پادکست مسیر: قسمت چهارم
قسمت چهارم پادکست مسیر منتشر شد.
در این قسمت به استارتاپ فول فکر و تجربهی این استارتاپ در جذب سرمایه پرداختیم. همینطور دربارهی مایکروسافت و توییتر حرف زدیم.
قسمت چهارم پادکست مسیر منتشر شد.
در این قسمت به استارتاپ فول فکر و تجربهی این استارتاپ در جذب سرمایه پرداختیم. همینطور دربارهی مایکروسافت و توییتر حرف زدیم.
قسمت سوم پادکست مسیر هم منتشر شد؛ در این قسمت به شکایتی که علیه آپارات شکل گرفته میپردازیم، همینطور چند خبر از ایران و جهان را مرور میکنیم. در این قسمت پویا آسترکی عزیز هم میهمان برنامه است.
قسمت سوم مسیر را اینجا بشنوید:
قسمت دوم پادکست مسیر منتشر شد؛ در این قسمت به چند موضوع پرداختهایم که مهمترین آنها سرمایه گذاری MTN روی اسنپ، برنده شدن نوبل ادبیات توسط باب دیلن و آمازون (Amazon) -شرکت محبوب من- هستند.
قسمت ۲ مسیر را اینجا بشنوید:
به پیشنهاد شهرام شریف عزیز و با همراهی مهیار مهرجو پادکست جدیدی رو شروع کردیم. از آنجا که در مسیر و در میانهی راه این تصمیم رو گرفتیم و از آنجا که در مسیر فناوری هستیم، نام این پادکست رو «مسیر» گذاشتیم.
مسیر خبرهای روز فناوری دنیا و اخبار مهم اکوسیستم استارتاپی ایران را پوشش میدهد.
نام این قسمت «آیفون ۷، آمازون، استارتاپ ها» است؛ نخستین قسمت این پادکست رو بشنوید:
هفتهی پیش در حاشیهی نمایشگاه iran finex، فین استارز (finstars) برگزار شد، این برنامه که به همت شرکت اطلاع رسانی و خدمات بورس برگزار شده بود از چندین بخش از جمله نمایشگاه برای شرکتهای فینتک، منتورینگ، چند سخنرانی، مسابقه ارایه و چند پنل تشکیل شده بود. من نیز علاوه بر مربیگری، گرداننده پنل «فرهنگ سرمایه گذاری مشارکتی بخش دولتی و خصوصی» بودم.
در حاشیه این نمایشگاه رسول قربانی عزیز از راه پرداخت با من گفتگویی کرد درباره چالشهای فین تک (Fintech) در ایران؛ ویدیوی این مصاحبهی کوتاه را ببینید.
خانم زهرا کرمی از خبرنگاران خوب حوزهی فناوری هستند، چندی پیش در فینوا در خدمت ایشان بودم. بخشی از مصاحبهی ما به همت ایشان با عنوان «همین جا استارتات بزن» در روزنامه همشهری منتشر شده است که در زیر متن این نوشته میآید. این مطلب را اینجا در سایت همشهری میتوانید بیابید.
میگوید که این جوانهای پرکار آنقدر انرژی دارند و انرژی میدهند که آدم به ندرت در کنارشان انرژی کم میآورد؛ جوانهایی که اینجا ماندهاند و با تمام وجود تلاش میکنند تا کسب و کارهای خلاقانه خودشان را راه بیندازند. آنها به جای فرار از مشکلات، کفش آهنی میپوشند و تلاش میکنند؛ جوانهای سرسختی که از دست و پنجه نرم کردن با صورتمسئلههای سختی که پیش رویشان است، خیلی بیش از راهحلهای حاضر و آماده لذت میبرند. با ناصر غانمزاده، در مورد کارآفرینی بهویژه با روش استارتاپ یا به تعبیری ایدههای شتابدهنده در ایران صحبت کردهایم. او، تجربههای بسیاری از بازدید از شرکتهای پیشرو در مدیریت و فناوری دارد.
یک جمله معروف هست که میگوید، به جای اینکه به دانشگاه بروی، کلی هزینه کنی و ۲سال MBA بخوانی و در آن دوره، مطالعه موردی کسب و کارهای دیگران را بخوانی، آن پول را از بقیه بگیر و در آن مدت، خودت یک مطالعه موردی خلق کن چون واقعیت این است که شرایط کارآفرینی، در عمل بیشتر از دانشگاه، آموزش بهدنبال دارد و آدمها را در کار پخته میکند. چون در عرض چندسال تحت فشار زیاد، مجبور میشوی خیلی چیزها را یاد بگیری. برای بچههای استارتاپی ایران هم قصه همین است.
آنها با وجود سن کم در این فضای پویا و تحت فشار، مجبور به یادگیری و خلاقیت میشوند. این بچهها واقعا خوبند. آنها واقعا زیاد کار میکنند. استاندارد کار مفید بین آنها بدون اغراق با استانداردهای اروپایی برابری میکند. ما در این فضا با جوانهای ۲۰تا ۲۵سالهای برخورد میکنیم که خیلی بیشتر از سنشان تجربه و مهارت دارند.
قبل از اینکه جو استارتاپی در جامعه فراگیر شود، فضای ناامیدی شدیدی بین بخشی از جوانهای تحصیلکرده حاکم بود. راه افتادن این موج استارتاپی باعث شده خیلی از این جوانها به آینده امیدوار شوند و کشور را ترک نکنند. فضای استارتاپی یکجورهایی جلوی فرار این مغزها را گرفته است. بعضی از این بچهها خیلی جدی قصد مهاجرت داشتند اما با راهافتادن و پا گرفتن استارتاپشان ماندگار شدهاند. خیلی از این جوانها که فارغالتحصیل بهترین دانشگاههای کشور هستند با خودشان حساب و کتاب میکردند که اینجا امکان پیشرفت برایشان فراهم نیست. اگر اینجا بمانند و مثلاً در جایی کارمند شوند با حقوق کارمندی در ایران نمیتوانند به خیلی از آرزوهایشان برسند و سالها طول میکشد که حتی بعضی از حداقلهای زندگی را هم بتوانند فراهم کنند.
اکوسیستم استارتاپی ایرانی ۳چالش اصلی دارد: بعضی جوگیرانه و شتابزده وارد این فضا میشوند و به همینخاطر مفاهیم اولیه راهاندازی استارتاپ را نمیدانند و با الفبای آن آشنا نیستند. متأسفانه نسل جوان امروز کمی عجول است و انتظار رسیدن به نتیجه فوری دارد. جوانها این روزها کمتر به خواندن علاقه نشان میدهند.
چون به اندازه کافی استارتاپ نداشتهایم و این پدیده نسبتا در ایران جدید است، جریان و چرخهای شکل نگرفته است و افراد باتجربه زیادی وجود ندارند که روی پله جلوتر از شما باشند و شما بتوانید از آنها مشورت بگیرید. نبود مشاوران باتجربه که خودشان این راه را رفته باشند و بتوانند به بچههای استارتاپی راه و چاه را نشان دهند چالش بزرگی است.
شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر در کشور به اندازه کافی وجود ندارند که روی این استارتاپها در مراحل اولیه، وقتی هنوز کوچک هستند سرمایهگذاری کنند. اگر همچنین شرکتهایی وجود داشته باشند فرایند سرمایهگذاری در آنها طولانی و فرسایشی است.
ایران بازار بسیار خوبی برای کسب و کار است. یک بازار بزرگ ۸۰ میلیونی که به قول خارجیها Untapped یعنی دستنخورده و بکر هم هست.
اگر یک کاغذ برداریم و روی آن، نام حوزههای مختلف کارآفرینی فناورانه را بنویسیم و بعد، چشمانمان را ببندیم و انگشتمان را بهطور تصادفی روی یک مورد بگذاریم بهاحتمال ۹۰ درصد آن حوزه تقریبا دستنخورده است. روی هر حوزهای که دست میگذاری یا تقریبا رقیبی نیست یا کسی کار جدی نکرده یا رقبای موجود، جدی نیستند. درحالیکه در اروپا و کشورهای توسعهیافته، دقیقا بر عکس است. روی هر حوزهای که دست بگذاری عده زیادی پیش از تو در آن فعالیت کردهاند. این روزها خیلی با خارجیهایی برخورد میکنیم که برای سرمایهگذاری به ایران آمدهاند. چرا خودمان از این ظرفیتها استفاده نکنیم؟
در داخل کشور فضای خوبی برای بزرگشدن و سپس جهانی شدن برای استارتاپهای نوپا فراهم است. به این معنا که این کسب و کارها، بهخاطر دستنخورده بودن و بزرگی بازار، در اول کارشان میتوانند خیلی راحت و بدون نگرانی از حضور رقبا پیشرفت کنند تا حدی بزرگ شوند و خود را از نظر مالی و زیرساختی به ثبات برسانند و در ادامه بازار کشورهای همسایه را تصرف کنند و سپس جهانی شوند.
در خارج کشور خیلی باید خلاقیت به خرج بدهی، خیلی باید بگردی تا ایدهای پیدا کنی که قبلاً استفاده نشده باشد و قابلیت رقابت داشته باشد. ببینید بزرگترین و موفقترین استارتاپهای ما در واقع کپی استارتاپهای خارجی هستند. درصورتی که در آنجا کپی یا بهتر بگوییم، تکثیر یک ایده اصلا جواب نمیدهد. همه اینها باعث میشود ایران بستر مناسبی برای شروع باشد. دوست ایرانیای دارم که شهروند کاناداست اما برای کار استارتاپی به ایران آمده و قصد دارد استارتاپش را در اینجا دنبال کند.
