فناوری اطلاعات و بازار خراب‌کن‌ها

یادآوری: در اینجا منظور من از فناوری اطلاعات همان معنی رایج جهانی آن است ( و نه ایرانی آن) یعنی هنگامی که می‌گویم آی‌تی کار منظورم کسی است که در زمینه رایانه (نرم‌افزار، سخت‌افزار، اینترنت و شبکه) یا جنبه‌های مدیرتی آن کار می‌کند نه لزوما کسی که رشته فناوری اطلاعات خوانده، گرچه آن را هم در بر می‌گیرد.

تعریف بازار خراب کن: در بازار به کسی که محصول/خدماتی را به قیمت (خیلی) پایین تر از روال بازار بفروشد بازار خراب کن می‌گویند. در فناوری اطلاعات افزون بر تعریف یاد شده گونه  دیگری از بازار خراب کن هم داریم.

گونه دوم، که خطرناک‌تر نیز هستند، کسانی هستند که بدون داشتن دانش علمی/فنی و تجربه کافی پروژه‌ای را می‌گیرند و پس از مدتی از عهده کار بر نمی‌آيند یا خراب‌کاری می‌کنند و این سبب می‌شود کارفرما/سفارش دهنده نه تنها پروژه را از آن‌ها بگیرد بلکه دیدش نسبت به صنف و آی‌تی کاران بد می‌شود.

خوشبختانه در فناوری اطلاعات از هر دو دسته فراوان داریم. گاهی نیز آمیخته‌ای از هر دو.

از گونه نخست فراوان می‌توان دید و چیزی روزمره شده است. من نمی‌دانم این دوستان روی چه حسابی قیمت می‌دهند البته روشن است که اصلا روی حساب نیست. برای نمونه چندی پیش جایی پروژه‌ای به ما پیشنهاد کرد. پایه قیمت‌گذاری ما بر اساس نفر/ماهی است که برای انجام پروژه نیاز است. من نیز پروژه را به برنامه‌ساز ارشدمان دادم و وی پس از چند روز به من گفت که اجرای این پروژه فلان نفر/ماه زمان می‌خواهد. من بر اساس آن و اینکه چندی پیش پروژه‌ای مشابه انجام داده بودیم قیمت هشت میلیون تومان را به‌دست آوردم. دوباره پیشنهاد دهنده را دیدم پیش از آنکه چیزی بگویم گفت فلانی رقم یک‌ونیم میلیون تومان را پیشنهاد کرده! من نیز البته بدون اینکه مبلغ مورد نظر خودمان را بگویم با آرامش گفتم که به همان بدهید. که البته با توجه به تجربه می‌دانم او نمی‌تواند در این مدت، با این ویژگی‌ها و کارآمدی پروژه را  در زمان یاد شده دربیاورد. از سوی دیگر قیمت پایین دادن ذهنیت مشتری را هم خراب می‌کند وی گیج می‌شود و دیگر نمی‌تواند قیمت بالاتر را بپذیرد چون از نظر دهنی پذیرفته که این پروژه ارزش کمتری دارد. در این موارد راضی کردن مشتری کار حضرت فیل است و استدلال و منطق و صحبت درباره کیفیت و کارایی راه به جایی نمی‌برد.

اما گونه دوم،  تا کنون خدمات ارزنده‌ای انجام داده‌اند که از میان آن‌ها می‌توان بی‌اعتمادی فزاینده صنعت به آی‌تی کاران را برشمرد. به گونه‌ای که به آی‌تی کاران جور دیگری نگاه می‌کنند. چندی پیش شنیدم که یکی از بزرگترین شرکت‌های تولید لوازم خانگی ایران آنچنان به آی‌تی کاران اعتماد دارد که ورود آن‌ها را به بخش تولید ممنوع کرده (آی‌تی کاران همان شرکت خودش را). بسیاری از صنعت‌کاران هنگامی که از آی‌تی صحبت می‌شود فکر می‌کنند که برای کلاه‌برداری یا حیف‌ومیل پول آن‌ها به آنجا رفته‌اید.

صحبت از این دست زیاد است و حوصله کم. به همین بسنده می‌کنم.

خدا آخر و عاقبت همه را به خیر کند با این رشته و این دوستان.

پ.ن: من البته روی گونه دوم پافشاری بیشتری می‌کنم، چرا که ذهنیت‌ها را خراب می‌کند. بگذارید از اینجا آغاز کنیم. طرف تا به حال با CMS کار نکرده، می‌خواهد «برای یک اداره دولتی» سایت طراحی کند. خوب نتیجه مشخص است و پس از مدتی آنها می‌گویند اصلا سایت نمی‌خواهیم.

یا در فروم‌های لینوکسی می‌بینیم که طرف دو روز است عضو شده، هنوز لینوکس نصب نکرده حالا تصمیم گرفته برود دانشگاه سمینار معرفی لینوکس بگذارد(من به این می‌گویم جو گرفتگی.) خدا رحم کند. می‌رود چرت و پرت می‌گوید دو تا سوال ازش می‌پرسند نمی‌تواند پاسخ دهد. دانشگاهیان هم می‌گویند این هم از لینوکس کارهای ما. یا دیدشان به لینوکس و بازمتن منفی می‌شود.

پ.ن 2: بسیاری زمان‌ها «مشکل اصلی از مشتریان» نیست. بسیار پیش می‌آید که ما (صنف ما) مشتری را بد عادت می‌کنیم. بسیاری از مشتریان، به ویژه برای بار نخست، هیچ درکی از ارزش یک پروژه ندارند. مشکل دیگری که در فناوری اطلاعات وجود دارد ناملموس بودن کیفیت آن است. مشتری، اگر خود فناوری اطلاعات‌کار نباشد، نمی‌تواند درک درستی از کیفیت یک محصول در این زمینه بدست بیاورد و مجبور است به گفته‌های ماها اکتفا کند.

از دیگر سو بسیار پیش می‌آید که ما مشتری را گیج می‌کنیم. فرض مشتری برای کاری مشخص دو پیشنهاد دریافت می‌کند، یکی 200 میلیون تومان و دیگری 30 میلیون (اعداد از دو پیشنهاد واقعی برای یک پروژه برداشته شده) مشتری باید چه کار کند ؟ جالب اینکه اگر دولتی باشد مجبور است قانونا 30 میلیونی را انتخاب کند.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

اهمیت روش‌مند بودن استخدام برنامه‌ نویس در شرکت‌ نوپا

پیشگفتار: من برنامه‌نویس را به‌جای  Programmer و برنامه‌ساز را برابر Developer بکار می‌برم. برای بیشتر دانستن، نوشته «در شرکتتان برنامه‌ساز نیاز دارید، نه برنامه‌نویس» را بخوانید. اما این نوشته هر دو آن‌ها را در بر می‌گیرد.
اگر دانشجو هستید، بهتر است نوشته دیگر من «پندهایی به دانشجویان کامپیوتر: چشمان خود را باز کنید» را بخوانید.

درآمد: بکارگیری (استخدام) نیرو (برنامه‌ساز یا برنامه‌نویس) یکی از مهمترین و سخت‌ترین کارهای یک شرکت نرم‌افزاری است. از آنجا که از میان انبوه دانش‌آموختگان کامپیوتر و فناوری اطلاعات درصد بسیار کمی توانمند هستند، شرکت‌ها باید این کار را روشمند انجام دهند. تا آنجا که من می‌دانم این کار در اینجا روشمند انجام نمی‌شود. شرکت‌های نوپا که هیچ روشی برای بکارگیری ندارند. شرکت‌های بزرگ‌تر نیز روش‌هایی بدست‌ آمده از «آزمون و خطا» دارند که چندان کارآمد نیست. چندی از آن‌ها هم روش‌هایی بکار می‌گیرند که بیشتر مبنای «کلاس گذاشتن» دارد تا شناخت سره از ناسره.

این روشمند نبودن باعث گردیده است که دانشجویان بی‌انگیزه‌تر شوند و کمتر روی یادگیری و توان‌افزایی خود کار کنند.

چرا فرآیند بگارگیری برای شرکت‌های نوپا مهم‌تر است:
یک اینکه شرکت های نوپا منابع محدودتری دارند، بنابراین باید چابک رفتار کنند و کاراتر باشند برای این کار نیز به نیروهای کارآمدتر نیاز دارند.
دو اثر یک نیروی ناکارامد در شرکت‌های نوپا هویداتر است. اگر شرکت شما ۱۰۰ نیرو داشته باشد و یکی از آن‌ها توانمندی‌های لازم را نداشته باشد، یک درصد از نیروهای شما ناکارامد هستند (گرچه این هم درصد کمی نیست) ولی اگر شما پنج نیرو داشته باشید که یکی از آنها خوب نباشد بیست درصد نیروهای شما خوب نیستند. هرچه شرکتی کوچک‌تر باشد آسیب‌پذیرتر می‌شود.
پس شرکت‌های نوپا باید در این کار سخت‌گیرانه‌ و هوشمندانه‌تر رفتار کنند.

همانگونه که می‌بینید هرچه شرکت بزرگتر شود یک فرد درصد کمتری از نیروهای آن را شکل می‌دهد. برخی می‌گویند حالا که اینگونه است پس حتما شرکت‌های بزرگ به فرآیند استخدام اهمیت کمتری می‌دهند. اینگونه نیست درست برعکس، آن‌ها در این کار سخت‌گیری بیشتری می‌کنند. امروزه استخدام نیروهای تواناتر نقش حیاتی و رقابتی برای شرکت‌های بزرگ دارد. فرایند آن‌ها چندین مرحله دارد و زمان‌بر است. برای نمونه می‌توان به فرآیند پیچیده برای شرکت‌هایی چون گوگل و مایکروسافت اشاره کرد که می‌توان با جستجو در اینترنت در این‌باره بیشتر دانست.

برآن نیستم که این نوشته را به درازا بکشانم. در نوشته‌ای دیگر درباره چگونگی این فرآیند سخن خواهم گفت. اما برای آغاز دو کتاب بسیار خوب را معرفی می‌کنم:

How Would You Move Mount Fuji?

این کتاب چگونگی بکارگیری نیروها در یک شرکت نرم افزاری را بیان می کند البته تمرکز آن روی مایکروسافت است.

Smart and Gets Things Done

این کتاب نوشته جول اسپالسکی است. پیشتر هم درباره آن نوشته‌ام. کتاب کوچک و بسیار مفیدی است که حتما باید خوانده شود. سه-چهار روزه می‌توان خواندش. باردیگر برای خواندن این کتاب پافشاری می‌کنم. اینجا می‌توانید از محتوای کتاب آگاهی بیشتری بیابید.

چند نکته پایانی

  • در آگهی استخدام نکته کلیدی شناخت گروه هدف است که برنامه‌نویس هستند. باید تا آنجا که می‌توانید هدفمندانه آگهی بدهید. آن هم در جاهایی که برنامه‌نویسان ببینند نه مردم عادی. اگر می‌‌ خواهید یک نفر را بکار بگیرید باید دست‌کم ۳۰-۴۰ رزومه دریافت کنید.
  • رزومه‌ها را بخوانید. بدون توجه به اینکه کار شما چیست، برای کسانی که در پروژه‌های آزاد/بازمتن همکاری داشته‌اند امتیاز در نظر بگیرید. کُدهای آن‌ها را بخوانید.
  • در اینجا یک نمودار جالب برای اینکه به چه چیزهایی باید امتیاز داد وجود دارد. گرچه نمودار کمیک است ولی  آگاهی دهنده و سودمند است.
  • فرآیند می‌تواند با یکی-دو آزمون هوش «لو نرفته» آغاز شود.
  • بهتر است پیش از مصاحبه برنامه‌مصاحبه داشته باشید. حدود ۴۵ دقیقه تا یک ساعت را برای مصاحبه در نظر بگیرید.
  • در این مدت ۱۰-۱۲ پرسش از ۳-۴ زمینه بپرسید که حتما دو زمینه از آن «ساختمان داده‌ها» و «طراحی الگوریتم‌ها» باشد. اگر پرسش‌های استخدامی شرکت‌های بزرگ را ببینید در می‌یابید که بیشتر آن‌ را همین دو زمینه در بر گرفته است.
  • در اینترنت به دنبال فرآیندها و پرسش‌ها جستجو کنید (به انگلیسی.)

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

فهرست بهترین کتاب‌های مدیریتی فارسی

– نخست اینکه این فهرست هنوز بسیار خام است. پس ممنون می‌شوم تا کتاب‌های پیشنهادی خود را بگویید تا به این فهرست افزوده گردد و این فهرست کم‌کم بهتر و کامل‌تر شود.

– دوم من این فهرست را بر اساس دو فهرست از اینجا و اینجا ساخته‌ام. ولی آن‌هایی را که می‌دانسته‌ام که به فارسی برگردانده شده یا خودم خوانده‌ام را فهرست کرده‌ام. روشن است که ممکن است کتاب‌هایی از این دو فهرست به فارسی برگردانده شده باشد ولی من از آن‌ها آگاهی نداشته‌باشم. پس فهرست‌ها را ببنید و اگر کتابی در ‌آن‌ها هست که به فارسی برگردانده شده ولی من ننوشته‌آم مرا یادآور شوید.

– سوم همانگونه که می‌بینید این، فهرستِ کتاب‌های برگردانده شده به فارسی است به بیان دیگر هنوز هیچ کتابی که نویسنده، و نه مترجم، آن ایرانی باشد نیاورده‌ام. خودم چند کتابی را می‌شناسم ولی اگر کتاب‌هایی از این دست را می‌شناسید باز هم لطف کرده مرا یادآور شوید.

خوب است یادآور شوم کتاب‌هایی در فهرست هست که نام مترجم و ناشر ندارد، چندتایی از آن‌ها چندین ترجمه دارند و من نمی‌دانم کدامین یک بهتر است، بنابراین تنها نام کتاب را آورده‌ام. ولی آن‌هایی را که بهتر ‌دانسته‌ام، فهرست کرده‌ام.

یادآور می‌شوم این فهرست دربرگیرنده‌ی کتاب‌هایی درباره رهبری و توان‌افزایی نیز هست که از نیازهایی اساسی مدیر است.

نام کتاب/نویسنده/مترجم/ناشر ایرانی

  • چگونه می توان دوست یافت و در مردم نفوذ کرد/دیل کارنگی/*/*
  • ساختن برای ماندن/جیم کالینز، جری پوراس/فضل اله امینی/فرا
  • رهبری تحول/جان کاتر/مهدی ایران نژاد پاریزی، مینو سلسله /موسسه تحقیقات و آموزش مدیریت
  • هدف/الیاهو گلدرت، جف کاکس/داریوش نقشینه/پیک آوین
  • بهتر از خوب/جیم کالینز/فضل اله امینی/فرا
  • پنج دشمن کار تیمی/پاتریک لنچونی/فضل اله امینی/فرا
  • هفت عادت مردمان موثر/استیون کاوی/*/*
  • گام نخست، رهیدن از قانون های کهنه/مارکوس باکینگهام، کورت کافمن/عبدالرضا رضایی نژاد/فرا
  • راه تویوتا/جفری کی لایکر/سعید خرقانی، مهدی ایران نژادپاریزی، مینو سلسله/موسسه تحقیقات و آموزش مدیریت
  • پنجمین فرمان/پیتر سنگه/حافظ کمال هدایت، محمد روشن/سازمان مدیریت صنعتی
  • برد/جک ولش، سوزی ولش/عبدالرضا رضایی نژاد/فرا
  • اقتصاد ناهنجاری های پنهان اجتماعی/استيون لویت، استیون دابنر/سعید مشیری/نشر نی
  • گاو بنفش/ست گادین/سید بهشاد یاسینی/فرا
  • سیستم تولید تویوتا: گذار از تولید انبوه به تولید ناب/تائی چی اوهنو/کاظم موتابیان /آموزه
  • جهان مسطح است/
  • 21 قانون انکارناپذیر رهبری/جان ماکسول/مهدی قراچه داغی، ارمغان جزایری/پیکان
  • قورباغه را قورت بده!:21 روش عالی غلبه بر تنبلی و انجام بیشترین کار در کمترین زمان/برایان تریسی/اشرف رحمانی، کورش طارمی/راشین (ویرایش سوم)
  • نیروی بیکران تفکر مثبت/نورمن وینسنت پیل/شهناز مجیدی/کتابدرمانی
  • مدیر یک دقیقه ای/کن بلانچارد، اسپنسر جانسون/*/*
  • گام دوم، کشف توانمندی ها/مارکوس باکینگهام، دونالد کلیفتون/عبدالرضا رضایی نژاد/فرا
  • چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟/اسپنسر جانسون/شمسی بهبهانی/اختران
  • کوه یخ ما دارد آب می شود: تغییر و موفقیت تحت هر شرایطی/جان کاتر،هولگر راتگبر/شایسته مهدی/آرامش
  • ماهی!/استفان لاندین، هری پل، جان کریستنسن/سحر کیانی/فرا
  • هوش هیجانی/دانیل گلمن/
  • جایگاه‌ سازی: نبردی در ذهن/ آل ریس، جک تروت/ ترانه قطب/ سیته
  • بازی‌های استراتژیک بازاریابی/ جان زاگولا، ریچارد تانگ/ علی عیاری/ فرا
  • استراتژی اقیانوس آبی/ چان کیم، رنه مابورن/*/*
  • انتخاب‌های هوشمندانه/رایفا، کینی، هاموند/سیاوش ملکی‌فر/موسسه فرهنگی انتشارات کرانه علم
  • استراتژی رقابتی/ مایکل پورتر/ جهانگیر مجیدی، عباس مهرپویا/ رسا
  • تفکر ناب/ جيم ووماک، دان جونز/آزاده رادنژاد/ آموزه

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

چرا بانک بد است و سرمایه‌گذار خوب

فرض: شما کارآفرین هستید، برای برپایی یا گسترش شرکت نوپای خود نیاز به کمک مالی دارید. روشن  است که خودتان به اندازه کافی سرمایه نداشته‌اید و نیز از خانواده، دوستان و آشنایان نتوانسته‌اید قرض بگیرید ( دست‌کم به اندازه).

چه می کنید:
به سراغ بانک میروید و درخواست وام میکنید.

البته من اینجا فرض کرده‌ام که بانک را قانع می‌کنید که به شما وام دهد و آن هم می‌دهد.
در اینکه ما در اینجا چاره‌ای جز وام گرفتم از بانک نداریم و ناگزیریم شکی نیست، اما چرا می گویم بانک بد است.

درآمد: در بیشتر دیگر کشورها بنیانگذاران شرکت‌های نوپا برای جذب سرمایه لازم به سراغ سرمایه‌گذاران خطر پذیر (Venture Capital) یا فرشتگان سرمایه‌گذار (Angel Investor) میروند و نه بانک‌ها.
سرمایه‌گذاران برای اینکه بدانند آیا این کار سودده خواهد بود با نه از کارآفرینان طرح کسب و کار می‌خواهند (Business Plan) و آن را بسیار جدی بررسی می‌کنند آن هم توسط گروهی حرفه‌ای.
گرچه همیشه داوری سرمایه‌گذاران درست نیست اما بسیار کارگشا است. در بیشتر مواقع اگر بگویند کاری جواب نمی‌دهد، نمی‌دهد.

این کار چه سودی دارد؟
نخستین سود این است که کارآفرین می‌آموزد که طرح کسب و کار بنویسد. در راه نوشتن این طرح برنامه‌ریزی،  بررسی دقیق و همه‌جانبه را می‌آموزد که در آینده جزو مهارت‌های مدیریتی مورد نیاز وی می‌شوند. همینگونه مسایل مالی و بازاریابی را می‌آموزد.

چرا بانک بد است؟

بانکها از شما چیز زیادی نمی‌خواهند، البته به جز وثیقه و ضامن،  در بهترین حالت از شما طرح توجیهی می‌خواهند. و طرح توجیهی طرحی بسیار ناقص و گول‌زنک است، چرا که همه چیز را آرمانی فرض کرده و براساس این فرض نانوشته بر مسایل مادی متمرکز است. گرچه هیج کجای طرح توجیهی چنین چیزی نوشته نشده اما فرض می‌کند که شما رقیبی نخواهید داشت، همه محصولات/خدمات شما به فروش خواهد رفت، شرایط محیطی بر کار شما تاثیر نخواهد گذاشت و مجموعه‌ای از این فرض‌ها که هیچگاه محقق نخواهند شد.

اما در طرح کسب و کار شما -اگر درست نوشته شود- همه جوانب باید سنجیده شود.
از دیگر سو بانک به میزان سوددهی شما کاری ندارد. کار ندارد که شما سود کرده‌اید یا زیان. شما را به حال خود رها می‌کند. فقط این اندازه برایش مهم است که شما بتوانید از پس بازگرداندن قسط‌ها برآیید.

چرا  سرمایه‌گذار خوب است؟

  • همانگونه که گفتم سرمایه‌گذار،  نخست BP می‌خواهد.
  • میزان سوددهی برایش مهم است، یعنی اگر بخواهد از میان دو طرح یکی را برگزیند آنی را که سوددهی بیشتری داشته باشد، برمی‌گزیند.
  • دید دراز مدت دارد. برخی از آنها تا پنج سال انتظار سوددهی ندارند.
  • اگر پذیرفت که سرمایه‌گذاری کند، از شما قسط و … نمیخواهد، بخشی از سهام شما را خواهد خرید و در سود یا زیان شما شریک خواهد بود.
  • از همه مهمتر سرمایه‌گذار -که البته آدم/تیمی باتجربه است- شما را رها نخواهد کرد، معمولا خودش/ نماینده‌اش در هیات مدیره خواهند بود، تمام تلاش خود را برای بیشیه شدن سود شما و موفقیت کسب و کارتان بکار خواهد بست.

روشن است که وجود سرمایه‌گذاران خطرپذیر یا فرشتگان سرمایه‌گذار بسیار مهم است، بدبختانه ما هنوز چنین چیزی-به صورت واقعی، عملی و فعال- نداریم. دست کم در صنعت فناوری اطلاعات. امیدورام که بزودی چنین افراد/شرکت‌هایی را ببینیم.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید.

هزینه‌های برپایی شرکت نوپا

راه‌اندازی یک شرکت نوپا دو گونه هزینه را در بر دارد: هزینه‌هایی که به‌سادگی دیده شده و هزینه‌های که تشخیص آن‌ها سخت است. در این نوشته درباره گونه دوم سخن خواهم گفت و در نوشته‌ای دیگر درباره گونه یکم خواهم نوشت.

نمی‌خواهم بگویم همه آنچه که فهرست کرده‌ام لازم است و باید تهیه کنید. هدفم این بود که دیدی داشته باشید از چیزهایی که باید تهیه کنید و قیمت حدودی آن‌ها. از دیگر سو بسیاری از هزینه ها را ممکن است فراموش کرده باشم.

برخلاف باور بسیاری، همانگونه که بارها اشاره کرده‌ام، برآنم که برپایی یک شرکت آسان نیست حتا اگر تنها از زاویه مالی آن را ببینیم. فکر می‌کنم برای راه‌اندازی کسب و کاری نوپا به مبلغی بین ۲۰-۵۰ میلیون تومان نیاز است، که بستگی دارد به تعداد افراد در آغاز کار (سال نخست)، اجاره بها در شهرستان محل برپایی، انتظارهای افراد و ….
برای آغاز کار در اندیشه وام نباشید، امیدوارم که این پول را پیش‌تر پس‌انداز کرده یا بتوانید از خانواده خود کمک بگیرید. یا شانس آنرا داشته باشید که در یک مرکز رشد مستقر شوید.

اکنون هزینه‌ها را فهرست می‌کنم:

۰- دفتر
پیش از هرچیز بگویم از کار مجازی پرهیز کنید. در خانه کار نکنید مگر آنکه در خانه جز شما فرد دیگری زندگی نکند و بخواهید دفتر را در خانه دایر کنید.
پر توقع هم نباشید و به فکر جای بسیار شیک نباشید. اگر رفت‌وآمد مشتری ندارید و نیازی به نصب تابلو ندارید، می‌توانید دفتری با کاربری مسکونی بگیرید که بسیار ارزان‌تر و کم‌هزینه‌تر است.
دفتر هزینه رهن و اجاره دارد که بسته به جا رهن بین ۱۰-۲۰ میلیون و اجاره بین ۳۰۰-۵۰۰ هزار تومان در ماه. بیش از این برای دفتر هزینه نکنید.
تلاش کنید تا شکل دفتر (پلن آن) بیشتر مربع شکل باشد تا دراز و مستطیل شکل چراکه از فضا بهره بیشتری می توان برد.

۱- ثبت
بین ۲۵۰-۶۰۰ هزار تومان بسته به اینکه بخواهید نشان خود را هم ثبت کنید یا خیر.

۲- تجهیزات کامپیوتری

  • کامپیوتر: بهتر است که کامپیوتر را خوب انتخاب کنید. مانیتور را تا جایی که می‌توانید بزرگ بگیرید. امروزه بهترین LCD موجود ۲۲ اینچ قیمتی زیر ۳۰۰ هزارتومان دارد که بسیار مناسب است. در مجموع هزینه کامپیوتر برای هر نفر را بین ۹۰۰ هزار تا ۱ میلیون در نظر بگیرید (با در نظر گرفتن کارت شبکه بیسیم (وایرلس)). به خاطر داشته باشید که عمر مفید کامپیوتر ۲-۳ سال است و مهمترین ابزار شماست. به ویژه در انتخاب کیس و پاور بسیار دقت کنید.
  • هزینه‌های شبکه‌بندی: اگر کامپیوتر‌های شما دارای کارت بیسیم باشند، می‌توانید خود را از شر سیم‌ها و هزینه‌های اضافه رها کنید. اکنوم در بازار مودم‌های ADSL وجود دارند که بیسیم هم (Access Point) هستند، افزون براینکه بیشترشان ۴ پورت شبکه هم دارند. قیمت اینگونه مودم‌ها بین ۸۰- ۱۸۰ تومان است. بسته به مارک و اینکه دارای پشتیبانی از استاندارد G باشند یا N. روشن است که N ها گرانتر و البته سریع‌تر هستند.
  • لپ‌تاپ: اگر برای ارایه یا معرفی محصول به این سو و آن سو می‌روید برای آن به لپ‌تاپ نیاز دارید.
  • چاپگر (پرینتر): بهتر است که یک چاپگر قوی با قابلیت چاپ خودکار دورو بگیرید. هم اکنون می‌توانید یک چاپگر لیزری رنگی شبکه را زیر ۶۰۰ هزار تومان تهیه کنید.
  • دستگاه چندکاره: بهتر است که یک دستگاه چهار کاره کپی/چاپگر/اسکنر/فاکس تهیه کنید، دقت کنید که حتما چهارکاره باشد یعنی فاکس هم داشته باشد. این هم بسته به مدل مبلغی بین ۲۰۰-۳۰۰ هزار تومان هزینه بر‌ می‌دارد.
  • سرور: بهتر است که یک سرور هم در قالب فایل سرور و سرور کنترل نسخه (VC) داشته باشید.

۳- اینترنت
هزینه ماهانه اینترنت چیزی حدود ۲۰-۵۰ هزار تومان در ماه است. بسته به پهنای باند مورد نیاز.

۴- هزینه های دامنه و میزبانی
ثبت دامنه ir برای پنج سال حدود ۱۵-۲۰ هزار تومان هزینه دارد و com برای پنج سال حدود ۴۰-۵۰ هزار تومان. قطعا لازم نیست بگویم که چرا باید پنج‌ساله ثبت کنید.
میزبانی (هاست) معمولی خوب هم سالانه بین ۱۰۰-۱۵۰ هزار تومان هزینه دارد.

۵- مبلمان اداری

  • میز کامپیوتر و صندلی: به ازای هر نفر ۲۵۰-۳۰۰ هزار تومان
  • میز کنفرانس (جلسه) ساده: ۲۰۰-۳۰۰ هزار. البته صندلی‌های آن جداست. اگر بخواهید می‌توانید هنگام جلسه‌ها همان صندلی‌ کامپیوترها را بکار ببرید.
  • میز منشی: البته اگر می‌خواهید منشی بگیرید. که بهتر است در آغاز این کار را نکنید. ۲۰۰-۳۰۰ هزار، البته هزینه صندلی را هم به آن بیفزایید.
  • ممکن است که به یک تلویزیون LCD/پلاسما یا پروجکتور هم نیاز داشته باشید.
  • کتابخانه یا ویترین

۶- کتاب
بهتر است که مجموعه‌ای از کتاب‌های خوب و مورد نیاز برنامه‌نویسانتان را گردآوری کنید. در خرید کتاب خوب خساست نورزید. برای این کار دست کم ۵۰۰ هزار تومان را کنار بگذارید. بهتر است که یکی دو مجله خوب را هم آبونه شوید. (گرچه یافتم مجله فارسی خوب آسان نیست)

۷- هزینه های پرسنل
هزینه‌های حقوق، مزایا، عیدی و بیمه پرسنل یرای هر نفر دست کم ۳۰۰-۵۰۰ هزار تومان در ماه خواهد بود. البته افراد حرفه‌ای بسیار بیش از این‌ها خواهند خواست.

۸- سرمایه در گردش
بهتر است همیشه دست‌کم ۱۰ میلیون در حساب شرکت داشته باشید. این مبلغ بسیار کارگشا خواهد بود. البته اگر تجربه داشته باشید نقش و اهمیت آن‌را بسیار بهتر از من می‌دانید.

۹-هزینه‌های شرکت‌داری
نظیر تلفن، برق، آب، گاز:  برای این‌ها ماهانه بین ۳۰-۱۰۰ هزار تومان کنار بگذارید. و نیز هزینه‌های پذیرای، چای و بیسکویت و … .

۱۰- آشپزخانه (کمابیش یک میلیون تومان)

  • یخچال: ۲۰۰-۳۵۰ هزار
  • اجاق گاز: بهتر است به جای اجاق گاز، مایکروویو بگیرید.
  • مایکروویو (مایکروفر):برای شرکت بسیار مفید است، غذا را زود گرم می‌کند و از اتلاف زمان ارزشمند برنامه‌نویسان جلوگیری می‌کند، افزون بر آن همچون اجاق باعث پخش بو در محیط دفتر نمی‌شود.
  • چای‌ساز/قهوه‌جوش: برای دفتر باید جنس خوب و بادوام را انتخاب کرد.
  • بشقاب، پیش‌دستی، پارچ و لیوان، قاشق و چنگال، فنجان و …

۱۱- بازاریابی و تبلیغات
این هم بسیار به راهبرد بازاریابی و رسانه تبلیغاتی بستگی دارد، ولی دست کم سالانه حدود یک میلیون تومان برای این کار کنار بگذارید.

پ.ن ۰: شفاف سازی- کارآفرینی با خوداشتغالی برابر نیست. هنگاهی که من از شرکت نوپا سخن می گویم منظورم شرکتی است که دست کم ۳-۴ کارمند دارد. روشن است که آدم وقتی خودش تنهاست کارها را می تواند در خانه انجام دهد.

پ.ن ۱: برخی از این هزینه ها که به ظاهر زیاد به نظر می رسند هزینه های مدیریت منابع انسانی هستند. هنگامیکه از LCD با اندازه ۲۲ اینچ سخن می گویم این هزینه نیست بلکه توجه به نیروی انسانی است، بماند که برخی برآنند کهبرای هر برنامه ساز باید  ۲ مانیتور در این اندازه در نظر بگیرید[ اینجا ]. همینطور است مایکروویو. ابنها بازده و بهره وری نیروی انسانی شما را بسیار بالا می برد.

پ.ن ۲: از اینکه بر این نوشته نقد نوشته شده خوشحالم و قصد تلافی و .. ندارم، فقط برای روشن تر شدن مطالبی می افزایم. برخی از دوستان درست متوجه معنی بازه (تا)، دست کم و یکی دو واژه مشخص دیگر نمی شوند، برای نمونه هنگامی که می نویسم «هزینه ماهانه اینترنت چیزی حدود ۲۰-۵۰ هزار تومان در ماه است.» روشن است که این یک بازه است که با توجه به شرایط از ۲۰ تا۵۰ هزار تومان متغیر است و به معنای اینکه باید برای اینترنت ۵۰ هزار تومان بدهید،نیست. شما مثلا می توانید اینترنت ۲۵ هزار تومانی بگیرید. یا هنگامی که می گویم برای X دست کم Y تومان خرج کنید روشن است که منظورم این است که بهتر است از Y تومان بیشتر خرج کنید.

پ.ن ۳: برخی دوستان فکر می کنند که کار اصلی من تدریس است در صورتی که کاملا کار اصلی من شرکت داری است، ما نیز دقیقا با صفر تومان کارمان را آغاز کردیم که البته نتیجه -دست کم به نظر من- فاجعه بود. من خودم هم شرکت دارم، اینجا زندگی می کنم و خیلی از مسایل موجود را می فهمم. اما نمی خواهم دیگران هم به سادگی به دامی بیفتند که ما تازه از آن رها شده ایم.

باز هم از دوستانی که به این نوشته توجه کردند و بر آن نقد نوشتند، سپاسگذارم.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

کارآفرین و خردورزی

کارآفرین در قالب مدیر کسب و کاری نوپا مسیر سختی پیش رو دارد. باید بر اساس اطلاعات موجود انتخاب های هوشمندانه انجام دهد. البته این کار چندان هم آسان نیست به ویژه اگر اطلاعات نادرست باشد. نادرستی اطلاعات در همه جا وجود دارد اما اینجا بیشتر است. افراد از روی ندانستن، عمد یا تعصب نابجا چیزهایی می نویسند (یا می گویند) که بی اساس است و این جاست که نقش خردورزیِ کارآفرین نمایان می شود، کارآفرین نباید به نوشته های بی اساس تکیه کند، در اصل باید خرد خود را بکار بگیرد تا متوجه گردد که کدام مطلب بی اساس است. نمی توان از روی گمان یا با براساس سخن دیگران کسب وکاری را برپا ساخت یا از برپایی آن چشم ئوشی کرد. بگذارید با یک مثال از نوشته های بی اساس در حوزه خودمان مطلب را روشنتر کنم.

پیش از هر چیز بگویم: آنهایی که مرا می شناسند می دانند من از طرفداران نرم افزارهای آزاد/بازمتن و لینوکس هستم ولی در اینجا از چشم یک کارآفرین به مساله نگاه می کنم. این را نوشتم که متهم به جانبداری متعصبانه نشوم.

فرض کنید می خواهید سایتی راه بیندازید چه هاست بگیرید چه اینکه بر روی سرورهای خود و با دسترسی به اینترنت پرسرعت، سایتتان را هاست کنید. می خواهید سیستم عامل و تکنولوژی انتخاب کنید.

حال به این مطلب بر می خورید «ميزباني ويندوز يا لينوكس؟ مسئله اين است» (یکی از نقدهای این نوشته را اینجا بخوانید) مخلص کلام این نوشته گفته که لینوکس و PHP فقط به این خاطر که ارزانند، خوبند ولی امن نیستند و اگر به دنبال امنیت هستید به سراغ ویندوز و تکنولوژی های مایکروسافتی بروید. البته روشن است که لینوکس و فناوری های بازمتن مقرون به صرفه تر هستند اما این دلیل اصلی گزینش آنها نیست. من نمی خواهم بگویم که کدام یک مناسب ترند زیرا که شرایط، مناسب بودن را مشخص می کند. نخست نگاهی به شکل زیر بیندازید.

این جدول را  از اینجا آورده ام، با نگاهی گذرا درخواهید یافت که این جدول  9 تا از پرطرفدارترین سایت های دنیا را فهرست کرده، از 9 سایت 7 سایت از لینوکس و فناوری های بازمتن استفاده می کنند، در واقع فقط 2 سایت از ویندوز و فناوری های مایکروسافتی استفاده می کنند.کمی اطلاعات بیشتر در مورد اینکه محبوب ترین سایت های دنیا چه فناوری هایی را بکار می گیرند از اینجا بگیرید. در واقع اگر به سایت High Scalability که در آن، بزرگترین سایت ها از دید معماری و بستر (پلتفرم) بررسی شده اند را ببینید، در می یابید بسیاری از سایت ها بر بستری از  لینوکس و فناوری های بازمتن قرار دارند. از آن جمله اند Google, Amazon,  Slashdot, Meebo, TechCrunch, FeedBurner, Vimeo و بسیاری سایت های دیگر که مشخصات دقیق آنها را در سایت یاد شده می توان دید و فکر نمی کنم کسی بگوید که این سایت ها امنیت ندارند یا اینکه فقط بخاطر پول این کار را می کنند. حالا شما اگر در اینترنت جستجو کنید بسیاری گزافه خواهید یافت، در بدی مثلا PHP یا اینکه لینوکس بدرد نمی خورد و … .

یک نمونه دیگر بیاورم بر درستی سخنان خود. این سایت اطلاعات 500 پرسرعت ترین سوپر کامپیوتر دنیا را نگهداری می کند. اگر آمار سیستم عامل های این سوپر کامپیوترها را نگاه کنید، در می یابید که بیش از 87 درصد دارای سیستم عامل لینوکس هستند. (اینجا)

این مثال مشتی نمونه خرواری از اطلاعات بیهوده و بی اساس در اینترنت است که کارآفرین اصلا نباید به آنها اتکا کند، باید خرد خود را بکار بگیرد، پژوهش کند و اطلاعات و آمار درست را بیرون کشیده و بر اساس آنها تصمیم ارزشمند و تاثیرگذار خود را بگیرد.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید.

دیدگاه ها و بازخوردهای شما مرا در مسیر درست رهنمون می‌شوند، به نوشته هایم سمت و سو داده و به بهتر شدن آنها کمک می‌کند.

کارآفرینی بکنیم یا نکنیم!؟

ترکیب «کارآفرینی کردن» برایم ناهمگون است، دوست داشتم که نام این نوشته را «شرکت بزنیم یا نه» بگذارم. اما از آنجا که واژه کارآفرینی امروزه مُد شده، این نام را برگزیدم.

– جلسه نخست طرح کسب وکار است، چون همیشه کلی درباره مشکل های راه اندازی کسب و کار سخن می گویم، آقایی جا افتاده و بالای 50 سال، که مدیریت نیز خوانده، می گوید که چرا شما بر خلاف دیگر مدرسان دوره های کارآفرینی انرژی منفی می دهید.

– دوشنبه عصر به همراه یکی از دوستان، که دانشجوی دکترای صنایع است، به کارگاه کوچک یکی ار بچه ها، که در دوره پیشین سرکلاسم بوده، می رویم. حسرت می خورم که چرا ضبط کننده ای همراهم نیست تا صدایش را ضبط کنم و برای بچه ها پخش کنم یا اینجا بگذارم. بسیار می نالید و اعتراف می کرد که کسب و کارش را نادرست آغاز کرده و مبنایش تنها مهارت فنی بالا بوده. یادآور می شوم کسب و کارش در آستانه ورشکستگی است حتا کارکنانش را رد کرده. او گله می کرد که چرا در کلاس های کار آفرینی با انرژی به بچه ها گفته می شود که کارآفرین شوند.

همانگونه که در بالا اشاره کردم کارآفرینی مُد شده و نامش بیش از حد بزرگ شده. افرادِ بدون دانش و مهارت کافی برای کارآفرینی به شدت تشویق می شوند که این کار را انجام دهند. دانشجویانی که تا دیروز سرشان در کتاب بوده و از دنیای کسب و کار بیرون هیچ نمی دانند به شدت تشویق می شوند و … .

در صورتی که راه اندازی کسب و کار کار چندان آسانی نیست و نیازمند بسیاری از مهارت هاست. در پست «چگونه از خود مدیر بسازیم» از برخی از این مهارت ها یاد کرده ام. اینکه من به کسانی که سر کلاس های آزاد کارآفرینی می نشینند انرژی منفی می دهم ، البته همراه اطلاعاتی که چشمانشان را باز کند، بدین سبب است که جو زده نشوند و با چشمان باز و با دانش و مهارت کافی به سراغ برپایی(Start) کسب و کار بروند. همانگونه که بارها یادآور شده ام بسیاری از کسب و کارهای نوپا (Startup) به دلیل نداشتن بینش کافی و کمینه دانش مدیریتی از بین می روند، نه نداشتن ایده نو یا خلاق و نوآور نبودن. متاسفانه برای کسب و کار های نوپا در ایران کتاب نیز بسیار کم است و کتاب های بنیادینی چون «هنر برپایی» (برخی آنرا «هنر آغاز» نیز نامیده اند که برگردان «The Art of the Start» است ) هنوز به فارسی برگردانده نشده اند، کتاب های نوشته شده در ایران هم که انگشت شمارند.

نکته بسیار مهم: برابرنهاد فارسی «Business» واژه «کسب و کار» است ونه تجارت، به همین صورت برگردان« Business [Wo]man» در فارسی «کاسب کار» یا به شکل کوتاه «کاسب» است. دانستن این از آن رو مهم است که در پس این واژه فرهنگی نهفته است که از آن به فرهنگ کسب و کار یاد می کنند.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید.

دیدگاه ها و بازخوردهای شما مرا در مسیر درست رهنمون می‌شوند، به نوشته هایم سمت و سو داده و به بهتر شدن آنها کمک می‌کند.

چگونه از خود مدیر بسازیم۲- منابع انسانی

این پست را در ادامه نوشته پیشین «چگونه از خود مدیر بسازیم» می‌نویسم. پس از آن نوشته دوستانی به من یادآور شدند که «مدیریت منابع انسانی» را نادیده گرفته‌ام گرچه خودم اینگونه نمی‌پنداشتم زیرا با اینکه نامی از آن نبردم اما بیشتر منابعی که ذکر کردم در این باره سخن گفته‌اند برای نمونه کتاب «عبور از طوفان» یک فصل در این‌باره دارد و در آخر فصل نیز چندین منبع معرفی کرده است یا ماهنامه‌های «گزیده مدیریت» و «تدبیر» در هر شماره دست‌کم یک مقاله درباره مدیریت منابع انسانی دارند. خود من نیز پیشتر در سه پست کمی درباره آن نوشته‌ام:

اما اگر می‌خواهید درباره مدیریت منابع انسانی در شرکت‌های کامپیوتری بیشتر بخوانید:

– نخست به بلاگ دوست خوبم علی واحد سر بزنید (البته کمی باید جستجو کنید) وی چندین نوشته درباره مدیریت منابع انسانی دارد

– سه چهار کتاب هم هست که چند وقتی است من را به خود مشغول کرده، فکر می‌کنم برای شما نیز بسیار مفید باشد

– Smart and Gets Things Done: Joel Spolsky’s Concise Guide to Finding the Best Technical Talent

کتابی است کوچک اما بسیار مفید درباره فرآیند و روش استخدام نیروهای خوب، کتاب بسیار عالی است، به ویژه آنکه در جای جای کتاب درباره ویژگی‌های رفتاری برنامه‌سازان سخن گفته. من خودم زمانی که کتاب را به‌دست گرفتم نتوانستم کتاب را کنار بگذارم و آنرا دو روزه خواندم . ما در روش استخدام نیروهای «باهوش و کاری» بسیار مشکل داریم و فرآیند استخدام در بیشتر شرکت‌های کامپیوتری فرآیند مدونی نیست. این کتاب می‌تواند افق نویی در این زمینه به ما نشان دهد.

– How Would You Move Mount Fuji? Microsoft’s Cult of the Puzzle – How the World’s Smartest Company Selects the Most Creative Thinkers

این کتاب هم درباره فرآیند استخدام است، در واقع درباره فرآیند استخدام در مایکروسافت. گرچه امروزه این روش تقریبا در بیشتر شرکت‌های کامپیوتری خوب اجرا می‌شود..

– Managing Humans: Biting and Humorous Tales of a Software Engineering Manager

هم‌اکنون سرگرم خواندن این کتاب هستم. کتابی مفید، کاربردی و شیرین است. البته حجم زیادی هم ندارد.

– Peopleware: Productive Projects and Teams

این هم معروف‌ترین کتاب در حوزه مدیریت منابع انسانی در شرکت‌های کامپیوتری است. در واقع کتاب کلاسیک این زمینه محسوب می شود. نامش نیز بسیار جالب توجه است.

فکر می‌کنم با خواندن این کتاب‌ها اطلاعات پایه و بسیار خوبی درباره مدیریت منابع انسانی فرا بگیریم.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

Balatarinاین نوشته را به بالاترین بفرستید:

کمبود نیروی انسانی! چرا؟

در اصفهان و شهرستان‌های نزدیک دانشگاه‌ها و موسسه های زیادی هستند که رشته کامپیوتر دارند. دانشگاه اصفهان، دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشگاه آزاد نجف‌آباد و چند دانشگاه آزاد دیگر، چند دانشگاه پیام‌نور و چندین‌وچند موسسه آموزش عالی غیر انتفاعی و علمی-کاربردی.

با یک حساب سرانگشتی درمی‌یابیم که سالانه بیش از ۱۰۰۰ نفر نرم‌افزار خوانده از این دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیل می‌شوند. اما جالب است است که با هر مدیر شرکت کامپیوتری که صحبت می‌کنید از کمبود یا نبود نیرو گلایه می‌کند. همین دیروز در جلسه‌ای با مدیران دو شرکت در این‌باره صحبت می کردیم و آنها نیز می‌نالیدند. جالب است که با وجود این همه فارغ‌التحصیل کامپیوتر، شرکت‌های کامپیوتری اصفهان در مجموع سالانه ۳۰-۴۰ نیرو می‌خواهند و نمی‌یابند!!!!!!!!

من به اینکه سیستم آموزشی دانشگاه‌ها چگونه است کاری ندارم و در این مورد اشکال را در دانشجویان می‌بینم-البته امیدوار بودم که دست‌کم به آنها بگویند که تنها اصول پایه‌ای را در دانشگاه می‌آموزند و خود باید به دنبال یادگیری بسیار چیزهای دیگر بروند- نمی‌دانم چرا دانشجویان حوصله کار ندارند (البته پس از پایان درس) چرا دنبال آموختن چیزهای نو نمی‌روند. چرا نمی‌روند زبان خود را تقویت کنند. یادمان باشد که دانشجوی کامپیوتری که زبانش قوی نباشد یا اهل مطالعه و کتاب خواندن نباشد، به هیچ دردی نمی‌خورد.

شما اگر پای صحبت‌های دانشجویان یا تازه «دانش‌آموخته» شده‌ها بنشینید از بیکاری می‌نالند، در صورتی که از دیگر سو صاحبان کسب و کارها و مدیران شرکت‌ها از کمبود یا نبود نیرو‌ دلشان خون است.

مساله‌ی دیگری هم که وجود دارد این است که بیشتر دانشجویان قوی -دست‌کم در ایران- فکر می‌کنند که حتما باید ادامه تحصیل دهند. (در واقع فکر می‌کنند که راهی جز ادامه تحصیل ندارند) و به سراغ کار نمی‌روند.

دیگر نمی‌دانم چه باید کرد. لطفا دیدگاه‌ یا راهکارهای خود را بیان کنید.

پ.ن.: اگر دانشجو هستید لطفا این پست‌های من را نیز بخوانید:
پندهایی به دانشجویان کامپیوتر- بخش نخست
پندهایی به دانشجویان کامپیوتر- بخش دوم
پندهایی به دانشجویان کامپیوتر- بخش سوم
چرا دانشجویان ایرانی باید در پروژه های آزاد/بازمتن مشارکت کنند!؟

پ.ن. ۲: من پیشنهادی هم دارم که شاید کمی کمک کند، دانشکده‌های کامپیوتر (مسولان دانشکده یا انجمن‌های دانشجویی و …) هر از چندگاهی مدیران شرکت‌های کامپیوتری معروف و عضو انجمن صنفی اصفهان بخواهند را دعوت کنند تا برای دانشجویان (همه سال یکم تا چهارم) سخنرانی کنند و دیدگاه‌های خود را بیان کنند. اینگونه دانشجویان کم‌کم با جو و محیط کسب و کار بیرون آشنا می‌شوند و مدیران هم به دانشجویان می‌گویند که شرکت‌ها به چه توانایی‌هایی نیاز دارند و چه باید بیاموزند.

پ.ن. ۳: خوشحال می‌شوم اگر دوستان به این پست لینک بدهند یا دیگران را از این پست مطلع سازند تا بتوانیم طیف گسترده‌تری از دیدگاه‌ها را ببینیم شاید بتوانیم به نتایج خوبی برسیم. در ضمن حتما دیدگاه‌های خود را بیان نمایید.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

Balatarinاین نوشته را به بالاترین بفرستید:

چگونه از خود مدیر بسازیم

بارها گفته‌ام و بر آن پافشاری می‌کنم که یکی از اساسی‌ترین مسایل شرکت‌های نرم‌افزاری خصوصی ایران (به ویژه شرکت‌های نوپا) ضعف دانش مدیریتی است.

ما فکر می‌کنیم چون مهندس کامپیوتر هستیم پس می‌توانیم شرکت کامپیوتری بزنیم و مدیر خوبی برای یک شرکت نرم‌افزاری خواهیم بود. این فکر به جز در موارد بسیار استثنا بسیار نادرست است.

اما اگر برای آینده خود برنامه‌ریزی کرده‌ایم و می‌خواهیم شرکتی را برپا کنیم چه کنیم:

۰- پیش از هر چیز باید بدانیم که آیا زمینه مدیر شدن را داریم یا خیر. من خود بر آنم که بسیاری از توانایی‌های مدیریتی اکتسابی است، اما شم مدیریتی هم مهم است. بسیاری از افراد برای مدیریت ساخته نشده‌اند یا آن را دوست ندارند اما چون هنوز آغاز نکرده‌اند این را نمی‌دانند. آزمون‌هایی برای این کار وجود دارد که بیشتر به نام آزمون‌های «کارآفرینی» یا «آزمون سنجش شخصیت کارآفرین» شناخته می‌شوند. در آنها توانایی‌های چون خطرپذیری و … سنجیده می‌شوند. آنها را برای خود بکار بگیرید.

۱- نخست باید یاد بگیریم که اگر می‌خواهیم چیزی را بدست آوریم باید برایش هزینه کنیم. البته بسته به آن چیز نوع هزینه کردن هم فرق خواهد کرد.

۲- برای اینکه از خود مدیر بسازیم باید «زمان» و «پول» را هزینه کنیم.

۳- در دوره‌های ۷۲ ساعته که به دوره‌های کارآفرینی معروف هستند شرکت کنید. از آنجا که این دوره‌ها با کیفیت‌های مختلف برگزار می‌گردند، دقت کنید به موسسه‌ای بروید که این دوره را خیلی جدی برگزار می‌کند و مربیان خوبی را بکار می‌گیرد. هم‌زمان کتاب «عبور از طوفان: راهنمای کاربردی شرکت های نوپا در ایران» را بخوانید، کتاب بسیار مفید و کاربردی است و بسیاری از چیزهایی که برای برپایی یک شرکت نیاز است را یک‌جا آورده است. پس از این دوره اگر به این نتیجه رسیدید که هنوز می‌خواهید شرکتی برپا کنید باید به ۳ دوره‌ی حرفه‌ای‌تر بروید:

۴- در دوره‌های زیر شرکت کنید:

۵- دیگر کلاس کافی است، پس از برپایی شرکت اگر نیاز دیدید در دوره‌ای شرکت کنید آن‌زمان این کار را بکنید. زمان آن است که چند کتاب بخوانیم. دو کتاب را نام می‌برم در طول کار شرکت تلاش کنید کتاب‌های ناشران خوبی چون «فرا»، «رسا» و «سازمان مدیریت صنعتی» را به فراخور نیاز بخوانید و از کتاب‌های دانشگاهی نیز پرهیز کنید:

۶- دو ماهنامه «تدبیر» و «گزیده مدیریت» را آبونه شوید.

نکته بسیار مهم: (این نکته استثنا هم دارد اما در حالت کلی) به شدت از اینکه (بلافاصله) پس از پایان تحصیل شرکت بزنید خودداری کنید، بهترین حالت این است که پس از دانش‌آموختگی دست‌کم ۲ تا ۳ سال در شرکت‌های دیگر کار کنید تا هم تجربه بیندوزید و هم راه‌وچاه‌ها را یاد بگیرید. بدترین کاری که یک فرد می‌تواند انجام دهد این است که تا فارغ‌التحصیل شد (صفر کیلومتر) شرکتی برپا کند.

پ.ن:انجمن بین‌المللی مدیران ایرانی «کارگاه آموزشی مدیریت فرصت‌ورزی و تضمین کسب و کار پایدار» را برگزار می‌کند، دوره کمی گران است ولی فکر می‌کنم بسیار مفید باشد.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

Balatarinاین نوشته را به بالاترین بفرستید: