مدیر محصول خوب / مدیر محصول بد

دوست خوبم علی نعمتی شهاب امروز و دیروز چند بار به مقاله‌ی «مدیر محصول خوب / مدیر محصول بد» نوشته‌ی بن هوروویتز اشاره کرد. این مقاله که برگردان مقاله‌ی «Good Product Manager/Bad Product Manager» است در کتاب «سختی کارهای سخت» (The Hard Thing About Hard Things) آمده است.

به لطف سرکار خانم محمدی مدیر انتشارات آریانا قلم و با اجازه‌ی این انتشارات، متن زیر از ترجمه‌ی خوب این کتاب پیش روی شماست:

مدیرمحصول خوب شناخت خوبی از بازار، محصول، خط محصول و رقبا دارد و بر پایهای قوی از دانش و اطمینان عمل میکند. مدیرمحصول خوب، مدیرعامل محصولش است. مدیرمحصول خوب مسئولیت را تمام و کمال میپذیرد و موفقیت خودش را براساس موفقیت محصولش میسنجد.

مدیرمحصول خوب مسئول ارائۀ محصول مناسب در زمان مناسب و تمام الزامات تحقق این امر است. مدیرمحصول خوب شرایطی را که در آن کار میکند (شرکت، جذب درآمد، رقبا و غیره) میشناسد و مسئولیت طراحی و اجرای برنامۀ پیروزی را بر عهده میگیرد (عذر و بهانه نمیآورد).

مدیرمحصول بد تا دلت بخواهد عذر و بهانه دارد. سرمایهگذاری کافی نبود، مدیر مهندسی کودن است، در مایکروسافت ده برابر تعداد مهندسهای ما روی این محصول کار میکنند، سرم خیلی شلوغ است، بهاندازۀ کافی راهنمایی نمیشوم. مدیرعامل شرکت چنین بهانههایی نمیآورد، پس مدیرعامل محصول نیز نباید این کار را بکند.

مدیرمحصول خوب همۀ وقتش را صرف سروکله زدن با سازمانهای مختلفی که باید با هم کار کنند تا محصول مناسب در زمان مناسب ارائه شود نمیکند. او تمامِ وقت تیم محصول را نمیگیرد؛ وظایف گوناگون را مدیریت پروژهای نمیکند؛ قفلبازکن مهندسها نیست. او جزئی از تیم محصول نیست؛ بلکه تیم محصول را مدیریت میکند. تیمهای مهندسی مدیرمحصول خوب را «وسیلۀ بازاریابی» نمیپندارند. مدیرمحصول خوب، باید همتای مدیر مهندسی در بازاریابی باشد.

مدیرمحصول خوب اهداف را با سرعت و دقت تعریف میکند، «چیستی» (و نه «چگونگی») و مسیر رسیدن به این «چیستی» را مدیریت میکند. مدیرمحصول بد وقتی از خودش راضی است که «چگونگی» کار را تعیین کند. مدیرمحصول خوب ارتباطات نوشتاری و کلامی سریع و دقیقی با بخش مهندسی برقرار میکند. مدیرمحصول خوب جهتدهی غیررسمی نمیکند، بلکه صرفاً اطلاعات را بهصورت غیررسمی جمعآوری میکند.

مدیرمحصول خوب تضمین ایجاد میکند، سؤالات متداول را پاسخ میدهد و ارائهها و گزارشهایی تهیه میکند که برای فروشندگان، کارکنان بازاریابی و مدیران اجرایی کاربرد اهرمی دارند. مدیرمحصول بد از اینکه همۀ روزش را زیر هجمۀ سؤالات نیروهای فروش گذرانده گله میکند. مدیرمحصول خوب نقصهای جدی محصول را پیشبینی میکند و راهحلهای عملی برای آن میسازد. مدیرمحصول بد همۀ روز درحال آب ریختن روی آتش است.

مدیرمحصول خوب در مواجهه با موضوعات مهم (فشنگهای نقرهای رقابتی، انتخابهای دشوار مربوط به طراحی، تصمیمات سخت مربوط به محصول و حمله به بازارها یا عقبنشینی از آنها) رویکردی نوشتاری در پیش میگیرد. مدیرمحصول بد نظراتش را شفاهی بیان میکند و زانوی غم بغل میگیرد که «دستهای پشت پرده» اجازه نمیدهند کار انجام شود. وقتی هم که شکست خورد، مدعی میشود چنین روزی را می‌‎دیده است.

مدیرمحصول خوب تمرکز تیم را معطوف به درآمد و مشتریان میکند. مدیرمحصول بد تیم را روی تعداد قابلیتهایی که رقبا مشغول ساختن آنند، متمرکز میکند. مدیرمحصول خوب محصولات خوبی را تعریف میکند که با تلاش زیاد قابل ساختن هستند. مدیرمحصول بد محصولات خوبی را تعریف میکند که امکان ساخت آنها وجود ندارد یا اینکه اجازه میدهد مهندسان هر چیزی که خودشان میخواهند، بسازند (یعنی سختترین مسأله را حل کنند).