طبق یک تعریف ساده، استارتاپ به کسب و کاری گفته میشود که بخشی از آن مبتنی بر فناوری باشد. همه استارتاپها به طریقی از وب، موبایل، اینترنت و دیگر تکنولوژیهای جدید استفاده میکنند تا رشد بالایی داشته باشند و به تعداد کاربران بالایی دست پیدا کنند. براساس یک تعریف دیگر، استارتاپ یعنی یک شرکت نوپا که راهحل نوینی را برای حل مسئلهای ارائه میدهد که تضمینی برای موفقیت حتمی آن وجود ندارد.
سالهاست که در زمینه استارتاپها کار میکنم. بهخاطر کارم، همیشه دوست داشتم «سیلیکونولی» را که در فضای کارآفرینی فناوریهای نو، بالاترین جایگاه را دارد، از نزدیک ببینم تا با دانش روز در مورد سرمایهگذاری روی شرکتهای دانشبنیان آشنا شوم. سیلیکونولی یک اکوسیستم تقریبا ۶۰ ساله است که به بلوغ رسیده، اما هیچوقت متوقف نشده است. آنجا در دورهای که با همین موضوع از سوی دانشگاه استنفورد برگزار میشد شرکت کردم و در قالب آن دوره به بازدید بسیاری از شرکتهای مطرح رفتم.
با ایرانیهای زیادی هم در سیلیکونولی دیدار کردم. بیشتر آنها کارکنان شرکتهای بزرگ در حوزه فناوری پیشرفته بودند اما جالب است که همه آنها به طریقی به بازگشت فکر میکنند. آنجا بههرحال وطن خود آدم نیست. هرقدر هم که زبانت خوب باشد، با فرهنگ آنجا آشنا باشی و راحت ارتباط برقرار کنی، بههرحال غربت است. از طرف دیگر، آنها میدانند که فضای استارتاپی چقدر در ایران بزرگ، بکر و دستنخورده است. خیلیهایشان از من راجع به حال و روز کسب و کار در ایران میپرسیدند و بین آمدن و نیامدن مردد بودند. چند نفر را هم سراغ دارم که با وجود موقعیت خوب و باثبات در آنجا، به ایران بازگشتهاند و بساط کسب و کارشان را اینجا پهن کردهاند.
نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم این است که اغلب بچههای استارتاپی تصور اشتباهی در مورد سرمایهگذاری دارند و فکر میکنند به محض اینکه پایشان به آنطرف آب برسد سرمایهگذار پیدا میکنند، درحالیکه اینطور نیست. صاحب یکی از شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر کوچک میگفت ما طبق آمار، از هر ۱۶۰۰ ایدهای که به دستمان رسیده تنها ۱۰ تا را پذیرفتهایم. ۹۰ درصد استارتاپها در آنجا حمایت مالی دریافت نمیکنند و رویشان سرمایهگذاری نمیشود. درست است که آنجا راه برای پیشرفت و جهانی شدن ایدههای خاص، هموار است اما خیلی از استارتاپها در آن حد رشد نمیکنند. خیلیهایشان پامیگیرند اما به آن جایگاه جهانی نمیرسند و در حد محلی و ایالتی باقی میمانند.
چندی پیش در خدمت دوست عزیزم وحید حجه فروش از روزنامه فناوران بودم، خیلی خوشحال هستم که با وحید آشنا شدم. گپ و گفت طولانی راجع به اکوسیستم استارتاپی ایران داشتیم؛ بخشی از آن مصاحبه که درباره آفتهای دخالتهای نابخردانه دولت در اکوسیستم کارآفرینی ایران است در نوشتهای با عنوان «دوستی خاله خرسه» منتشر شده است که در زیر میآید. اصل آن را نیز میتوانید اینجا در سایت روزنامه فناوران بخوانید.
نه اتاق دارد نه میز کار. وقتی روبه رویش نشستم، هیچ چیزش شبیه آدمی نبود که گرمای بی هنگام بهاری نیمه شب بیدارش کرده باشد یا تکنولوژی تا صبح بیدار نگهش داشته باشد. گوشی موبایلش است و لپ تاپش و خودش. انصافا هم خیلی خودش است، آنقدر که گاهی بی اختیار از صراحت و جسارتش در گفتن بعضی جملات خنده ات می گیرد. خودش است و مغزی که پر از «ذهنیت کارآفرینی ایرانی» است؛ ذهنیتی که او را از چهارراه ولی عصر به سیلیکون ولی کشانده و بازگردانده است. در اولین ساعات کاری هفته با خود او به صحبت نشستیم، خودِ ناصر غانم زاده! صحبت از سیلیکون ولی، اکوسیستم استارت آپی ایران و نقش دولت در این حوزه …
آرش سروری و دیگر دوستان برنامه تصویری اینترنتی را شروع کردهاند به نام کلید، در قسمت ۱ من میهمان این برنامه بودم تا دربارهی تجربهی سفر سیلیکون ولی، دغدغه هایم درباره اکوسیستم استارتاپی و خودم سخن بگوییم.
مجموعا ۵ ساعت فیلم تهیه شد که حاصلش شده است این ویدیو ۳۰ دقیقهای، دوستان تیتر این قسمت را گذاشتهاند «زندگی یه کارآفرین از دور جذابه، از نزدیک غیرقابل تحمل».
امیدوارم که مفید باشد:
بالاخره سفر دو ماهه و نیمه من به سیلیکون ولی پایان یافت و امروز به ایران برگشتم.
این سفر که با دورهی دو هفتهای «سرمایه گذاری جسورانه» در دانشگاه استنفورد شروع شد؛ با کاوشهای دو ماهه بعدی تکمیل شد.
اعتراف میکنم چیزهایی که در دو ماه پس از آن یاد گرفتم به مراتب ارزشمندتر بود.
در این دو ماه در چند رویداد بزرگ از جمله «Startup Grind Global Conference» ،«LAUNCH Festival» و «SaaStr» شرکت کردم و همچنین در چندین meetup تخصصی کوچکتر شرکت کردم که به نظر جای رویدادهای تخصصی اینگونهای در ایران واقعا خالیست.
همچنین از دفاتر مرکزی (HQ) شرکتهای بزرگی همچون گوگل (در مانتین ویو)، فیسبوک (منلو پارک)، اینستاگرام (منلو پارک)، Pebble (رد وود سیتی)، ebay (سن حوزه)، PayPal (سن خوزه)، VMWare (پالو آلتو)، سیسکو (سن حوزه)، یاهو (سانی ویل)، لینکداین (مانتین ویو)، تسلا (پالو آلتو) و همچنین دفتر سیلیکون ولی شرکت SAP در پالو آلتو بازدید کردم که بسیار ارزشمند بود.
علاوه بر اینها با چندین کارآفرین، سرمایهگذار خطرپذیر و فرشته سرمایه گذار رو در رو صحبت کردم و چیزهای فراوانی یاد گرفتم.
از بعضی از بازدیدها (با موبایل) فیلم گرفتهام، که در زمان مناسب منتشر میکنم.
همچنین عکسهایی که گرفتهام را میتوانید در اینستاگرام من ببنید.
دوره سرمایه گذاری خطرپذیر (Venture Capital) من در دانشگاه استنفورد پایان یافت.
در این دوره دو هفتهای بسیار فشرده (گاهی روزها تا ۱۲ ساعت) و البته بسیار گران (۲۴ هزار دلار) که در دانشگاه استنفورد، در سیلیکون ولی، کالیفرنیا دیدم بسیار چیزها یاد گرفتم. (سایت دوره برای اطلاعات بیشتر)
اینکه چرا ۱۲ ساعت به این علت بود که برنامههای جنبی و گپ و گفت و انتقال تجربهها گاهی بسیار طول میکشید؛ گاهی پس از برنامه رسمی تا دیرهنگام با هم دورهایها و بعضی مدرسان درباره تجربیات سرمایه گذاری روی استارتاپ ها صحبت می کردیم.
این دوره که به همت دانشگاه Stanford و ۵۰۰ Startups برگزار شده بود، در نوع خود در دنیا بینظیر است.
استادان این دوره، حتی آنهای که از دانشگاه استنفورد بودند، همگی تجربیات درخشان و عملی بسیاری در سرمایه گذاری جسورانه داشتند.
هفتهی اول صبحها سه استاد ثابت استنفورد درس میدادند و بعد از ظهر یک یا چند VC سیلیکون ولی تجربیات عملی خود را با ما به اشتراک میگذاشتند؛ خوبی این دوره این بود که تقریبا تمام روزها دیو مک کلور کنار ما بود.
امیدوارم بتوانم آموزههای این دوره ارزشمند را به خوبی پیاده کنم.
برنامهی بعدی ام این است که در دو ماه آینده از شرکت های مطرح سیلیکون ولی بازدید کنم؛ با افراد سرشناس و موفق دیدار و گفتگو کنم و تا میتوانم یاد بگیرم.
اگر به دورهی Venture Capital Unlocked علاقهمندید، من سرفصلهای رسمی خودمان را اینجا به اشتراک میگذارم: