفاوت آن با دیگر گونه‌های کسب و کار روشن‌تر بیان کنم.

تعریف:
برای استارتاپ تعریف‌های فراوانی وجود دارد و هر کسی از ذن خود آن‌را به‌شکلی مقاوت بیان می‌کند. تعریف زیر ترکیبی است از تعریف‌های پل گراهام، اریک ریس و دیو مک‌کلور (برای دیدن همه‌ی تعریف‌های استارتاپ اینجا را ببینید.):

«استارتاپ‌ها نوعی از شرکت‌های نوپا هستند که به سرعت رشد می‌کنند، ولی در ابتدای کار با عدم قطعیت بسیار دست‌وپنجه نرم می‌کنند به گونه‌ای که در آغاز حتی در مورد اینکه مشتری‌شان کیست، چه محصولی می‌خواهند تولید کنند و اینکه چگونه پول در می‌آورند سردرگم هستند.»

اما تعریف دیگری که اینجا بسیار به‌کار می‌آید تعریف استیو بلنک است:
استارتاپ سازمانی است موقتی که در جستجوی مدل کسب و کاری گسترش‌پذیر، تکرارپذیر [و سود ده] است.

بر اساس این تعریف می‌توان نتیجه گرفت سازمانی که هنوز در مرحله‌ی جستجوی مدل کسب و کار است استارتاپ است و هنگامی‌که آن مدل کسب‌وکار را یافت از استارتاپ بودن در می‌آید و دیگر استارتاپ نیست. (بسیاری از استارتاپ‌ها [به‌ویژه در سیلیکون ولی] شبانه‌روز تلاش می‌کنند تا از حالت استارتاپی در بیایند و یک شرکت جدی شوند.)

اما این خط‌کشی وحی‌منزل نیست وگاهی به شرکت‌های جا افتاده‌تر هم استارتاپ گفته می‌شود. بنابراین هنوز متر و معیار محکمی برای تشخیص استارتاپ بودن/نبودن کسب‌وکارها وجود ندارد. گرچه کسب‌وکارهایی هستند که می‌دانیم قطعا استارتاپ نیستند: مثلا خشک‌شویی بزرگ، گاوداری، کارگاه تراشکاری کسب‌وکار کوچک تلقی می‌شوند و نه استارتاپ. همچنین به کارخانه‌ی تولید فرش، مارکارونی و پتروشیمی استارتاپ گفته نمی‌شود.

به هتل- و حتی مجموعه‌ای از هتل‌ها استارتاپ گفته نمی‌شود- ولی Airbnb استارتاپ است.

نکته‌ی بعدی اینکه با وجود اینکه بخش زیادی از استارتاپ از فناوری اطلاعات استفاد‌ه‌ی جدی می‌کنند، همه‌ی استارتاپ‌ها IT نیستند و استارتاپ‌هایی هم در زمینه‌های ژنتیک، نانوتک، بیوتک و … وجود دارند.

استارتاپ نوعی کسب‌وکار نوپا است؛ ولی هرکسب و کار نوپا و جدیدی، استارتاپ نیست.

چند نوع استارتاپ وجود دارد؟
استارتاپ‌ها بسته به اینکه به چه نوع بازاری وارد می‌شوند، به شکل زیر دسته‌بندی می‌شوند:
بازار موجود: وارد بازاری می‌شوند که رقبا وجود دارند و کاربران تجربه‌ی استفاده از سرویس‌های مشابه را دارند و قیمت جایگزین‌ها را می‌دانند.
بازار جدید: این‌ها وارد بازاری می‌وند که از قبل وجود نداشته است؛ رشد در چند سال اول به شدت کند است و بسیار سرمایه‌بر هستند ولی به ناگهان- پس از رسیدن به همخوانی محصول/بازار- رشد نمایی پیدا می‌کنند.
بازار باز-بخش‌بندی‌شده: این استارتاپ‌ها در یک بازار موجود، گوشه‌ی کوچک و مورد توجه قرارنگرفته‌ای را انتخاب کرده و آنجا رشد و نمو می‌کنند تا برای رقابت با رقبای اصلی به اندازه‌ی کافی بزرگ شوند.
کلون‌ها: وقتی شرکت‌های فناوری بزرگ به دلایل مختلف به بازاری قابل قبول (مثلا ۸۰ میلیونی) ورود نمی‌کنند؛ این بازار به اندازه‌ی کافی برای راه‌اندازی نسخه‌های کلون آن‌ها جذاب است. در حال حاضر معروف‌ترین استارتاپ‌های ایرانی از جمله دیجی‌کالا، آپارات، اسنپ، کافه‌بازارو … از این نوع هستند.
استارتاپ نسخه کوچکتر شرکت بزرگ نیست
یکی دیگر از ویژگی‌های استارتاپ این است که استارتاپ نسخه‌ی کوچک‌تر شرکت بزرگ نیست؛ برای همین هم بسیاری از تئوری‌های مدیریتی که برای شرکت‌های جا افتاده وضع شده‌اند، روی استارتاپ‌ها جواب نمی‌دهند.

مثالی که من همیشه می‌زنم این است که استارتاپ شبیه ماهی نیست که بزرگ و کوچکش یک شکل باشند؛ بلکه شبیه قورباغه (یا کرم ابریشم) است که در راه دچار دگردیسی می‌شود و دوره‌ی گذار دارد. (این نوشته را بخوانید.)

بنابراین:
الف) استارتاپ به اصول مدیریتی، کارکنان و استراتژی‌های متفاوتی نسبت به شرکت بزرگ تثبیت شده نیاز دارد.
ب) تقریبا هر نصیحتی که برای شرکت‌های بزرگ تثبیت شده (خوب) است برای رشد و مدیریت استارتاپ‌ها بی‌ربط، منحرف‌کننده و احتمالا مخرب است.

آیا راه‌اندازی استارتاپ با کارآفرینی تفاوت دارد؟ شرکت دانش‌بنیان چیست؟
گرچه برای کارآفرینی هم تعریف‌های فراوانی وجود دارد، به طور خلاصه راه‌اندازی هر کسب‌وکاری (کوچک یا بزرگ) که همراه با ارزش‌آفرینی باشد را کارآفرینی گویند. (در واقع برابر درست‌تر کارآفرینی، ارزش‌آفرینی است).
بنابراین راه‌اندازی استارتاپ هم نوعی کارآفرینی است ولی خروجی هرنوع کارآفرینی، استارتاپ نیست.
دانش بنیان بودن [در ایران] نوعی مجوز (احراز صلاحیت است) که می‌تواند شامل حال استارتاپ‌ها یا دیگر انواع کسب و کارها هم بشود. کافی است با داشتن شرایط لازم، فرآیند گرفتن این مجوز طی شود.

آیا گوگل، فیس‌بوک، آمازون، دیجی‌کالا، آپارات، توسن و فناپ استارتاپ هستند؟
مسلما نه، اما آن‌ها به عنوان نمونه‌های موفقی که زمانی استارپ بوده‌اند و با موفقیت از آن حالت خارج شده و امروز به سازمان‌هایی بزرگ و ثروتمند تبدیل شده‌اند مثال زده می‌شوند.

در سیلیکون ولی متداول است تا زمانیکه شرکت‌ها وارد بورس (IPO) نشده‌اند، گهگاه از آن‌ها به عنوان استارتاپ یاد شود، به ویژه تا زمانی‌که در حال جذب سرمایه هستند. بنابراین می‌بینیم که هنوز به اوبر، اسکوئر، استرایپ و حتی دراپ‌باکس و Airbnb استارتاپ گفته می‌شود. اما در اینکه دست‌کم دو سه سال اول عمرشان، استارتاپ بوده‌اند شکی نیست.

کارآفرینی درون شرکت‌های بزرگ چیست؟
این نوع کارآفرینی که در ادبیات کلاسیک «کارآفرینی سازمانی» نیز نامیده می‌شود دلیل وجودی مشخصی دارد، شرکت‌های بزرگ چرخه عمر محدودی دارند. بیشترشان با معرفی محصولات جدیدی که نمونه‌های دیگری از محصولات اصلی‌شان است رشد می‌کنند. (رویکردی که به نوآوری پیوسته معروف است). آن‌ها همچنین ممکن است به نوآوری توفنده (برهم‌زننده) هم روی بیاورند که تلاش می‌کنند محصولات جدیدی را به بازارهای جدید با مشتریان جدید معرفی کنند. جالب است که اندازه و فرهنگ شرکت‌های بزرگ اجرای نوآوری توفنده (Disruptive innovation) را بسیار سخت می‌کند؛ این در واقع تلاشی برای راه‌اندازی یک استارتاپ گسترش پذیر درون شرکتی بزرگ است.
یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که شرکت‌های کمی در این حوزه موفق بوده‌اند. همچنین شرکت‌های فناوری بزرگ، علاوه بر فراهم کردن فضای نوآوری درون سازمانی، هم‌زمان از روش‌های دیگری همچون خرید استارتاپ‌ها و نیز سرمایه‌گذاری روی استارتاپ‌ها استفاده می‌کنند تا پیشرانه‌ی نوآوری خود را مجهزتر کنند.

کارآفرینی بهتر است یا کارمندی؟
اما امروزه که هیاهوی استارتاپ زدن بیشتز از قبل شنیده می‌شود یک پرسش اساسی مطرح می‌شود که «کارآفرینی یا کارمندی؟»
همین جا اعتراف می‌کنم که جزو افرادی هستم که تازگی اعتقاد پیدا کرده‌ام که آدم‌ها- علاوه بر حقوق عادی- دو حق اساسی دیگر هم دارند: «حق تجربه‌کردن» و «حق شکست‌خوردن» و منظورم این است که نباید جلو تجربه‌ی کارآفرین شدن افراد را گرفت حتی اگر بدانیم به احتمال زیاد شکست می‌خورند.

در کشورهای با فرهنگ کارآفرینانه‌ی بالا، آماری وجود دارد که می‌گوید حدود ٪۱ مردم کارآفرین می‌شوند و بقیه برای کارآفرینان (و دولت) کار می‌کنند.
پس هیچ وحی منزلی در کارآفرین شدن همه نیست؛ روشن است که به طور مشخص حدود ۱۰۰ برابر کارآفرینان خوب و موفق به کارمندان خوب، متعهد و حرفه‌ای نیاز است. و طبیعی است که هر دو با ارزش هستند.
پس از راه‌اندازی یک کسب‌وکار (در هر شکل یا اندازه‌ای که باشد) کارکنان آن کسب و کار موتور محرک آن هستند. کدام شرکت فناور را سراغ دارید که بتواند بدون نیروهای کلیدی خود دوام بیاورد؟(همه‌ی ما خبرهایی درباره‌ی دعواهای حقوقی غول‌های فناوری سر مهاجرت یک خبره از یک شرکت به شرکت دیگر شنیده‌ایم.)
چیز دیگری که در دنیا بسیار متداول‌تر از ایران است کارآفرین شدن کارکنان با تجره است؛ یعنی یک فرد مثلا ۵-۱۰ سال در یک شرکت فناور بزرگ کار می‌کند، تجربه می‌آموزد، ابزارها و فنون را می‌شناسد و … سپس استارتاپی جدید را راه می‌اندازد. برای همین است که متوسط سن بنیانگذاران استارتاپ‌ها مثلا در سیلیکون ولی بسیار بیشتر از ایران است.

در پایان همانگونه که بارها گفته‌ام، باز هم تکرار می‌کنم که اکوسیستم استارتاپی ایران در حالت نوزادی است و همه‌ی ما در آغاز یک راه‌طولانی و در حال یادگیری بیشتر درباره‌ی استارتاپ‌ها هستیم.

این مقاله قبلا در راه پرداخت منتشر شده است:
https://way2pay.ir/79197

مجموعه اسلایدهای من در اسلایدشیر

در  ۸ سال گذشته تلاش کرده‌ام تا بخشی از اسلایدهای سمینارهایم را در اسلایدشیر بگذارم؛ که بیشترش قابل دانلود هم هست.

تعداد این اسلایدها امروز به ۳۹ عدد رسیدند، و تاکنون بیش از ۲۵۰ هزار بازدید داشته‌اند، پیشنهاد می‌کنم من را در اسلایدشیر دنبال کنید:
https://www.slideshare.net/Ghanemzadeh

کل اسلایدها را اینجا می‌توانید ببینید:
https://www.slideshare.net/Ghanemzadeh/presentations

کمبود سرمایه در مراحل بالاتر، ویژگی اکوسیستم‌های نابالغ

چند روز پیش مصاحبه‌ی یکی از VC های معروف سیلیکون ولی را می‌خواندم، به نکته‌ی جالبی اشاره کرده بود:
او در پاسخ اینکه چرا سرمایه‌گذاران جسور سیلیکون ولی تمایل چندانی به سرمایه‌گذاری در اکوسیستم‌های دیگر به ویژه اکوسیستم‌های نابالغ ندارند.
به این نکته اشاره کرد که در اکوسیستم‌های نابالغ سرمایه‌ی مراحل بالاتر (مثل Series B, C, D,…) نیست یا خیلی کم است و و به همین خاطر استارتاپ‌ها اصطلاحا یتیم می‌شوند و این وسط بی‌سرمایه تلف می‌شوند یا حداقل دوران خیلی سختی را طی می‌کنند.
همین مساله گریبانگیر اکوسیستم استارتاپی ایران است؛  گرچه ما هنوز در مراحل پایین‌تر (همچون Seed) هم مساله داریم. در مراحل کمی بالاتر مثل Series A و بالاتر مساله جدی‌تر است و سرمایه‌گذار جدی نداریم.

در حوزه فین‌تک،خط کشی‌ها مشخص نشده است

هفته‌ی گذشته «ششمین همایش سالانه بانکداری الکترونیک و نظام های پرداخت» برگزار شد، ما هم در نمایشگاه آن غرفه داشتیم. دوستان «پرداخت برتر» لطف داشتند و با من مصاحبه‌ای داشتند که متن آن زیر می‌آید. اصل نوشته را اینجا بخوانید.

img_2017-01-08-193346

حدود دوسال از آغاز به کار مراکز شتابدهی کسب و کارهای مبتنی بر فناوری اطلاعات می‌گذرد. شتاب‌دهنده‌ها مراکزی هستند که به کارآفرینان و کسب و کارهای نوپای فناوری کمک می‌کنند تا آنها ایده‌هایشان را تجاری‌سازی کنند. شتاب دهنده فینوا با تمرکز در سه حوزه فضای کار اشتراکی، شتاب‌دهی و سرمایه‌گذاری خطرپذیر فعالیت خود را آغاز کرده است. فینوا با حمایت شرکت تجارت الکترونیک ارتباط فردا که بانک آینده سهامدار اصلی آن محسوب می‌شود، فعالیت خود را در دانشگاه امیرکبیر آغاز کرده و در حال حاضر با مدیریت ناصر غانم زاده فعالیت می‌کند. در حاشیه برگزاری ششمین همایش بانکداری الکترونیک و نظام‌های پرداخت با مدیر فینوا گفتگویی داشتیم و از او در مورد فینوا و فضای این روزهای فین تک سؤالاتی پرسیدیم که در ادامه می‌خوانید.

مرکز شتابدهی فینوا را معرفی کنید و توضیحات مختصری درباره نوع و نحوه فعالیت این مرکز بدهید.

غانم زاده: در یک جمله فینوا محیطی برای توانمندسازی استارتاپ ها است. این کار به طرق مختلفی صورت می‌گیرد. در فینوا دو بخش وجود دارد، بخشی به اسم فضای کاری مشترک که مختص استارتاپ هایی است که به پختگی لازم رسیده‌اند و محصول آن‌ها تقریباً آماده است و با مفاهیم اولیه راه‌اندازی استارتاپ و طراحی محصول آشنا هستند که این فضا به آنها کمک می‌کند تا فعالیت خود را ادامه دهند. بخش دوم مرکز فینوا، مرکز شتابدهی است که در این بخش عمده تمرکز ما بر روی شتابدهی فین‌تک‌ها است. استارتاپ هایی را که در حوزه مالی، بیمه، بورس، پرداخت و بانکی فعالیت می‌کنند را می‌پذیریم و سرمایه‌گذاری اولیه‌ای بر روی آن‌ها انجام می‌دهیم و راهنمایی و آموزش‌های لازم را به آنها ارائه می‌دهیم. همچنین به دلیل پیوند نزدیک فین تک با شبکه بانکی و پرداخت موظف هستیم زیرساخت‌های لازم و همچنین مشاوره‌های لازم را برای تیم‌ها فراهم کنیم.

فین تک‌ها و استارتاپ ها از چه طریق می‌توانند از خدمات مرکز فینوا استفاده نمایند؟

غانم زاده: برای استفاده از فضای کاری مشترک تیم‌ها و استارتاپ ها بعد از ورود به وب‌سایت اینترنتی ما به آدرس www.finnova.ir و انتخاب محیط کارگروهی و پر کردن فرم می‌توانند از این فضا استفاده کنند. ما در فضای کار گروهی با شعار بهبود کار تیمی، محیط کاری را به وجود آوردیم تا تیم‌ها در کنار هم بتوانند بر روی ایده خود تمرکز داشته باشند. اما در خصوص پیوستن به شتاب‌دهنده فین تک، ما دو بار در سال فراخوان می‌زنیم و از تیم‌ها ثبت‌نام می‌کنیم و پس از ارائه طرح و مصاحبه و گذشتن از فیلترهای مورد نظر از بین آن‌ها گزینش می‌کنیم.

در مرکز فینوا شما نظارتی هم بر روی کار تیم‌ها دارید البته منظورم نظارت مستقیم است؟

غانم زاده: ما در فینوا بر روی کار تیم‌ها نظارت و دخالتی نداریم. در بخش شتابدهی فقط سرمایه‌گذاری، راهنمایی، آموزش، شبکه‌سازی و برقراری ارتباط بین فین تک‌ها با شبکه‌ها و زیرساخت‌های مورد نیاز را انجام می‌دهیم. فضای کار فین تک به نحوی است که شما باید از یک سری شبکه‌ها و زیرساخت‌های شبکه پرداخت استفاده کنید و علاوه بر شبکه پرداخت فین تک‌ها به API بانکی هم نیازمند هستند که ما این API ها را تحت عنوان فینوتک، که Open API هم هست، فراهم کردیم تا فین تک‌ها بتوانند از این امکانات استفاده کنند و در حال حاضر 12 سرویس را ارائه می‌دهیم. در کل ما سعی می‌کنیم در امور داخلی استارتاپ ها دخالت نکنیم و فقط راه را به آنها نشان دهیم و گاهی اوقات هم شرکت ارتباط فردا بر روی استارتاپ ها سرمایه‌گذاری می‌کند.

چند استارتاپ فین تکی در حال حاضر در فینوا مشغول به کار هستند؟

غانم زاده: در حال حاضر پی پینگ، دراپز، سیمین پی از معروف‌ترین فین تک‌های فعال در فینوا هستند، قبلا هم میزبان شرکت‌هایی همچون باهمتا بوده‌ایم.

آیا هزینه‌ای هم بابت فضای کار مشترک از استارتاپ ها دریافت می‌کنید؟

غانم زاده: در بخش فضای کار مشترک ما هزینه بسیار کمی از استارتاپ ها دریافت می‌کنیم که بابت فضایی است که در اختیار آن‌ها می‌گذاریم ولی سوبسید بالایی بابت تیم‌ها پرداخت می‌کنیم که هزینه پرداخت شده توسط آن‌ها فقط هزینه اینترنت را پوشش می‌دهد و سایر هزینه‌ها به عهده فینوا است که این کار فقط در راستای حمایت از استارتاپ هاست.

مقداری هم در رابطه با اکوسیستم استارتاپی ایران و فضای کار فین تک در ایران بگویید. به نظر شما تفاوت اکوسیستم استارتاپی در ایران با سایر کشورها در چیست؟

غانم زاده: شاید مقایسه کردن اکوسیستم داخل کشور با سایر کشورها کار درستی نباشد زیرا فضای استارتاپی در ایران بسیار جوان است و شما نمی‌توانید این اکوسیستم را با یک فضای بسیار بالغی مثل سیلیکون‌ولی که چیزی حدود 60 سال قدمت دارد مقایسه کنید. موج جدید اکوسیستم در ایران تقریباً 4 یا 5 سال قدمت دارد ولی همانطور که می‌دانید این فضای جوان نیز با سرعت زیادی در حال رشد است.

چندی پیش مفهومی به عنوان سند باکس از سوی یکی از نهادهای حاکمیتی مطرح شد، به نظر شما از این طریق می‌توان بر روی کار فین تکی‌ها نظارت کرد و اصلاً آیا نظارت صحیح است؟

غانم زاده:سند باکس درواقع فضایی است که قبل از اینکه افراد وارد فضای واقعی نرم‌افزارها و اپلیکیشن ها شوند در آن فضا قرار می‌گیرند تا ایرادها و مشکلات را تشخیص دهند و بعد از آن وارد محیط واقعی شوند. بنده خیلی این فضا رو نمی‌پسندم و بهتر است که یک سری قانون‌گذاری درست شکل بگیرد چون در حال حاضر فضا و چارچوب قانونی شکل نگرفته و فضا مشخص نیست. من همیشه مثال اتوبان را می‌زنم؛ شما وقتی در اتوبان حرکت می‌کنید تابلوهای راهنمایی وجود دارند که به شما هشدار می‌دهند، مثلاً تابلو حداکثر سرعت مجاز وجود دارد و شما می‌دانید که اگر از آن سرعت بیشتر بروید باید جریمه بپردازید یا اگر انحراف به چپ داشته باشد باید جریمه شوید. در حوزه فین تک این خط‌کشی‌ها، این سرعت غیرمجاز و کلاً علائم و هشدار مشخص نیست. نظر من این است که باید نهادهای نظارتی و حاکمیتی این چارچوب‌ها را مشخص کنند تا بچه‌ها بدانند کجا بروند و کجا نروند. کسانی هم که مرتکب خطا بشوند طبیعتا باید جریمه متناسب را بپردازند و نهاد قانون‌گذار و ناظر باید بعد از وقوع تخلف وارد شود نه قبل از آن.

با توجه به پیوندی که بین فعالیت فین تک‌ها با شبکه بانکی است رویکرد بانک‌ها چگونه است؟

غانم زاده: در حال حاضر رویکرد بانک‌ها در کشور یک رویکرد بسته است و همه چیز را محدود کرده‌ایم و یک دیوار بلند جلوی آن کشیدیم. این رویکرد ممکن است در کوتاه مدت امن و بی دردسر باشد ولی در بلندمدت هم برای استارتاپ های فین تک و هم برای مردم به عنوان کاربران سیستم بانکی و هم برای خود شبکه بانکی خوب نیست و باعث کشتن نوآوری می‌شود، همانطور که می‌دانید قسمت اعظم نوآوری‌ها از بیرون سیستم بانکی وارد می‌شوند خصوصاً نوآوری‌های disruptive یا «برهم زننده» که از بیرون به داخل شبکه وارد می‌شود. وقتی استارتاپ یا فین تکی در این حوزه اجازه فعالیت ندارد طبیعتاً نوآوری هم شکل نمی‌گیرد به بیان دیگر باید فضای کار باز شود.

فین تک‌ها با توجه به ماهیتشان اعتقاد دارند که باید مستقل باشند و قانون‌گذار هم می‌گوید آن‌ها زیر چتر حمایت بانک یا شرکت پرداخت الکترونیک قرار بگیرند؛ اگر این اتفاق بیفتید آیا استقلال و چابکی آن ها از بین نمی‌رود؟

غانم زاده:به اعتقاد من استقلال آن‌ها از بین خواهد رفت؛ اجازه بدهید من واقعیت را بگویم فین تک‌ها به خاطر اینکه در یک نقطه امن قرار بگیرند با بانک‌ها و شرکت‌های پرداخت همکاری می‌کنند. البته فین تک‌ها باید با بانک‌ها و شرکت‌های پرداخت همکاری کنند چون زیرساخت پرداخت و شبکه بانکی در اختیار آن‌ها است ولی در حال حاضر نوع این همکاری به دلیل بسته بودن فضا مناسب نیست؛ یعنی همین فیلتر کردن فین تک‌ها باعث می‌شود نتوانیم فناوری‌های مالی نوآورانه داشته باشیم و تعداد آن‌ها محدود خواهد شد زیرا با این رویکرد خیلی از فین تک‌ها کار نخواهند کرد چون می‌ترسند استثمار شوند.

به نظر شما نحوه همکاری فین تک‌ها با بانک‌ها و شرکت‌های پرداخت باید چگونه باشد؟

غانم زاده: من معتقدم باید شراکت تجاری سالم بین فین تک‌ها با شرکت‌های پرداخت و بانک‌ صورت بگیرد.

و حرف آخر ناصر غانم زاده …

در حوزه فعالیت فین تک‌ها ما احتیاج به یک ذهن باز داریم و اگر این ذهن باز وجود نداشته باشد اعتقادی هم به فناوری‌های مالی وجود نخواهد داشت. بانکداری باز دیگر یک مد نیست بلکه دارد به الزام تبدیل می‌شود. امیدوارم ما هم با راه‌اندازی نهاد و پلتفرم بازی همچون FinnoTech به این، کمکی هرچند اندک بکنیم.

منبع: پرداخت برتر

پادکست مسیر: قسمت هشتم

قسمت هشتم پادکست مسیر منتشر شد.

در این قسمت پس از مرور چند خبر با ارسلان یارویسی هم بنیانگذار استارتاپ دراپز گفتگو می‌کنیم؛ این استارتاپ به تازگی سرمایه‌ی Seed خود را جذب کرده است.

سپس به سریال مورد علاقه‌مان وست ورلد می‌پردازیم (فصل نخست آن این هفته پایان یافت) و پس از آن درباره‌ی «هوش مصنوعی» یکی از رو به رشد ترین روندهای استارتاپی صحبت می‌کنیم.

همین جا استارتاپ بزن: مصاحبه با روزنامه همشهری

خانم زهرا کرمی از خبرنگاران خوب حوزه‌ی فناوری هستند، چندی پیش در فینوا در خدمت ایشان بودم. بخشی از مصاحبه‌ی ما به همت ایشان با عنوان «همین جا استارتات بزن» در روزنامه همشهری منتشر شده است که در زیر متن این نوشته می‌آید. این مطلب را اینجا در سایت همشهری می‌توانید بیابید.

hamshahrilinks-t

به خاطر شغلش با جوان‌های استارتاپی زیادی در ارتباط است.

مي‌گويد كه اين جوان‌هاي پركار آنقدر انرژي دارند و انرژي مي‌دهند كه آدم به ندرت در كنارشان انرژي كم مي‌آورد؛ جوان‌هايي كه اينجا مانده‌اند و با تمام وجود تلاش مي‌كنند تا كسب و كارهاي خلاقانه خودشان را راه بيندازند. آنها به جاي فرار از مشكلات، كفش آهني مي‌پوشند و تلاش مي‌كنند؛ جوان‌هاي سرسختي كه از دست و پنجه نرم كردن با صورت‌مسئله‌هاي سختي كه پيش رويشان است، خيلي بيش از راه‌حل‌هاي حاضر و آماده لذت مي‌برند. با ناصر غانم‌زاده، در مورد كارآفريني به‌ويژه با روش استارتاپ یا به تعبيري ايده‌هاي شتاب‌دهنده در ايران صحبت كرده‌ايم. او، تجربه‌هاي بسياري از بازديد از شركت‌هاي پيشرو در مديريت و فناوري دارد.

  • یك مطالعه موردي خلق كن!

یك جمله معروف هست كه مي‌گويد، به جاي اينكه به دانشگاه بروي، كلي هزينه كني و ۲سال MBA بخواني و در آن دوره، مطالعه موردي كسب و كارهاي ديگران را بخواني، آن پول را از بقيه بگير و در آن مدت، خودت یك مطالعه موردي خلق كن چون واقعيت اين است كه شرايط كارآفريني، در عمل بيشتر از دانشگاه، آموزش به‌دنبال دارد و آدم‌ها را در كار پخته مي‌كند. چون در عرض چند‌سال تحت فشار زياد، مجبور مي‌شوي خيلي چيزها را یاد بگيري. براي بچه‌هاي استارتاپي ايران هم قصه همين است.

آنها با وجود سن كم در اين فضاي پويا و تحت فشار، مجبور به یادگيري و خلاقيت مي‌شوند. اين بچه‌ها واقعا خوبند. آنها واقعا زياد كار مي‌كنند. استاندارد كار مفيد بين آنها بدون اغراق با استانداردهاي اروپايي برابري مي‌كند. ما در اين فضا با جوان‌هاي 20تا 25ساله‌اي برخورد مي‌كنيم كه خيلي بيشتر از سنشان تجربه و مهارت دارند.

  • مغزها ديگر فرار نمی‌كنند

قبل از اينكه جو استارتاپي در جامعه فراگير شود، فضاي نااميدي شديدي بين بخشي از جوان‌هاي تحصيل‌كرده حاكم بود. راه افتادن اين موج استارتاپي باعث شده خيلي از اين جوان‌ها به آينده اميدوار شوند و كشور را ترك نكنند. فضاي استارتاپي یكجورهايي جلوي فرار اين مغزها را گرفته است. بعضي از اين بچه‌ها خيلي جدي قصد مهاجرت داشتند اما با راه‌افتادن و پا گرفتن استارتاپ‌شان ماندگار شده‌اند. خيلي از اين جوان‌ها كه فارغ‌التحصيل بهترين دانشگاه‌هاي كشور هستند با خودشان حساب و كتاب مي‌كردند كه اينجا امكان پيشرفت برايشان فراهم نيست. اگر اينجا بمانند و مثلاً در جايي كارمند شوند با حقوق كارمندي در ايران نمي‌توانند به خيلي از آرزوهايشان برسند و سال‌ها طول مي‌كشد كه حتي بعضي از حداقل‌هاي زندگي را هم بتوانند فراهم كنند.

  • دست‌اندازهايی هم وجود دارد

اكوسيستم استارتاپي ايراني 3چالش اصلي دارد: بعضي جوگيرانه و شتاب‌زده وارد اين فضا مي‌شوند و به همين‌خاطر مفاهيم اوليه راه‌اندازي استارتاپ را نمي‌دانند و با الفباي آن آشنا نيستند. متأسفانه نسل جوان امروز كمي عجول است و انتظار رسيدن به نتيجه فوري دارد. جوان‌ها اين روزها كمتر به خواندن علاقه نشان مي‌دهند.

چون به اندازه كافي استارتاپ نداشته‌ايم و اين پديده نسبتا در ايران جديد است، جريان و چرخه‌اي شكل نگرفته است و افراد باتجربه زيادي وجود ندارند كه روي پله جلوتر از شما باشند و شما بتوانيد از آنها مشورت بگيريد. نبود مشاوران باتجربه كه خودشان اين راه را رفته باشند و بتوانند به بچه‌هاي استارتاپي راه و چاه را نشان دهند چالش بزرگي است.

شركت‌هاي سرمايه‌گذاري خطرپذير در كشور به اندازه كافي وجود ندارند كه روي اين استارتاپ‌ها در مراحل اوليه، وقتي هنوز كوچك هستند سرمايه‌گذاري كنند. اگر هم‌چنين شركت‌هايي وجود داشته باشند فرايند سرمايه‌گذاري در آنها طولاني و فرسايشي است.

  • اينجا براي شروع بهتر است

ايران بازار بسيار خوبي براي كسب و كار است. یك بازار بزرگ ۸۰ ميليوني كه به قول خارجي‌ها Untapped يعنی دست‌نخورده و بكر هم هست.

اگر يك كاغذ برداريم و روي آن، نام حوزه‌هاي مختلف كارآفريني فناورانه را بنويسيم و بعد، چشمانمان را ببنديم و انگشتمان را به‌طور تصادفي روي يك مورد بگذاريم به‌احتمال ۹۰ درصد آن حوزه تقريبا دست‌نخورده است. روي هر حوزه‌اي كه دست مي‌گذاري يا تقريبا رقيبي نيست يا كسي كار جدي نكرده يا رقباي موجود، جدي نيستند. درحالي‌كه در اروپا و كشورهاي توسعه‌يافته، دقيقا بر عكس است. روي هر حوزه‌اي كه دست بگذاري عده زيادي پيش از تو در آن فعاليت كرده‌اند. اين روزها خيلي با خارجي‌هايي برخورد مي‌كنيم كه براي سرمايه‌گذاري به ايران آمده‌اند. چرا خودمان از اين ظرفيت‌ها استفاده نكنيم؟

در داخل كشور فضاي خوبي براي بزرگ‌شدن و سپس جهاني شدن براي استارتاپ‌هاي نوپا فراهم است. به اين معنا كه اين كسب و كارها، به‌خاطر دست‌نخورده بودن و بزرگي بازار، در اول كارشان مي‌توانند خيلي راحت و بدون نگراني از حضور رقبا پيشرفت كنند تا حدي بزرگ شوند و خود را از نظر مالي و زيرساختي به ثبات برسانند و در ادامه بازار كشورهاي همسايه را تصرف كنند و سپس جهاني شوند.

در خارج كشور خيلي بايد خلاقيت به خرج بدهي، خيلي بايد بگردي تا ايده‌اي پيدا كني كه قبلاً استفاده نشده باشد و قابليت رقابت داشته باشد. ببينيد بزرگ‌ترين و موفق‌ترين استارتاپ‌هاي ما در واقع كپي استارتاپ‌هاي خارجي هستند. درصورتي كه در آنجا كپي يا بهتر بگوييم، تكثير يك ايده اصلا جواب نمي‌دهد. همه اينها باعث مي‌شود ايران بستر مناسبي براي شروع باشد. دوست ايراني‌اي دارم كه شهروند كاناداست اما براي كار استارتاپي به ايران آمده و قصد دارد استارتاپش را در اينجا دنبال كند.

  • استارتاپ چيست؟

طبق يك تعريف ساده، استارتاپ به كسب و كاري گفته مي‌شود كه بخشي از آن مبتني بر فناوري باشد. همه استارتاپ‌ها به طريقي از وب، موبايل، اينترنت و ديگر تكنولوژي‌هاي جديد استفاده مي‌كنند تا رشد بالايي داشته باشند و به تعداد كاربران بالايي دست پيدا كنند. براساس يك تعريف ديگر، استارتاپ يعني يك شركت نوپا كه راه‌حل نويني را براي حل مسئله‌اي ارائه مي‌دهد كه تضميني براي موفقيت حتمي آن وجود ندارد.

  • گشتی در دره سيليكون

سال‌هاست كه در زمينه استارتاپ‌ها كار مي‌كنم. به‌خاطر كارم، هميشه دوست داشتم «سيليكون‌ولي» را كه در فضاي كارآفريني فناوري‌هاي نو، بالاترين جايگاه را دارد، از نزديك ببينم تا ‌با دانش روز در مورد سرمايه‌گذاري روي شركت‌هاي دانش‌بنيان آشنا شوم. سيليكون‌ولي يك اكوسيستم تقريبا ۶۰ ساله است كه به بلوغ رسيده، اما هيچ‌وقت متوقف نشده است. آنجا در دوره‌اي كه با همين موضوع از سوي دانشگاه استنفورد برگزار مي‌شد شركت كردم و در قالب آن دوره به بازديد بسياري از شركت‌هاي مطرح رفتم.

با ايراني‌هاي زيادي هم در سيليكون‌ولی ديدار كردم. بيشتر آنها كاركنان شركت‌هاي بزرگ در حوزه فناوري پيشرفته بودند اما جالب ا‌ست كه همه آنها به طريقي به بازگشت فكر مي‌كنند. آنجا به‌هرحال وطن خود آدم نيست. هرقدر هم كه زبانت خوب باشد، با فرهنگ آنجا آشنا باشي و راحت ارتباط برقرار كني، به‌هرحال غربت است. از طرف ديگر، آنها مي‌دانند كه فضاي استارتاپي چقدر در ايران بزرگ، بكر و دست‌نخورده است. خيلي‌هايشان از من راجع به حال و روز كسب و كار در ايران مي‌پرسيدند و بين آمدن و نيامدن مردد بودند. چند نفر را هم سراغ دارم كه با وجود موقعيت خوب و باثبات در آنجا، به ايران بازگشته‌اند و بساط كسب و كارشان را اينجا پهن كرده‌اند.

نكته‌ای كه می‌خواهم به آن اشاره كنم اين است كه اغلب بچه‌های استارتاپی تصور اشتباهی در مورد سرمايه‌گذاری دارند و فكر میكنند به محض اينكه پايشان به آنطرف آب برسد سرمايه‌گذار پيدا مي‌كنند، درحالي‌كه اينطور نيست. صاحب يكي از شركت‌هاي سرمايه‌گذاري خطرپذير كوچك مي‌گفت ما طبق آمار، از هر ۱۶۰۰ ايده‌اي كه به دستمان رسيده تنها ۱۰ تا را پذيرفته‌ايم. ۹۰ درصد استارتاپ‌ها در آنجا حمايت مالي دريافت نمي‌كنند و رويشان سرمايه‌گذاری نمی‌شود. درست است كه آنجا راه براي پيشرفت و جهاني ‌شدن ايده‌هاي خاص، هموار است اما خيلی از استارتاپ‌ها در آن حد رشد نمی‌كنند. خيلی‌هايشان پا‌می‌گيرند اما به آن جايگاه جهانی نمی‌رسند و در حد محلي و ايالتی باقی می‌مانند.

عناصر کلیدی اکوسیستم کارآفرینی قدرتمند

سال گذشته در چند نوشته درباره اکوسیستم استارتاپی و لزوم آن نوشتم که با بررسی برنامه استارتاپ شیلی (Startup Chile) آغاز شد (اینجا)؛ در یکی از نوشته‌ها نیز «تز بولدر» برد فلد (Brad Feld) برای جامعه استارپی را معرفی کردم. (اینجا)
 
این نوشته نیز بر اساس نظرات برد فلد به عناصر کلیدی یک جامعه استارتاپی پر قدرت می‌پردازد که آ‌ن‌را به پارسی برگرداندم. (نوشته اصلی)
 
این نوشته خلاصه‌ای است از آنچه برد فلد در کتابش (Startup Communities: Building an Entrepreneurial Ecosystem in Your City) به آن‌ها اشاره می‌کند.
 
توجه: در این نوشته منظور از «جامعه»، «جامعه استارتاپی» است.
 

عناصر کلیدی:

اکوسیستم موفق اجزایی دارد که بدون آن‌ها موفق نخواهد بود. روشن است که بسیاری از این عناصر بیشتر به آدم‌ها و فرهنگ ربط دارند تا به معیارهای خشکی همچون تعداد دورهای سرمایه‌پذیری و تعداد استارتاپ‌های فروخته شده.
 

کارآفرینان- رهبران

جامعه استارتاپی بازیگران بسیاری دارد: کارآفرینان، سرمایه گذاران، دانشگاه‌ها، خدمات پشتیبانی، شرکت‌های بزرگ، دولت و تماشاگران. همه برای سلامت جامعه استارتاپی مهم هستند. ولی فقط یک گروه باید بالای دیگران در صدر هرم قرار بگیرد: کارآفرینان. بقیه فقط خوراک آن‌ها را تامین می‌کنند. (نوشته تز بولدر را بخوانید)
 
ایران و هر اکوسیستم رو به رشد دیگری در جهان به داستان های موفقیت خاص خود نیاز دارند. ولی موفقیت (بخوانید: داشتن یک فروش خوب و چاق و چله) به تنهایی دلیل رهبر بودن یک فرد نیست. رهبر باید ویژگی‌های زیر را نیز داشته باشد:
 
– هماهنگ‌کننده جامعه (استارتاپی) است، با دیگران همکاری می‌کند، دیگر رهبران احتمالی را شناسایی می‌کند و در برگزاری رخدادهایی که به جامعه سود می‌رساند مشارکت می‌کند.
– سخنگوی دیگر کارآفرینان است. این لزوما به معنی نوشتن پست‌های طولانی در بلاگ نیست، بلکه عمل کردن به عنوان یک واسط برای منعکس کردن بازخورد به دیگر بازیگران اکوسیستم است. یعنی اینکه به دولت می‌گوید که فلان فعالیت‌های مشخص جواب می‌دهند یا خیر، یا اینکه به یک سرمایه‌گذار می‌گوید که در جهت منافع جامعه گام بر نمی‌دارد. آن‌ها رشته‌های وصل کننده‌ای هستند که همه را به یکدیگر مرتبط می‌کنند.
– رهبران برای مدت طولانی این بار را به دوش می‌کشند. نه برای پنج سال. نه ده سال. بلکه آنگونه که برد فلد می‌گوید بیست سال. ساخت جامعه (استارتاپی) تعهد و مشارکتی دراز مدت است و از چرخه‌های دولتی (در ایران ۴ سال) و برنامه‌های اقتصادی (در ایران ۵ سال) خیلی بیشتر طول می‌کشد. رهبران با بادهای راست و چپ از مسیر خود منحرف نمی‌شوند.
 
در حالت ایده‌آل خود کارآفرینان باید رهبران جوامع استارتاپی باشند. وقتی خوراک‌دهندگان رهبری را به عهده می‌گیرند کارها به هم می‌ریزد چراکه آن‌ها اساسا طرز فکر و اولویت‌های متفاوتی نسبت به کارآفرینان دارند.
 

روحیه نوع دوستی

در اصل، نوع دوستی عمل بخشیدن سخاوتمندانه بدون انتظار بازگرداندن فوری است.
 
این تفاوت فرهنگ کسب‌وکار و فرهنگ استارتاپی است: در حالیکه کسب‌وکارها رقبا را با بدبینی زیاد در نظر ‌می‌گیرند تمایل دارند فعالیت‌هایشان را با حاصل جمع صفر ببینند. استارتاپ‌ها فرصت‌ها را در بزرگ کردن کیک اقتصادی با هم می‌بینند.
 
رقبا می‌توانند از دوستان یا همکاران شما باشند و جابه‌جایی افقی نیروها بین استارتاپ‌ها کاری درست است و بد تلقی نمی‌شود زیرا این‌کار به جا به جایی دانش می‌انجامد.
 
مربی‌گری و پندهای درست باید رایگان و راحت داده شود. با اینکه به وضوح مشخص است که چه کسی پند می‌دهد، مربیان نیز می‌توانند چیزهایی زیادی از کسانی که راهنمایی‌شان می‌کنند یاد بگیرند.
 
سرآخر اینکه، سرویس دهندگان باید به دنبال کمک به استارتاپ ها باشند، به جای اینکه فقط دنبال درآوردن پول از آن ها باشند. برای نمونه یک شرکت حقوقی (یا مشاور حقوقی) می‌تواند این کار را با دادن راهنمایی حقوقی رایگان یا ارزان انجام دهد تا ارتباطی دراز مدت را بسازد. اگر استارتاپ موفق شود، شرکت حقوقی یک مشتری دراز مدت را به دست آورده است.
 

پذیرش شکست

شکست، گرچه وضعیت ایده‌آلی نیست ولی نباید به این منجر شود که کارآفرین از جامعه طرد شود. این سرمایه‌ای است که باید ارج داده شود.
 
نگه‌داشتن کارآفرینان شکست خورده در جامعه، آن جامعه را از جهت‌گیری پیروزمندان مصون می‌کند- منظور از جهت‌گیری پیروزمندان عارضه‌ای است که در آن وسواسی ناسالم که نسبت به مدل‌های موفق و پندهایی که می‌دهند دارند باعث شود نسبت به درس‌هایی که شکست‌ها می‌توانند یاد بدهد کور شوند.
 
با پذیرفتن کارآفرینان شکست خورده یا حتی جذب آن‌ها به شرکت خود، جامعه سود می‌برد زیرا تاثیر شکست کم‌رنگ شده و به این افراد فرصت داده می‌شود تا نقشه حرکت بعدی خود را بکشند و دوباره به بازی برگردند.
 
رخداد‌های همچون Failcon (کنفرانسی که در آن کارآفرینان از شکست‌های خود می‌گویند) روشی عالی برای جا انداختن فرهنگ پذیرش شکست هستند.
 

آغوش باز به روی تازه‌واردان

برد فلد به این نکته اشاره می‌کند که تازه‌واردان باید به سرعت به جامعه معرفی شود، بدون توجه به اینکه دنبال ایفای چه نقشی هستند. این شامل توصیه آن‌ها به رخداد‌ها و افراد کلیدی نیز می‌شود، حتی وارد کردن آن‌ها در برگزاری برنامه‌های جامعه که باعث می‌شود پتانسیل‌های رهبری آن‌ها کشف شود.
 
آغوش باز شامل رهبری هم می‌شود. جوامع استارتاپی باید شبکه‌ای سهل‌الوصول از رهبران با سلسله مراتب انعطاف‌پذیر و مسطح داشته باشد. رهبران کنونی نباید نسبت به کارآفرینان تازه واردی که تبدیل به وزنه‌ای در اکوسیستم می‌شوند احساس خطر کنند. آن‌ها باید پذیرا باشند.
 

شربت اندر شربت

وقتی عناصر کلیدی پاس داشته شوند، هرچیز دیگر به دنبالش خواهد آمد. کارآفرینی با فروشی خوب یا شرکت بزرگ سودده نیروهای مستعد دنیای پیرامون را برای کار با خود جذب خواهند کرد. سرمایه‌گذارن می‌خواهند در این اکوسیستم سرمایه‌گذاری کنند چراکه اکوسیستم توانایی خود در  به ثمر رساندن را ثابت کرده است. فرهنگ باز و دوستانه موهبتی است که به بخشیدن ادامه می‌دهد.
 
من معتقدم که زیرساخت نسبت به داشتن آدم‌های درست -رهبران و خوراک‌دهندگان- در جامعه، فاکتور با اهمیت کمتری است. کارآفرینان مسایل را حل می‌کنند و نبود زیرساخت مساله‌ای است که حل می‌شود.
 
شاید این جامعه نتواند استارتاپ‌های پیشرویی همچون Square یا Leap Motion بیرون بدهد ولی می‌تواند محصولاتی بیرون دهد که مسایل منطقه‌ای را حل کنند کاری که سیلیکون ولی از انجام آن عاجز است.
 
جمع بندی اینکه کتاب فلد چندین پیشنهاد دارد که می‌توان این‌ها بهتر هم بکند گرچه شاید این پیشنهادها برای اکوسیستم پر رونق لازم و کافی نباشند.
 

تنوع

مفهوم پذیرا بودن شامل همه چیزی می‌شود: جنس، طبقه، نژاد، ملیت. لزومی ندارد رهبران کارآفرین شهروند آن کشور باشند، می‌توانند مهاجرانی باشند که برای موفقیت اکوسیستم سرمایه گذاشته‌اند.
 
زنان و اقلیت‌های بیشتری باید درون جامعه بازی داده شوند، برای تشویق این کار استخدام های بدون تبعیض و کارورزی‌ها می‌توانند این جهت‌گیری‌ها را ریشه کن کنند.
 
نخبه‌گرایی، جنسیت‌گرایی، بیگانه‌هراسی و … این عقاید در جامعه استارتاپی جایی ندارند.
 

ارتباطات بین جوامع

جامعه استارتاپی را مانند یک اَبَر ارگانیسم در نظر بگیرید که اجزا اصلی‌اش ترکیب شده‌اند تا شخصیتی متمایز را شکل دهند با مجموعه‌‌ای از توانایی‌ها و ضعف‌ها. بنابراین جوامع، بخشی از اجتماع بزرگتری هستند که به هدف مشترک ترویج روحیه کارآفرینی خدمت می‌کند.
 
از این دید، اکوسیستم ها باید تلاش کنند تا به جای رجزخوانی با هم ارتباطات قوی‌تری را شکل دهند. سیلیکون ولی هم می‌تواند از ایران بسیاری چیزها یاد بگیرد، همینطور که از سنگاپور، جاکارتا، هند، دوبی و … می‌تواند خیلی چیزها یاد بگیرد.
 
ما در جایی قرار داریم که استارتاپ هایمان می‌توانند از توانایی اکوسیستم‌های مختلف دور و بر بهره ببرند. برای مثال کشورهای عربی بازار بالقوه‌ای در اختیار ما می‌گذارند (بازار چندصدمیلیونی عرب زبان‌ها و خط مشترک را در نظر بگیرید یا کشورهای شمالی‌مان را یا حتی دیگر کشورهای پارسی زبان)
 
برای درهم آمیختن جوامع نیاز است تا کنفرانس‌ها و رخدادهای منطقه‌ای برگزار شود و همکاری‌های ملموسی بین این جوامع صورت پذیرد. (سایت www.wamda.com که بارها در جاهای مختلف درباره آن صحبت کرده‌ام نقطه شروع خوبی است)
 
با وجود آنکه ممکن است اینجا محیطی نامناسب برای استارتاپ‌ها تلقی شود، مشکلات نمی‌تواند باعث شود که آبادی و فرهنگ استارتاپی خود را نسازیم، فرهنگی که افراد با ذهن باز میتوانند دورهم جمع شوند و از هم پشتیبانی و حمایت کنند و اینگونه معجزه رخ می‌دهد.
 
برای درک بهتر جوامع استارتاپی کتاب برد فلد را بخوانید.
 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

 
می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

سریال Game of Thrones و فعالیت‌های استارتاپی

سریال Game of Thrones از سریال‌های محبوب من است. فصل ۳ آن الان در حال پخش در آمریکا و دیگر نقاط جهان است.
 
این سریال به وقت ایران دوشنبه‌ها صبح بخش می‌شود، نکته بسیار جالب اینکه تا دوشنبه عصر زیرنویس پارسی آن قسمت از سریال- که به صورت سخت و زحمت‌دار شنیداری تهیه شده- دست‌کم توسط ۳-۴ تیم آماده می‌شود و در دسترس قرار می‌گیرد.
 
البته این سریال تنها نیست و بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های دیگر هم هستند که توسط بچه‌های علاقه‌مند و فعال زیرنویس می‌شوند.
به‌راستی خوشحالم که دوستان اینقدر فعالی داریم.
 
و بدون اغراق حسودی می‌کنم که چرا چنین آدم‌های به قول معروف پایه‌ای در زمینه فعالیت‌های استارتاپی نداریم یا خیلی خیلی کم داریم.
 
جنبش استارتاپ‌ها مدتی است که آغاز شده و اکوسیستم کارآفرینی آن در حال شکل‌گیری است ولی به شدت از کمبود محتوا رنج می‌برد ،و مشارکت و همکاری بسیار بیشتری را می‌طلبد.
 
برای نمونه تعداد زیادی فیلم و ویدئوی مرتبط در زمینه استارتاپ‌ها هست که نیاز به زیرنویس کردن دارند. (مثلا نوشته «فیلم‌هایی که هر کارآفرین باید ببیند» را ببینید.)
 
البته منظورم فقط فیلم، ویدئو و زیرنویس کردن نبود و به روش‌های بسیاری می‌توان برای این منظور محتوا تهیه کرد.
 
لطفا به میدان بیایید.
 
ما همچنین یک گروه به نام استارتاپ ایرانی (اینجا) ساخته‌ایم که پیشنهاد می‌کنم که عضو شوید و پس از آنکه عضویت شما پذیرفته شد دوستان علاقه‌مند خود را نیز دعوت نمایید. (اینجا)

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

تز بولدر برای اکوسیستم استارتاپی

برد فلد (Brad Feld) چهار چیزی را که برای ساخت یک اکوسیستم کارآفرینی دیرپا و فعال، حیاتی است را اینگونه بیان می کند و آنرا «تز بولدر» [۱] می‌نامد.

 

۱- کارآفرینان باید جامعه استارتاپی را رهبری کنند. آن‌ها رهبر هستند و دیگر کسان – دولتی‌ها، دانشگاه‌ها، سرمایه‌گذاران، وکلا، حسابداران و شرکت‌های بزرگ- استفاده کننده. هر دو نقش مهم هستند ولی متفاوت.

 

۲- رهبران باید تعهدی طولانی مدت داشته باشند. ساخت جامعه استارتآپی که بتواند خودش را پایدار نگه دارد دست کم ۲۰ سال طول می‌کشد. اگر تعهدی طولانی مدت ندارید، با چرخه‌های اقتصاد کلانی مواجه خواهید شد نظیر چرخه‌های ۲-۴ ساله (در ایران تا ۵ سال) دولتمردان و به خاطر فعالیت کوتاه مدت با فعالیتی که پایدار نیست مواجه می‌شوید.

 

۳- جامعه استارتاپی باید پذیرای هرکسی که مایل به همکاری و مشارکت است باشد. باید دارای فلسفه «بدهید پیش از آنکه بگیرید» باشد که هسته اصلی مربی اثربخش بودن است. باید بدهید بدون انتظار چیزی که انتظار دارید بازپس می‌گیرید. باید پذیرای هرکسی که می‌خواهد در هر سطحی مشارکت کند، باشید. شما باید خلق و توسعه جامعه استارت آپی را همچون بازی با جمع صفر ببینید که در آن همه از طریق همکاری می‌توانند برنده شود.

 

۴- جامعه استارتاپی باید فعالیت‌هایی پیوسته داشته باشد که همه جامعه کارآفرینانه را درگیر کند. گرچه جشن‌های کارآفرینی و جایزه کارآفرین سال خوب هستند (به شرطی که اپراتور مخابراتی را انتخاب نکنند)، شما به فعالیت‌هایی نیاز دارید که هرکسی که با کارآفرینی سروکار دارد را درگیر کند.  این‌ها می‌توانند چیزهایی مانند شتاب دهنده‌هایی همچون TechStars، شبیه‌سازهای کارآفرینی همچون استارتاپ ویکند، یا برنامه‌های چندماهه آموزش نوآوری همچون دانشگاه Singularity باشند.

 

فلد همچنین علت اینکه چرا باور دارد فعالیت های دولتی شکست می‌خورند را -با بیان تفاوت کارآفرینان و دولتمران- اینگونه می‌شمرد:
 
۱- کارآفرینان بسیار متکی به خود هستند. آن‌ها ضعف‌های خود را می‌شناسند و قبول دارند. کارآفرینان معمولا از عبارت‌هایی همچون «من در این کار افتضاح هستم» استفاده می‌کنند. دولتمردان، از دیگر سو، معمولا از اینکه چرا راه خود را نرفته اند دفاع می‌کنند و برایش دلیل تراشی می‌کنند. تمرکز آن‌ها تاثیر روی باور عمومی است.

 

۲- کارآفرینان از پایین به بالا کار می‌کنند و دولت از بالا به پایین. کارآفرینان به ندرت در هنگام راه‌اندازی یک شرکت منابع خوبی در اختیار دارند، آن‌ها مجبورند که همه کارها را خودشان انجام دهند. دولتمردان سلسله مراتب به-خوبی تعریف شده، کارکنان موجود و  زیرساخت دارند و «نقش‌ها و وظایف مشخص برای انجام کارها»

 

۳- کارآفرینان – برای انجام چیزهای مشخص که نیاز به انجام شدن دارند- روی چیزهای خرد تمرکز می‌کنند درحالیکه دولتمردان روی کارهای کلان تمرکز می‌کنند. فلد بیان می‌کند که وقتی با دولتی ها صحبت می‌کنند آن‌ها از واژه‌هایی همچون «جهانی، اقتصاد کلان، سیاست، نوآوری، توسعه اقتصادی» استفاده می‌کنند. این‌ها واژه‌هایی نیستند که کارآفرینان استفاده می‌کنند آن‌ها معمولا از ناب، استارتاپ، محصول و مشتریان صحبت می‌کنند.

 

۴- کارآفرینان مصمم به انجام کار هستند در صورتیکه دولتمردان روی سیاست‌گذاری تمرکز می‌کنند. به بیان دیگر، کارآفرینان به انجام کارها باور دارند به جای کنترل کردن. برای آن‌ها این کار چیزی جز تاثیر گذاری و به انجام رساندن کار نیست.

 
پ.ن: در نوشته قبلی به لزوم وجود اکوسیستم‌های کارآفرینی پرداخته‌ام. (اینجا)
 

[۱] بولدر شهری کوچک در کلورادو با جمعیت زیر ۱۰۰ هزار نفر است ولی یک نمونه خیلی خیلی قوی از اکوسیستم سازی است و این شهر در مقاله‌ای در بیزینس ویک «بهترین شهر آمریکا برای استارتاپ ها» شناخته شده (اینجا).

 

یادآوری: کارگاه‌های آموزشی من برای استارت آپ ها در همین ماه برگزار می‌شود، برای اطلاع از زمان و برنامه دقیق، اینجا را ببینید.

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. اگر عضو Twitter هستید، می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را @ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

اکوسیستم استارتاپی لازمه کارآفرینی در ایران

سال‌ها پیش فکر می‌کردم همین که سرمایه گذار خطر پذیر  (VC) یا فرشته سرمایه‌گذار (Angel) داشته باشیم مشکل استارت آپ های ایرانی حل می‌شود. بعدها به واسطه کار مربی گری استارتاپ ها و تماس پیوسته با آن‌ها فهمیدم مساله تنها سرمایه‌گذار نیست (گرچه واجب است).

 

با تمام وجود دریافتم مساله اصلی ما نبودن اکوسیستم (کامل) استارتاپی است. در نوشته «استارت‌آپ‌های بیشتری می‌خواهید؟ از شیلی یاد بگیرید» به صورت غیر مستقیم اشاره کردم که دولت شیلی همه آن تلاش‌ها و سرمایه‌گذاری و حمایت‌ها را انجام داده تا اکوسیستم استارتاپی نظیر آنچه در سیلیکون ولی است آنجا شکل بگیرد که خوشبختانه موفق هم بوده است.

 

از نشانه‌های یک اکوسیستم سالم و زنده استارتاپی وجود:

– فرهنگ کارآفرینی و ریسک‌پذیری

– فرهنگ شکست

– درک درست ویژگی‌های استارتاپ ها توسط مسولین

– دور‌ه‌های به روز و مدرن برای استارت آپ ها

– نشست‌های دور همی کارآفرینان (هفتگی/ ماهانه، کوچک/ بزرگ)

– سمینارهای انتقال تجربه استارتاپ‌های موفق

– وجود رخدادهای مختلف برای استارتاپ ها

– وجود شتاب دهنده‌ها (Accelerator).

– وجود افراد و شرکت‌های سرمایه‌گذار

– وجود مربیان و منتورهای خاص استارتآپ ها

– پوشش رسانه‌ای قوی از استارتاپ‌ها

همه (یا بیشتر) این‌ها باید باشد تا اکوسیستمی که لازمه موفقیت کارآفرینان است شکل بگیرد. گرچه نیاز است از جایی شروع شود.

 

متاسفانه بیشتر کارهایی که تا به حال صورت گرفته سرسری و بدون توجه به این موضوع بوده است.
به بیان دیگر اگر می‌خواهیم استارتاپ‌های بیشتر و موفق‌تری داشته باشیم و در کارآفرینی فناوری موفق باشیم باید به دنبال شکل‌دهی اکوسیستم باشیم.

 

برای نمونه بد نیست بررسی اکوسیستم استارتاپی دو شهر تورنتو (اینجا) و بوستون (اینجا) را ببینید.

 

نظر شما چیست؟
به نظر شما محیط لازم برای موفقیت بیشتر استارتاپ‌ها چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

 
پ.ن: در نوشته بعدی به «تز بولدر برای اکوسیستم های کارآفرینی» می‌پردازم.
 

یادآوری: کارگاه‌های آموزشی من برای استارتاپ ها در همین ماه برگزار می‌شود، برای اطلاع از زمان و برنامه دقیق، اینجا را ببینید.

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. اگر عضو Twitter هستید، می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را @ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.