مثلث کسب و کار نرم‌افزار

چندی است به این فکر می‌کنم که چرا شرکت‌های نرم‌افزاری ایران بزرگ‌شدنی نیستند. یعنی از یک حدی بزرگ‌تر نمی‌شوند. منظور من از بزرگ شدن تنها از دید مساحت دفتر یا تعداد نیروی انسانی نیست. هم اکنون بزرگ‌ترین شرکت خصوصی نرم‌افزاری ایران در بهترین حالت ارزشی بیش از ۲۰ میلیارد تومان ندارد. مقایسه کنید با شرکت کوچکی چون JBoss که سال ۲۰۰۶ با تنها ۱۵ کارمند به مبلغ ۴۲۰ میلیون دلار به ردهت فروخته شد. البته یادآور شوم که مساله تنها ریال و دلار ،و اینجا و آنجا بودن نیست.

شاید بتوان فاکتورهای بسیاری را برای اینکه چرا اینگونه نیست برشمرد. من سه فاکتور اصلی را در این باره مهم می‌دانم و آن‌را مثلث کسب و کار نرم‌افزار نامیده‌ام، گرچه شاید این سه فاکتور در دیگر زمینه‌های فناوری اطلاعت نیز همین اندازه مهم باشند.

هرکدام از سه ضلع این مثلث در برگیرنده این‌ها هستند:

فضای کسب و کار: زیرساخت‌های سخت‌افزاری، قانونی،سرمایه‌گذاری و اقتصادی

مدیریت بنگاه (شرکت): مدیر عامل شرکت و هیات مدیره

نیروی انسانی: برنامه‌نویسان و برنامه‌سازان

نیروی انسانی: درباره نیروی انسانی و کمبود آن بارها در اینجا سخن گفته‌ام، چه بخواهیم چه نخواهیم نیروی‌های انسانی از مهم‌ترین بخش‌های هر شرکت دانش‌بنیان هستند و بازهم چه بپذیریم و چه نپذیریم نیروهای انسانی ما به ویژه آن‌ها که تازه از دانشگاه دانش‌آموخته می‌شوند، آماده وارد شدن به بازار کار نیستند. ( اینجا را ببینید. اگر دانشجو هستید اینجا را به دقت بخوانید.)

مدیریت بنگاه: در مدیریت شرکت نیز مشکل‌های فراوانی وجود دارد به طور کلی دانش مدیریتی ماها کم است. دوره‌های کارآفرینی مناسبی نمی‌رویم و فکر می‌کنیم که چون رایانه خوانده‌ایم پس می‌توانیم شرکتی رایانه‌ای را به خوبی اداره کنیم. در دانشگاه هم که همان دانش رایانه را به خوبی یاد نمی‌گیریم چه رسد به فراگیری مهارت‌های مدیریتی. در این‌باره بیش از این نمی‌گویم چرا که پیش‌تر سخن گفته‌ام. می‌توانید نوشته «چگونه از خود مدیر بسازیم» را ببنید، همچنین «فهرست بهترین کتاب‌های مدیریتی فارسی» را ببنید. هیات مدیره‌ها هم چنگی به دل نمی‌زنند و در بیشتر موارد ترکیبی هستند فرمالیته  از نزدیکان، دوستان و آشنایان (گرچه استثتاهایی هم دیده می‌شود.) تلاش می‌کنم در نوشته‌ای، جداگانه درباره هیات مدیره و چگونگی آن بنویسم.  در این باره نیز نوشته پسین «هیات مدیره شرکت نوپا، بخش نخست: نقش» را بخوانید.

فضای کسب و کار: خبر خوش اینکه هر روز در روزنامه‌ها و تلویزیون درباره اقدام‌هایی برای بهبود فضای کسب و کار می‌خوانیم و می‌شنویم. خبر بد اینکه هر روز فضا از گذشته بدتر می‌شود. بگذارید یک نمونه از ثبت شرکت بیاورم، کاری به روال عادی ثبت شرکت ندارم که در جای خود زمان‌بر است. اما شما اگر در موضوع شرکت بخواهید «نرم افزار» را بیاورید برای همین یک کلمه باید بروید و از ارشاد مجوز بگیرید که دست کم یک هفته تا ده روز کارتان عقب می‌افتد. یا اگر بخواهید نام تجاری انگلیسی‌تان را ثبت کنید، جدا از مراحلی که برای ثبت نشان تجاری نیاز است، باید «کارت بازرگانی» داشته باشید! که خود گرفتن کارت بازگانی هم برای خود فرآیندی است. یا تازگی قرار شده است برای ثبت نرم‌افزار  به دو ارگان مراجعه نمایید، یعنی همزمان باید دو جا ثبت شود. قانون ‌های حمایتی چون کپی رایت هم که تقریبا به شکلی پیگیر و محکم وجود ندارد.

ضعف و گرانی زیرساخت‌هایی چون پهنای باند، به ویژه برای کسب و کارهای اینترنت محور، نیز سخنی دیگر است.

از دیگر سو ما هنوز به شکلی سازماندهی شده و اصولی چیزی به نام سرمایه‌گذار به ویژه برای شرکت‌های نوپا نداریم.  («چرا بانک بد است و سرمایه‌گذار خوب» را بخوانید) پس فراهم کردن سرمایه آغازین کاری دشوار است. همین‌طور هزینه اجاره و رهن دفتر، به نسبت، در ایران گران است.

همه‌ی این‌ها و بسیاری دیگر که نشمردم، نشانگر نبود فضای مناسب کسب و کار برای شرکت‌های نرم‌افزاری است.

ضعف در این سه فاکتور بسیاری از افراد، حتا آن‌هایی را که سال‌هاست دستی در فناوری اطلاعات دارند،  را به این نتیجه رسانده که  فعالیت در این حوزه کاری نادرست است. اگر قرار است کشورمان در فناوری اطلاعات سخنی برای گفتن داشته باشد باید برای این سه فکر و کاری اساسی بشود. امیدورام که اینگونه گردد.

یادآور می‌شوم که قصد من سیاه‌نمایی یا نا امید کردن نیست، چرا که در همین وضعیت هم بسیاری هستند  که  خوب کار می‌کنند. ولی اگر درباره این سه فاکتور کاری صورت بگیرید فعالیت در این حوزه آسان‌تر، جدی‌تر و فراگیرتر خواهد شد و آن هنگام است که می‌توانیم به شرکت‌هایی در مقیاس جهانی فکر کنیم.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

فناوری اطلاعات و بازار خراب‌کن‌ها

یادآوری: در اینجا منظور من از فناوری اطلاعات همان معنی رایج جهانی آن است ( و نه ایرانی آن) یعنی هنگامی که می‌گویم آی‌تی کار منظورم کسی است که در زمینه رایانه (نرم‌افزار، سخت‌افزار، اینترنت و شبکه) یا جنبه‌های مدیرتی آن کار می‌کند نه لزوما کسی که رشته فناوری اطلاعات خوانده، گرچه آن را هم در بر می‌گیرد.

تعریف بازار خراب کن: در بازار به کسی که محصول/خدماتی را به قیمت (خیلی) پایین تر از روال بازار بفروشد بازار خراب کن می‌گویند. در فناوری اطلاعات افزون بر تعریف یاد شده گونه  دیگری از بازار خراب کن هم داریم.

گونه دوم، که خطرناک‌تر نیز هستند، کسانی هستند که بدون داشتن دانش علمی/فنی و تجربه کافی پروژه‌ای را می‌گیرند و پس از مدتی از عهده کار بر نمی‌آيند یا خراب‌کاری می‌کنند و این سبب می‌شود کارفرما/سفارش دهنده نه تنها پروژه را از آن‌ها بگیرد بلکه دیدش نسبت به صنف و آی‌تی کاران بد می‌شود.

خوشبختانه در فناوری اطلاعات از هر دو دسته فراوان داریم. گاهی نیز آمیخته‌ای از هر دو.

از گونه نخست فراوان می‌توان دید و چیزی روزمره شده است. من نمی‌دانم این دوستان روی چه حسابی قیمت می‌دهند البته روشن است که اصلا روی حساب نیست. برای نمونه چندی پیش جایی پروژه‌ای به ما پیشنهاد کرد. پایه قیمت‌گذاری ما بر اساس نفر/ماهی است که برای انجام پروژه نیاز است. من نیز پروژه را به برنامه‌ساز ارشدمان دادم و وی پس از چند روز به من گفت که اجرای این پروژه فلان نفر/ماه زمان می‌خواهد. من بر اساس آن و اینکه چندی پیش پروژه‌ای مشابه انجام داده بودیم قیمت هشت میلیون تومان را به‌دست آوردم. دوباره پیشنهاد دهنده را دیدم پیش از آنکه چیزی بگویم گفت فلانی رقم یک‌ونیم میلیون تومان را پیشنهاد کرده! من نیز البته بدون اینکه مبلغ مورد نظر خودمان را بگویم با آرامش گفتم که به همان بدهید. که البته با توجه به تجربه می‌دانم او نمی‌تواند در این مدت، با این ویژگی‌ها و کارآمدی پروژه را  در زمان یاد شده دربیاورد. از سوی دیگر قیمت پایین دادن ذهنیت مشتری را هم خراب می‌کند وی گیج می‌شود و دیگر نمی‌تواند قیمت بالاتر را بپذیرد چون از نظر دهنی پذیرفته که این پروژه ارزش کمتری دارد. در این موارد راضی کردن مشتری کار حضرت فیل است و استدلال و منطق و صحبت درباره کیفیت و کارایی راه به جایی نمی‌برد.

اما گونه دوم،  تا کنون خدمات ارزنده‌ای انجام داده‌اند که از میان آن‌ها می‌توان بی‌اعتمادی فزاینده صنعت به آی‌تی کاران را برشمرد. به گونه‌ای که به آی‌تی کاران جور دیگری نگاه می‌کنند. چندی پیش شنیدم که یکی از بزرگترین شرکت‌های تولید لوازم خانگی ایران آنچنان به آی‌تی کاران اعتماد دارد که ورود آن‌ها را به بخش تولید ممنوع کرده (آی‌تی کاران همان شرکت خودش را). بسیاری از صنعت‌کاران هنگامی که از آی‌تی صحبت می‌شود فکر می‌کنند که برای کلاه‌برداری یا حیف‌ومیل پول آن‌ها به آنجا رفته‌اید.

صحبت از این دست زیاد است و حوصله کم. به همین بسنده می‌کنم.

خدا آخر و عاقبت همه را به خیر کند با این رشته و این دوستان.

پ.ن: من البته روی گونه دوم پافشاری بیشتری می‌کنم، چرا که ذهنیت‌ها را خراب می‌کند. بگذارید از اینجا آغاز کنیم. طرف تا به حال با CMS کار نکرده، می‌خواهد «برای یک اداره دولتی» سایت طراحی کند. خوب نتیجه مشخص است و پس از مدتی آنها می‌گویند اصلا سایت نمی‌خواهیم.

یا در فروم‌های لینوکسی می‌بینیم که طرف دو روز است عضو شده، هنوز لینوکس نصب نکرده حالا تصمیم گرفته برود دانشگاه سمینار معرفی لینوکس بگذارد(من به این می‌گویم جو گرفتگی.) خدا رحم کند. می‌رود چرت و پرت می‌گوید دو تا سوال ازش می‌پرسند نمی‌تواند پاسخ دهد. دانشگاهیان هم می‌گویند این هم از لینوکس کارهای ما. یا دیدشان به لینوکس و بازمتن منفی می‌شود.

پ.ن 2: بسیاری زمان‌ها «مشکل اصلی از مشتریان» نیست. بسیار پیش می‌آید که ما (صنف ما) مشتری را بد عادت می‌کنیم. بسیاری از مشتریان، به ویژه برای بار نخست، هیچ درکی از ارزش یک پروژه ندارند. مشکل دیگری که در فناوری اطلاعات وجود دارد ناملموس بودن کیفیت آن است. مشتری، اگر خود فناوری اطلاعات‌کار نباشد، نمی‌تواند درک درستی از کیفیت یک محصول در این زمینه بدست بیاورد و مجبور است به گفته‌های ماها اکتفا کند.

از دیگر سو بسیار پیش می‌آید که ما مشتری را گیج می‌کنیم. فرض مشتری برای کاری مشخص دو پیشنهاد دریافت می‌کند، یکی 200 میلیون تومان و دیگری 30 میلیون (اعداد از دو پیشنهاد واقعی برای یک پروژه برداشته شده) مشتری باید چه کار کند ؟ جالب اینکه اگر دولتی باشد مجبور است قانونا 30 میلیونی را انتخاب کند.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

اهمیت روش‌مند بودن استخدام برنامه‌ نویس در شرکت‌ نوپا

پیشگفتار: من برنامه‌نویس را به‌جای  Programmer و برنامه‌ساز را برابر Developer بکار می‌برم. برای بیشتر دانستن، نوشته «در شرکتتان برنامه‌ساز نیاز دارید، نه برنامه‌نویس» را بخوانید. اما این نوشته هر دو آن‌ها را در بر می‌گیرد.
اگر دانشجو هستید، بهتر است نوشته دیگر من «پندهایی به دانشجویان کامپیوتر: چشمان خود را باز کنید» را بخوانید.

درآمد: بکارگیری (استخدام) نیرو (برنامه‌ساز یا برنامه‌نویس) یکی از مهمترین و سخت‌ترین کارهای یک شرکت نرم‌افزاری است. از آنجا که از میان انبوه دانش‌آموختگان کامپیوتر و فناوری اطلاعات درصد بسیار کمی توانمند هستند، شرکت‌ها باید این کار را روشمند انجام دهند. تا آنجا که من می‌دانم این کار در اینجا روشمند انجام نمی‌شود. شرکت‌های نوپا که هیچ روشی برای بکارگیری ندارند. شرکت‌های بزرگ‌تر نیز روش‌هایی بدست‌ آمده از «آزمون و خطا» دارند که چندان کارآمد نیست. چندی از آن‌ها هم روش‌هایی بکار می‌گیرند که بیشتر مبنای «کلاس گذاشتن» دارد تا شناخت سره از ناسره.

این روشمند نبودن باعث گردیده است که دانشجویان بی‌انگیزه‌تر شوند و کمتر روی یادگیری و توان‌افزایی خود کار کنند.

چرا فرآیند بگارگیری برای شرکت‌های نوپا مهم‌تر است:
یک اینکه شرکت های نوپا منابع محدودتری دارند، بنابراین باید چابک رفتار کنند و کاراتر باشند برای این کار نیز به نیروهای کارآمدتر نیاز دارند.
دو اثر یک نیروی ناکارامد در شرکت‌های نوپا هویداتر است. اگر شرکت شما ۱۰۰ نیرو داشته باشد و یکی از آن‌ها توانمندی‌های لازم را نداشته باشد، یک درصد از نیروهای شما ناکارامد هستند (گرچه این هم درصد کمی نیست) ولی اگر شما پنج نیرو داشته باشید که یکی از آنها خوب نباشد بیست درصد نیروهای شما خوب نیستند. هرچه شرکتی کوچک‌تر باشد آسیب‌پذیرتر می‌شود.
پس شرکت‌های نوپا باید در این کار سخت‌گیرانه‌ و هوشمندانه‌تر رفتار کنند.

همانگونه که می‌بینید هرچه شرکت بزرگتر شود یک فرد درصد کمتری از نیروهای آن را شکل می‌دهد. برخی می‌گویند حالا که اینگونه است پس حتما شرکت‌های بزرگ به فرآیند استخدام اهمیت کمتری می‌دهند. اینگونه نیست درست برعکس، آن‌ها در این کار سخت‌گیری بیشتری می‌کنند. امروزه استخدام نیروهای تواناتر نقش حیاتی و رقابتی برای شرکت‌های بزرگ دارد. فرایند آن‌ها چندین مرحله دارد و زمان‌بر است. برای نمونه می‌توان به فرآیند پیچیده برای شرکت‌هایی چون گوگل و مایکروسافت اشاره کرد که می‌توان با جستجو در اینترنت در این‌باره بیشتر دانست.

برآن نیستم که این نوشته را به درازا بکشانم. در نوشته‌ای دیگر درباره چگونگی این فرآیند سخن خواهم گفت. اما برای آغاز دو کتاب بسیار خوب را معرفی می‌کنم:

How Would You Move Mount Fuji?

این کتاب چگونگی بکارگیری نیروها در یک شرکت نرم افزاری را بیان می کند البته تمرکز آن روی مایکروسافت است.

Smart and Gets Things Done

این کتاب نوشته جول اسپالسکی است. پیشتر هم درباره آن نوشته‌ام. کتاب کوچک و بسیار مفیدی است که حتما باید خوانده شود. سه-چهار روزه می‌توان خواندش. باردیگر برای خواندن این کتاب پافشاری می‌کنم. اینجا می‌توانید از محتوای کتاب آگاهی بیشتری بیابید.

چند نکته پایانی

  • در آگهی استخدام نکته کلیدی شناخت گروه هدف است که برنامه‌نویس هستند. باید تا آنجا که می‌توانید هدفمندانه آگهی بدهید. آن هم در جاهایی که برنامه‌نویسان ببینند نه مردم عادی. اگر می‌‌ خواهید یک نفر را بکار بگیرید باید دست‌کم ۳۰-۴۰ رزومه دریافت کنید.
  • رزومه‌ها را بخوانید. بدون توجه به اینکه کار شما چیست، برای کسانی که در پروژه‌های آزاد/بازمتن همکاری داشته‌اند امتیاز در نظر بگیرید. کُدهای آن‌ها را بخوانید.
  • در اینجا یک نمودار جالب برای اینکه به چه چیزهایی باید امتیاز داد وجود دارد. گرچه نمودار کمیک است ولی  آگاهی دهنده و سودمند است.
  • فرآیند می‌تواند با یکی-دو آزمون هوش «لو نرفته» آغاز شود.
  • بهتر است پیش از مصاحبه برنامه‌مصاحبه داشته باشید. حدود ۴۵ دقیقه تا یک ساعت را برای مصاحبه در نظر بگیرید.
  • در این مدت ۱۰-۱۲ پرسش از ۳-۴ زمینه بپرسید که حتما دو زمینه از آن «ساختمان داده‌ها» و «طراحی الگوریتم‌ها» باشد. اگر پرسش‌های استخدامی شرکت‌های بزرگ را ببینید در می‌یابید که بیشتر آن‌ را همین دو زمینه در بر گرفته است.
  • در اینترنت به دنبال فرآیندها و پرسش‌ها جستجو کنید (به انگلیسی.)

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

فهرست بهترین کتاب‌های مدیریتی فارسی

– نخست اینکه این فهرست هنوز بسیار خام است. پس ممنون می‌شوم تا کتاب‌های پیشنهادی خود را بگویید تا به این فهرست افزوده گردد و این فهرست کم‌کم بهتر و کامل‌تر شود.

– دوم من این فهرست را بر اساس دو فهرست از اینجا و اینجا ساخته‌ام. ولی آن‌هایی را که می‌دانسته‌ام که به فارسی برگردانده شده یا خودم خوانده‌ام را فهرست کرده‌ام. روشن است که ممکن است کتاب‌هایی از این دو فهرست به فارسی برگردانده شده باشد ولی من از آن‌ها آگاهی نداشته‌باشم. پس فهرست‌ها را ببنید و اگر کتابی در ‌آن‌ها هست که به فارسی برگردانده شده ولی من ننوشته‌آم مرا یادآور شوید.

– سوم همانگونه که می‌بینید این، فهرستِ کتاب‌های برگردانده شده به فارسی است به بیان دیگر هنوز هیچ کتابی که نویسنده، و نه مترجم، آن ایرانی باشد نیاورده‌ام. خودم چند کتابی را می‌شناسم ولی اگر کتاب‌هایی از این دست را می‌شناسید باز هم لطف کرده مرا یادآور شوید.

خوب است یادآور شوم کتاب‌هایی در فهرست هست که نام مترجم و ناشر ندارد، چندتایی از آن‌ها چندین ترجمه دارند و من نمی‌دانم کدامین یک بهتر است، بنابراین تنها نام کتاب را آورده‌ام. ولی آن‌هایی را که بهتر ‌دانسته‌ام، فهرست کرده‌ام.

یادآور می‌شوم این فهرست دربرگیرنده‌ی کتاب‌هایی درباره رهبری و توان‌افزایی نیز هست که از نیازهایی اساسی مدیر است.

نام کتاب/نویسنده/مترجم/ناشر ایرانی

  • چگونه می توان دوست یافت و در مردم نفوذ کرد/دیل کارنگی/*/*
  • ساختن برای ماندن/جیم کالینز، جری پوراس/فضل اله امینی/فرا
  • رهبری تحول/جان کاتر/مهدی ایران نژاد پاریزی، مینو سلسله /موسسه تحقیقات و آموزش مدیریت
  • هدف/الیاهو گلدرت، جف کاکس/داریوش نقشینه/پیک آوین
  • بهتر از خوب/جیم کالینز/فضل اله امینی/فرا
  • پنج دشمن کار تیمی/پاتریک لنچونی/فضل اله امینی/فرا
  • هفت عادت مردمان موثر/استیون کاوی/*/*
  • گام نخست، رهیدن از قانون های کهنه/مارکوس باکینگهام، کورت کافمن/عبدالرضا رضایی نژاد/فرا
  • راه تویوتا/جفری کی لایکر/سعید خرقانی، مهدی ایران نژادپاریزی، مینو سلسله/موسسه تحقیقات و آموزش مدیریت
  • پنجمین فرمان/پیتر سنگه/حافظ کمال هدایت، محمد روشن/سازمان مدیریت صنعتی
  • برد/جک ولش، سوزی ولش/عبدالرضا رضایی نژاد/فرا
  • اقتصاد ناهنجاری های پنهان اجتماعی/استيون لویت، استیون دابنر/سعید مشیری/نشر نی
  • گاو بنفش/ست گادین/سید بهشاد یاسینی/فرا
  • سیستم تولید تویوتا: گذار از تولید انبوه به تولید ناب/تائی چی اوهنو/کاظم موتابیان /آموزه
  • جهان مسطح است/
  • 21 قانون انکارناپذیر رهبری/جان ماکسول/مهدی قراچه داغی، ارمغان جزایری/پیکان
  • قورباغه را قورت بده!:21 روش عالی غلبه بر تنبلی و انجام بیشترین کار در کمترین زمان/برایان تریسی/اشرف رحمانی، کورش طارمی/راشین (ویرایش سوم)
  • نیروی بیکران تفکر مثبت/نورمن وینسنت پیل/شهناز مجیدی/کتابدرمانی
  • مدیر یک دقیقه ای/کن بلانچارد، اسپنسر جانسون/*/*
  • گام دوم، کشف توانمندی ها/مارکوس باکینگهام، دونالد کلیفتون/عبدالرضا رضایی نژاد/فرا
  • چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟/اسپنسر جانسون/شمسی بهبهانی/اختران
  • کوه یخ ما دارد آب می شود: تغییر و موفقیت تحت هر شرایطی/جان کاتر،هولگر راتگبر/شایسته مهدی/آرامش
  • ماهی!/استفان لاندین، هری پل، جان کریستنسن/سحر کیانی/فرا
  • هوش هیجانی/دانیل گلمن/
  • جایگاه‌ سازی: نبردی در ذهن/ آل ریس، جک تروت/ ترانه قطب/ سیته
  • بازی‌های استراتژیک بازاریابی/ جان زاگولا، ریچارد تانگ/ علی عیاری/ فرا
  • استراتژی اقیانوس آبی/ چان کیم، رنه مابورن/*/*
  • انتخاب‌های هوشمندانه/رایفا، کینی، هاموند/سیاوش ملکی‌فر/موسسه فرهنگی انتشارات کرانه علم
  • استراتژی رقابتی/ مایکل پورتر/ جهانگیر مجیدی، عباس مهرپویا/ رسا
  • تفکر ناب/ جيم ووماک، دان جونز/آزاده رادنژاد/ آموزه

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا

این نوشته آمیخته‌ای است از چند کوته‌نوشت:

نخست فرا رسیدن سال 88 را خوش‌باش می‌گویم. امیدوارم که سالی نیکو، پربار و پرشور داشته باشید.
در این سال امیدوارم که «گفتار‌نیک، کردارنیک و اندیشه‌نیک» را گرامی بداریم، ایرانی باشیم و بمانیم.

سال پیشین در برابر سال پسین
سال 87 که در آخرین روزهای آن هستیم از دید بسیاری -و نیز من- سال چندان دل‌چسبی برای کسب و کارها نبود. رکود و بی‌پولی امان همه را برید.
در درونم چیزی است که می‌گوید سال پیش‌رو -88- سال خوبی خواهد بود. دست‌کم اگر کمی کهن فکر کنیم سال گاو است و پربار. از دیگر سو این سال روزهای تعطیل کمتری خواهد داشت، که من اینگونه را دوست‌تر دارم.

کامپیوتر کم بود، بازمتن هم افزون گردید.
رشته کامپیوتر (ونیز فناوری اطلاعات) به بیانی بدترین رشته دنیاست. در بسیاری از رشته‌ها -پس از دانش آموختگی- اگر کسی سالی/دوسالی یک کتاب در آن زمینه بخواند به‌روز به‌روز است. اما در این رشته اگر یک هفته چیزی نخوانید، همین که به خود آمدید می‌بینید که ای بابا چه‌ها که رخ نداده است.
مدیریت در رشته کامپیوتر از این سخت‌تر است: از سویی شما باید درباره آخرین فناوری‌ها و دست‌آوردها بدانید و از دیگر سو باید پیگیر مسایل مربوط به کسب و کار خود و دیگران باشید. همینطور باید پیوسته دانش مدیریتی خود را به‌روز نمایید.
همه این‌ها به کنار کسانی چون من که نیم نگاهی نیز به بازمتن (اپن سورس) دارند، نگرانی دیگری دارند این روزها شتاب کارهای بازمتن بسیار شده، یک امروز مرا ببینید:
صبح بیدار می‌شوم، کامپیوترم را روشن می‌کنم رایانامه (ایمیل) را بررسی می‌کنم، آخرین خبرها را از خوراک(فید)ها می‌خوانم و توییترم را پی می‌گیرم. به کار می‌روم. پس از نهار دوباره این‌ها را بررسی می‌کنم، می‌بینم که ای دل غافل چه‌ها که نشده در این اندک زمان.  IBM می‌خواهد SUN را بخرد و همه دارند در این‌باره سخن می‌گویند. به خانه می‌آیم و دوباره آن‌ها ر ا بازبینی می‌کنم می‌بینم که خبری نو در راه است «نیویورک تایمز» خبرداده که این خرید ارزشی برابر با 7 میلیارد دلار خواهد داشت.
زندگی چه سخت است برای مدیران شرکت‌های فناور.

از سال پیش رو بیشینه لذت را ببرید و خوش باشید.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید.

هفته سمینار

راستش هفته آینده را باید هفته سمینار بنامم. دلیلش البته روشن است، در این هفته چهار سمینار خواهم داشت.

فکر می‌کنم در پایان هفته مرده‌ی مرا بتوان یافت. که البته خبر خوشی است برای دوستان و نزدیکانم.

همانگونه که احتمالا می‌دانید هفته آینده «اولین کنفرانس بین المللی لینوکس، متن باز و مدارک لینوکس» در روزهای شنبه، یکشنبه و دوشنبه و به ترتیب در دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه اصفهان و در «مرکز آموزش علمی کاربردی تعاونی پیام شهرکرد» برگزار خواهد شد. که در این سه روز من همچون همیشه درباره کسب و کار نرم‌افزارهای آزاد/بازمتن خواهم گفت، البته از آنجا که زمان اندکی دیده شده، کمتر از گذشته به ریزه‌کاری‌ها خواهم پرداخت. اسلایدها را می‌توان اینجا دید.

از هم‌اکنون بگویم اگر کسی می‌خواهد برای آینده برنامه‌ریزی کند و می‌خواهد من این سمینار را ارایه دهم، بهتر است نزدیک 2 ساعت را ببیند. گرچه می‌توان تا 3-4 ساعت در این باره سخن گفت.

روز چهارشنبه، 14 اسفند نیز در دانشگاه پیام نور اصفهان سمیناری 1 ساعته با نام «چگونه آینده‌ی شغلی خود در رشته‌ی کامپیوتر را تضمین کنیم» خواهم داشت. چند تن از دانشجویان فعال این دانشگاه که به لاگ می‌آیند، از من برای این سمینار دعوت کردند. این سمینار چهارشنبه صبح است، زمان سمینار من هم ساعت 10 است، البته برنامه‌های دیگری نیز دارند که از ساعت  9 آغاز خواهد شد.

پ.ن: اسلاید‌های این سمینار را نیز می‌توانید اینجا ببینید. می‌خواستم فایل را کمی تغییر داده سپس قرار دهم که فرصت نشد، به امید خدا در ارایه‌های دیگر آن‌را بهبود خواهم بخشید.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید.

یک درس اجباری دیگر: کارآفرینی یا اقتصاد؟

نکته: می‌دانم همین حالا هم چندی می‌گویند درس‌ها زیادند و باید کم شوند، من در این باره هیچ دیدی ندارم و البته نمی‌خواهم صدای آنها را در بیاورم.

امروز صبح داشتم نوشته‌های یکی از ستون‌نویسان فوربس را می‌خواندم، وی پیش‌تر یادآور شده بود که گونه‌ای از فرار مغزها از رشته‌های فنی /مهندسی به رشته‌های مالی (اقتصاد/مدیریت) در حال شکل‌گیری است. اینک در نوشته‌ای او برآن است که درس «مبانی کارآفرینی» باید جزو درس‌های اجباری رشته‌های فنی/مهندسی شود. اما آنجا آمریکا است (گرچه وی از آنجا که در اصل هندی است، همیشه نیم‌نگاهی نیز به هند دارد).

من گونه دیگری می‌اندیشم، البته در اینکه «مبانی کارآفرینی»، درس مفیدی است هیچ‌گونه شکی ندارم. اما فکر می‌کنم اگر قرار است که تنها یک درس دیگر افزوده شود، بهتر است درس «مبانی اقتصاد» باشد. چون درسی است که به‌درد همه‌کس می‌خورد کما اینکه ما در ایران به شدت از نبود دید علمی اقتصادی در مردم رنج می‌بریم. افزودن چنین درسی افرون بر مفید بودن برای یک مهندس، اندک اندک دید اقتصادی جامعه را هم بالا می‌برد، چرا که درصد بسیار بالایی از دانشجویان ما اکنون دانشجوی رشته‌های فنی/مهندسی هستند. در «پندهایی به دانشجویان کامپیوتر»یادآور شدم که یکی از مهارت‌های بایسته برای یک دانشجوی کامپیوتر دانستن اقتصاد خرد است.

حالا که «مبانی اقتصاد» جزو درس‌ها نیست، چه کنیم؟

یک روش می‌تواند این باشد که با پیگیری و پشتکار فراوان به مدیران گروه بپذیرانیم که این درس را با استادی خوب، اقتصاد خوانده‌ و اقتصاد‌دان ارایه کنند. از آنجا که اقتصاد امروز بسیار بر پایه ریاضیات است، بهتر است که پیش‌نیاز این درس درسی‌هایی چون ریاضی 2 و آمار و احتمالات باشند. هم‌اکنون بهترین کتاب برای این درس ویرایش پنجم Principles of Economics است که به فارسی ترجمه نشده است. این کتاب محبوب‌ترین نوشته اقتصاددان بسیار معروف و استاد دانشگاه هاروارد «گریگوری منکیو» است. خوشبختانه کتاب دیگری از این نویسنده که برای این درس نیز مناسب است به فارسی برگردانده شده، که بهترین گزینه‌ی فارسی موجود است:

  • مبانی علم اقتصاد، گریگوری منکیو، حمیدرضا ارباب، نشر نی.

این کتاب همچنین برای کسانی که می‌خواهند خودشان اقتصاد بخوانند، سودمند است. (درباره کتاب بیشتر بخوانید)

به شما قول می‌دهم پس از گرفتن این درس دید بسیار بهتری نسبت به بسیاری چیزها خواهید داشت و هیچگاه از گرفتن چنین درسی پشیمان نمی‌شوید. اما به یاد داشته باشید که نوشته‌ام «استادی خوب، اقتصاد خوانده‌ و اقتصاد‌دان» چرا که در اینجا هر اقتصاد خوانده‌ای اقتصاد دان نیست، راستش بسیاری از آنها اقتصاددان نیستند. اگر دانشگاه شما دانشکده اقتصاد ندارد و تهران هستید یک گزینه بسیار خوب برای این تدریس محمدرضا فرهای‌پور است. همین جا بگویم که او دوست من است، اما برای این او را معرفی نکرده‌ام، او اقتصاددان خوبی است.

همچنین می‌توانید دوره یا کلاس‌های فشرده برای این درس بگذارید، برای نمونه  به‌شکل 3 -4 هفته، یک روز در هفته (اگر کار می‌کنید: پنجشنبه یا جمعه) و روزی 8 ساعت.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

چرا بانک بد است و سرمایه‌گذار خوب

فرض: شما کارآفرین هستید، برای برپایی یا گسترش شرکت نوپای خود نیاز به کمک مالی دارید. روشن  است که خودتان به اندازه کافی سرمایه نداشته‌اید و نیز از خانواده، دوستان و آشنایان نتوانسته‌اید قرض بگیرید ( دست‌کم به اندازه).

چه می کنید:
به سراغ بانک میروید و درخواست وام میکنید.

البته من اینجا فرض کرده‌ام که بانک را قانع می‌کنید که به شما وام دهد و آن هم می‌دهد.
در اینکه ما در اینجا چاره‌ای جز وام گرفتم از بانک نداریم و ناگزیریم شکی نیست، اما چرا می گویم بانک بد است.

درآمد: در بیشتر دیگر کشورها بنیانگذاران شرکت‌های نوپا برای جذب سرمایه لازم به سراغ سرمایه‌گذاران خطر پذیر (Venture Capital) یا فرشتگان سرمایه‌گذار (Angel Investor) میروند و نه بانک‌ها.
سرمایه‌گذاران برای اینکه بدانند آیا این کار سودده خواهد بود با نه از کارآفرینان طرح کسب و کار می‌خواهند (Business Plan) و آن را بسیار جدی بررسی می‌کنند آن هم توسط گروهی حرفه‌ای.
گرچه همیشه داوری سرمایه‌گذاران درست نیست اما بسیار کارگشا است. در بیشتر مواقع اگر بگویند کاری جواب نمی‌دهد، نمی‌دهد.

این کار چه سودی دارد؟
نخستین سود این است که کارآفرین می‌آموزد که طرح کسب و کار بنویسد. در راه نوشتن این طرح برنامه‌ریزی،  بررسی دقیق و همه‌جانبه را می‌آموزد که در آینده جزو مهارت‌های مدیریتی مورد نیاز وی می‌شوند. همینگونه مسایل مالی و بازاریابی را می‌آموزد.

چرا بانک بد است؟

بانکها از شما چیز زیادی نمی‌خواهند، البته به جز وثیقه و ضامن،  در بهترین حالت از شما طرح توجیهی می‌خواهند. و طرح توجیهی طرحی بسیار ناقص و گول‌زنک است، چرا که همه چیز را آرمانی فرض کرده و براساس این فرض نانوشته بر مسایل مادی متمرکز است. گرچه هیج کجای طرح توجیهی چنین چیزی نوشته نشده اما فرض می‌کند که شما رقیبی نخواهید داشت، همه محصولات/خدمات شما به فروش خواهد رفت، شرایط محیطی بر کار شما تاثیر نخواهد گذاشت و مجموعه‌ای از این فرض‌ها که هیچگاه محقق نخواهند شد.

اما در طرح کسب و کار شما -اگر درست نوشته شود- همه جوانب باید سنجیده شود.
از دیگر سو بانک به میزان سوددهی شما کاری ندارد. کار ندارد که شما سود کرده‌اید یا زیان. شما را به حال خود رها می‌کند. فقط این اندازه برایش مهم است که شما بتوانید از پس بازگرداندن قسط‌ها برآیید.

چرا  سرمایه‌گذار خوب است؟

  • همانگونه که گفتم سرمایه‌گذار،  نخست BP می‌خواهد.
  • میزان سوددهی برایش مهم است، یعنی اگر بخواهد از میان دو طرح یکی را برگزیند آنی را که سوددهی بیشتری داشته باشد، برمی‌گزیند.
  • دید دراز مدت دارد. برخی از آنها تا پنج سال انتظار سوددهی ندارند.
  • اگر پذیرفت که سرمایه‌گذاری کند، از شما قسط و … نمیخواهد، بخشی از سهام شما را خواهد خرید و در سود یا زیان شما شریک خواهد بود.
  • از همه مهمتر سرمایه‌گذار -که البته آدم/تیمی باتجربه است- شما را رها نخواهد کرد، معمولا خودش/ نماینده‌اش در هیات مدیره خواهند بود، تمام تلاش خود را برای بیشیه شدن سود شما و موفقیت کسب و کارتان بکار خواهد بست.

روشن است که وجود سرمایه‌گذاران خطرپذیر یا فرشتگان سرمایه‌گذار بسیار مهم است، بدبختانه ما هنوز چنین چیزی-به صورت واقعی، عملی و فعال- نداریم. دست کم در صنعت فناوری اطلاعات. امیدورام که بزودی چنین افراد/شرکت‌هایی را ببینیم.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید.

سمینار کسب و کار بازمتن دانشگاه صنعتی

این سه شنبه (۱۵ بهمن ساعت ۱۲:۳۰) سمینار کسب و کار بازمتن در دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه صنعتی اصفهان خواهم داشت.

از آنجا که زمان بیشتری در اختیار خواهم داشت(در حدود یک ساعت)، تلاش می کنم با سمینارهای پیشینم کمی متفاوت باشد و افزوده تر.

تلاش می کنم دو بخش به محتوای سمینارهای پیشینم بیفزایم، در آغاز درباره خود «کسب و کار» در حالت کلی سخن خواهم گفت.

در انتها نیز درباره چالش ها و دیدگاه های نو درباره کسب و کار بازمتن، خواهم  گفت.

اسلایدهای بخش نخست آماده شده و دارم باقی را نیز آماده می کنم.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید.

هزینه‌های برپایی شرکت نوپا

راه‌اندازی یک شرکت نوپا دو گونه هزینه را در بر دارد: هزینه‌هایی که به‌سادگی دیده شده و هزینه‌های که تشخیص آن‌ها سخت است. در این نوشته درباره گونه دوم سخن خواهم گفت و در نوشته‌ای دیگر درباره گونه یکم خواهم نوشت.

نمی‌خواهم بگویم همه آنچه که فهرست کرده‌ام لازم است و باید تهیه کنید. هدفم این بود که دیدی داشته باشید از چیزهایی که باید تهیه کنید و قیمت حدودی آن‌ها. از دیگر سو بسیاری از هزینه ها را ممکن است فراموش کرده باشم.

برخلاف باور بسیاری، همانگونه که بارها اشاره کرده‌ام، برآنم که برپایی یک شرکت آسان نیست حتا اگر تنها از زاویه مالی آن را ببینیم. فکر می‌کنم برای راه‌اندازی کسب و کاری نوپا به مبلغی بین ۲۰-۵۰ میلیون تومان نیاز است، که بستگی دارد به تعداد افراد در آغاز کار (سال نخست)، اجاره بها در شهرستان محل برپایی، انتظارهای افراد و ….
برای آغاز کار در اندیشه وام نباشید، امیدوارم که این پول را پیش‌تر پس‌انداز کرده یا بتوانید از خانواده خود کمک بگیرید. یا شانس آنرا داشته باشید که در یک مرکز رشد مستقر شوید.

اکنون هزینه‌ها را فهرست می‌کنم:

۰- دفتر
پیش از هرچیز بگویم از کار مجازی پرهیز کنید. در خانه کار نکنید مگر آنکه در خانه جز شما فرد دیگری زندگی نکند و بخواهید دفتر را در خانه دایر کنید.
پر توقع هم نباشید و به فکر جای بسیار شیک نباشید. اگر رفت‌وآمد مشتری ندارید و نیازی به نصب تابلو ندارید، می‌توانید دفتری با کاربری مسکونی بگیرید که بسیار ارزان‌تر و کم‌هزینه‌تر است.
دفتر هزینه رهن و اجاره دارد که بسته به جا رهن بین ۱۰-۲۰ میلیون و اجاره بین ۳۰۰-۵۰۰ هزار تومان در ماه. بیش از این برای دفتر هزینه نکنید.
تلاش کنید تا شکل دفتر (پلن آن) بیشتر مربع شکل باشد تا دراز و مستطیل شکل چراکه از فضا بهره بیشتری می توان برد.

۱- ثبت
بین ۲۵۰-۶۰۰ هزار تومان بسته به اینکه بخواهید نشان خود را هم ثبت کنید یا خیر.

۲- تجهیزات کامپیوتری

  • کامپیوتر: بهتر است که کامپیوتر را خوب انتخاب کنید. مانیتور را تا جایی که می‌توانید بزرگ بگیرید. امروزه بهترین LCD موجود ۲۲ اینچ قیمتی زیر ۳۰۰ هزارتومان دارد که بسیار مناسب است. در مجموع هزینه کامپیوتر برای هر نفر را بین ۹۰۰ هزار تا ۱ میلیون در نظر بگیرید (با در نظر گرفتن کارت شبکه بیسیم (وایرلس)). به خاطر داشته باشید که عمر مفید کامپیوتر ۲-۳ سال است و مهمترین ابزار شماست. به ویژه در انتخاب کیس و پاور بسیار دقت کنید.
  • هزینه‌های شبکه‌بندی: اگر کامپیوتر‌های شما دارای کارت بیسیم باشند، می‌توانید خود را از شر سیم‌ها و هزینه‌های اضافه رها کنید. اکنوم در بازار مودم‌های ADSL وجود دارند که بیسیم هم (Access Point) هستند، افزون براینکه بیشترشان ۴ پورت شبکه هم دارند. قیمت اینگونه مودم‌ها بین ۸۰- ۱۸۰ تومان است. بسته به مارک و اینکه دارای پشتیبانی از استاندارد G باشند یا N. روشن است که N ها گرانتر و البته سریع‌تر هستند.
  • لپ‌تاپ: اگر برای ارایه یا معرفی محصول به این سو و آن سو می‌روید برای آن به لپ‌تاپ نیاز دارید.
  • چاپگر (پرینتر): بهتر است که یک چاپگر قوی با قابلیت چاپ خودکار دورو بگیرید. هم اکنون می‌توانید یک چاپگر لیزری رنگی شبکه را زیر ۶۰۰ هزار تومان تهیه کنید.
  • دستگاه چندکاره: بهتر است که یک دستگاه چهار کاره کپی/چاپگر/اسکنر/فاکس تهیه کنید، دقت کنید که حتما چهارکاره باشد یعنی فاکس هم داشته باشد. این هم بسته به مدل مبلغی بین ۲۰۰-۳۰۰ هزار تومان هزینه بر‌ می‌دارد.
  • سرور: بهتر است که یک سرور هم در قالب فایل سرور و سرور کنترل نسخه (VC) داشته باشید.

۳- اینترنت
هزینه ماهانه اینترنت چیزی حدود ۲۰-۵۰ هزار تومان در ماه است. بسته به پهنای باند مورد نیاز.

۴- هزینه های دامنه و میزبانی
ثبت دامنه ir برای پنج سال حدود ۱۵-۲۰ هزار تومان هزینه دارد و com برای پنج سال حدود ۴۰-۵۰ هزار تومان. قطعا لازم نیست بگویم که چرا باید پنج‌ساله ثبت کنید.
میزبانی (هاست) معمولی خوب هم سالانه بین ۱۰۰-۱۵۰ هزار تومان هزینه دارد.

۵- مبلمان اداری

  • میز کامپیوتر و صندلی: به ازای هر نفر ۲۵۰-۳۰۰ هزار تومان
  • میز کنفرانس (جلسه) ساده: ۲۰۰-۳۰۰ هزار. البته صندلی‌های آن جداست. اگر بخواهید می‌توانید هنگام جلسه‌ها همان صندلی‌ کامپیوترها را بکار ببرید.
  • میز منشی: البته اگر می‌خواهید منشی بگیرید. که بهتر است در آغاز این کار را نکنید. ۲۰۰-۳۰۰ هزار، البته هزینه صندلی را هم به آن بیفزایید.
  • ممکن است که به یک تلویزیون LCD/پلاسما یا پروجکتور هم نیاز داشته باشید.
  • کتابخانه یا ویترین

۶- کتاب
بهتر است که مجموعه‌ای از کتاب‌های خوب و مورد نیاز برنامه‌نویسانتان را گردآوری کنید. در خرید کتاب خوب خساست نورزید. برای این کار دست کم ۵۰۰ هزار تومان را کنار بگذارید. بهتر است که یکی دو مجله خوب را هم آبونه شوید. (گرچه یافتم مجله فارسی خوب آسان نیست)

۷- هزینه های پرسنل
هزینه‌های حقوق، مزایا، عیدی و بیمه پرسنل یرای هر نفر دست کم ۳۰۰-۵۰۰ هزار تومان در ماه خواهد بود. البته افراد حرفه‌ای بسیار بیش از این‌ها خواهند خواست.

۸- سرمایه در گردش
بهتر است همیشه دست‌کم ۱۰ میلیون در حساب شرکت داشته باشید. این مبلغ بسیار کارگشا خواهد بود. البته اگر تجربه داشته باشید نقش و اهمیت آن‌را بسیار بهتر از من می‌دانید.

۹-هزینه‌های شرکت‌داری
نظیر تلفن، برق، آب، گاز:  برای این‌ها ماهانه بین ۳۰-۱۰۰ هزار تومان کنار بگذارید. و نیز هزینه‌های پذیرای، چای و بیسکویت و … .

۱۰- آشپزخانه (کمابیش یک میلیون تومان)

  • یخچال: ۲۰۰-۳۵۰ هزار
  • اجاق گاز: بهتر است به جای اجاق گاز، مایکروویو بگیرید.
  • مایکروویو (مایکروفر):برای شرکت بسیار مفید است، غذا را زود گرم می‌کند و از اتلاف زمان ارزشمند برنامه‌نویسان جلوگیری می‌کند، افزون بر آن همچون اجاق باعث پخش بو در محیط دفتر نمی‌شود.
  • چای‌ساز/قهوه‌جوش: برای دفتر باید جنس خوب و بادوام را انتخاب کرد.
  • بشقاب، پیش‌دستی، پارچ و لیوان، قاشق و چنگال، فنجان و …

۱۱- بازاریابی و تبلیغات
این هم بسیار به راهبرد بازاریابی و رسانه تبلیغاتی بستگی دارد، ولی دست کم سالانه حدود یک میلیون تومان برای این کار کنار بگذارید.

پ.ن ۰: شفاف سازی- کارآفرینی با خوداشتغالی برابر نیست. هنگاهی که من از شرکت نوپا سخن می گویم منظورم شرکتی است که دست کم ۳-۴ کارمند دارد. روشن است که آدم وقتی خودش تنهاست کارها را می تواند در خانه انجام دهد.

پ.ن ۱: برخی از این هزینه ها که به ظاهر زیاد به نظر می رسند هزینه های مدیریت منابع انسانی هستند. هنگامیکه از LCD با اندازه ۲۲ اینچ سخن می گویم این هزینه نیست بلکه توجه به نیروی انسانی است، بماند که برخی برآنند کهبرای هر برنامه ساز باید  ۲ مانیتور در این اندازه در نظر بگیرید[ اینجا ]. همینطور است مایکروویو. ابنها بازده و بهره وری نیروی انسانی شما را بسیار بالا می برد.

پ.ن ۲: از اینکه بر این نوشته نقد نوشته شده خوشحالم و قصد تلافی و .. ندارم، فقط برای روشن تر شدن مطالبی می افزایم. برخی از دوستان درست متوجه معنی بازه (تا)، دست کم و یکی دو واژه مشخص دیگر نمی شوند، برای نمونه هنگامی که می نویسم «هزینه ماهانه اینترنت چیزی حدود ۲۰-۵۰ هزار تومان در ماه است.» روشن است که این یک بازه است که با توجه به شرایط از ۲۰ تا۵۰ هزار تومان متغیر است و به معنای اینکه باید برای اینترنت ۵۰ هزار تومان بدهید،نیست. شما مثلا می توانید اینترنت ۲۵ هزار تومانی بگیرید. یا هنگامی که می گویم برای X دست کم Y تومان خرج کنید روشن است که منظورم این است که بهتر است از Y تومان بیشتر خرج کنید.

پ.ن ۳: برخی دوستان فکر می کنند که کار اصلی من تدریس است در صورتی که کاملا کار اصلی من شرکت داری است، ما نیز دقیقا با صفر تومان کارمان را آغاز کردیم که البته نتیجه -دست کم به نظر من- فاجعه بود. من خودم هم شرکت دارم، اینجا زندگی می کنم و خیلی از مسایل موجود را می فهمم. اما نمی خواهم دیگران هم به سادگی به دامی بیفتند که ما تازه از آن رها شده ایم.

باز هم از دوستانی که به این نوشته توجه کردند و بر آن نقد نوشتند، سپاسگذارم.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.