مدیرمحصول خوب در طول دورۀ طراحی محصول به ارائۀ ارزش برتر به بازار فکر میکند و در طول مرحلۀ ورود به بازار به فکر دستیابی به سهم بازار و تحقق اهداف درآمدی است. مدیرمحصول بد فرق ارائۀ ارزش، همپایی با قابلیتهای رقبا، قیمتگذاری و همهگیری را بهخوبی درک نمیکند. مدیرمحصول خوب مشکلات را تجزیه میکند. مدیرمحصول بد همۀ مسائل را با هم ترکیب میکند.

مدیرمحصول خوب راجع به داستانی که میخواهد در رسانهها نوشته شود فکر میکند. مدیرمحصول بد راجع به بیان تمامی قابلیتها و ارائۀ بیشترین دقت فنی در پاسخ به رسانهها فکر میکند. مدیرمحصول خوب از رسانهها سؤال میکند. مدیرمحصول بد به همۀ سؤالات رسانهها پاسخ میدهد. مدیرمحصول خوب فرض میکند که اعضای رسانهها و جامعۀ تحلیلگران واقعاً باهوش هستند. مدیرمحصول بد میپندارد خبرنگاران و تحلیلگران کودن هستند زیرا ظرافتهای تکنولوژی خاصش را درک نمیکنند.

مدیرمحصول خوب در ایجاد شفافیت از آنطرف بام میافتد. مدیرمحصول بد حتی بدیهیات را هم توضیح نمیدهد. مدیرمحصول خوب کارش و موفقیتش را تعریف میکند. مدیرمحصول بد همواره به دنبال کسی است که کارش را تعیین کند.

مدیرمحصول خوب هر هفته سروقت گزارش وضعیتش را ارسال میکند، زیرا منظم و منضبط است. مدیرمحصول بد فراموش میکند گزارش وضعیتش را بهموقع ارسال کند، زیرا ارزشی برای نظم و انضباط قائل نیست.

پ.ن: اگر کتاب سختی کارهای سخت را نخوانده‌اید، حتما بخوانید.

5 Responses to “مدیر محصول خوب / مدیر محصول بد”

  1. […] مدیر محصول خوب / مدیر محصول بد – کسب‌و‌کار نرم‌افزار (ناصر غانم‌زاده‌ی عزیز لطف کرده و بخشی از کتاب “سختی کارهای سخت” بن هوروویتز را که به‌نظرم نه‌فقط برای مدیران محصول که برای همه‌ی شاغلان خواندن‌ش واجب است را با اجازه‌ی انتشارات آریانا قلم ـ ناشر کتاب ـ در وبلاگ‌ش منتشر کرده. توصیه‌ی اکید می‌کنم به خواندن این متن.) […]

  2. مهدی زهرائی

    این قسمت را متوجه نمی شوم:
    “تیم‌های مهندسی مدیرمحصول خوب را «وسیلۀ بازاریابی» نمی‌پندارند. مدیرمحصول خوب، باید همتای مدیر مهندسی در بازاریابی باشد.”
    بالاخره ارتباط مدیر محصول با موضوع بازاریابی چگونه باید باشد؟

  3. فرشاد صدری

    مدیرمحصول خوب مسئول ارائۀ محصول مناسب در زمان مناسب و تمام الزامات تحقق این امر است. مانند زمانی که مشتری قول زمان ارایه امکانی را به زودی می‌دهد، به زودی را زمانی تا سه ماه در نظر می‌گیرد، مدیر محصول بد بعد از یک سال پیگیری همچنان می‌گوید به زودی!

    مدیر محصول خوب می‌داند که مشتریان محصول و کسب و کار اهمیت دارند و پشتیبانی یا پاسخگویی را پیگیری می‌کند. مدیر محصول بد پس پیام‌های پشتیبانی را نمی‌خواند یا از سر باز می‌کند.

    مدیر محصول خوب در ایجاد شفافیت از آن طرف بام می‌افتد. مدیر محصول بد حتی بدیهیات را هم توضیح نمی‌دهد مانند حریم شخصی کاربران، نقشه توسعه راه یا محصول، یا عدم انتقال مشکلات به کاربران.

    مدیرمحصول خوب همۀ وقتش را صرف سروکله زدن با سازمان‌های مختلفی که باید با هم کار کنند، مدیر محصول بد برایش جذب مشتریان از پلتفرم‌های دیگر ارزشی ندارد چون فکر میکند محصول خودش بهتر است و هر کسی این مورد را بفهمد باید به سمت محصول او بیاید.

    ?

Leave a Reply

XHTML: You can use these tags: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>