مدل کسب و کار بازمتن ۱۲

فهرست ۱۲ مدل اپن سورس به همراه شرکت (موسسه)هایی که این مدل ها را بکار می برند آورده شده است:
۱. نرم افزار رایگان است اما ما برای پایایی و ماندگاری به اعانه (Donation) و کمک مالی (subsidy) نیاز دارد: بنیاد نرم افزاری آپاچی، ObjectWeb ،Eclipse
۲. نرم افزار رایگان است اما ما تبلیغ و جایگاه (مثل نوار ابزار) می فروشیم: موزیلا
۳. نرم افزار رایگان است اما اگر می خواهید آنرا در یک نرم افزار بسته متن (closed source) بکار برید، بهتر است که پولش را بپردازی: Trolltech, DB4Objects, Funambol, MySQL
۴. نرم افزار رایگان است اما خدمات رایگان نیستند: Covalent
۵. نرم افزار رایگان است اما پشتیبانی و نظارت مداوم و دسترسی به فایل های اجرایی (باینری)رایگان نیستند: RedHat
۶. نرم افزار رایگان است اما برخی ویژگی های سازمانی (حرفه ایِ شرکتی) رایگان نیستند: SugarCRM, Zimbra, JasperSoft
۷. نرم افزار رایگان است اما ما بر اساس آن مجصولی بسته متن تولید می کنیم. EnterpriseDB, GreenPlum
۸. نرم افزار رایگان است اما سخت افزار (ی که با آن ارایه می شود) نیست. Asterisk/Digium و SUN
۹. نرم افزار رایگان است اما ما هرچیز دیگری روی این سیاره را می فروشیم، از جمله نرم افزارهای بسته متن: IBM
۱۰. نرم افزار رایگان است اما این کار اصلی ما نیست: Ruby on Rails و اشخاصی که در پروژه ها همکاری می کنند
۱۱ . نرم افزار رایگان است زیرا ما آنرا دور انداخته ایم و دیگر به آن نیاز نداریم
۱۲. نرم افزار رایگان است زیرا ما ترافیک (بازدید) وب را می خواهیم: Google GWT, Yahoo YUI

پ.ن: این مطلب از مقاله Marten Mickos مدیر عامل MySQL گرفته ام لینکش دیگر (دست کم برای من) کار نمی کند ولی من آنرا از اینجا گرفته ام. ولی چون خودم بصورت فراگیر مدتی است دارم روی آن کار می کنم، اگر دوستی منابع بیشتری خواست می توانم در اختیارش قرار دهم.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

محاسبه فضای کاری

طراحی فضای کاری برای شرکت های نرم افزاری یکی از مهمترین جنبه های کاری شرکت های نرم افزاری است که باز هم در ایران روی آن کمتر کار شده است و دست روانشناسان سازمانی و معماران را می بوسد. این بحث اکنون بحث روز شرکت های نرم افزاری شده و آنها برای بالاتر بردن کارایی نیروهای انسانی خود دست به هر نوآوری می زنند تا محیطی بهتر برای کارکنان خود بسازند. گوگل سرآمد آنها است. مایکروسافت هم بتازگی به تکاپو افتاده است.

برای کسانی که می خواهند شرکت نرم افراری برپا کنند، مساله ای وجود دارد و آن محاسبه فضای مورد نیاز است. مدتی پیش مطلبی در سایت جوِل اسپالسکی دیدم، آنرا اینجا می آورم:

– دفتر (اتاق)ها :کارکنان تمام وقت بین 6.5 تا 9 متر مربع برای هرنفر. اگر کارآموز بکار می گیرید 13.5 متر برای هر سه نفر کافی است.
– قسمت منشی و انتظار: 22.5 متر
– قفسه های کتاب و کتابخانه: 7 تا 9 متر
– اتاق وسایل و انبار: 9 تا 18 متر
– قفسه و جای سرور ها: 6 متر
– غذا خوری: 2.7 متر به ازای هر نفر
– آشپزخانه: 18 متر
– اتاق نشت/ جلسه: 22.5 متر
– دستشویی و حمام :2-3 عدد به اضافه حمام

هنگامیکه همه اینها را جمع بندی کردید. %30 به اضافه کنید. (راهرو ها، حال و فضای رفت و آمد و …)
اگر می توانید جا را برای 5 سال اجاره کنید و پیش بینی رشد تا آن هنگان را هم بکنید.
این را هم میدانم که این برآورد کمی زیاد است و ما عادت به گرفتن دفتر کار به این بزرگی (و پولش را هم) نداریم. ولی به هر حال نیروهای انسانی در شرکت های نرم افزاری مهمترین فاکتور هستند.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

مدل کسب و کار

یکی از مفاهیم پایه ای و بسیار مهم در هر کسب و کاری، به ویژه در کسب و کارهای مبتنی بروب و نرم افزاری مدل کسب و کار یا Business Model است. به زبان ساده، این مفهوم بیان می کند که چگونه می خواهید از کسب و کارتان پول در بیاورید.

شاید برخی بگویند “این که واضح است؟ ” اما همیشه اینگونه نیست وبه ویژه در کسب وکارهای اینترنتی و نرم افزاری راههای بسیاری برای در آوردن پول وجود دارد.

برای نمونه در صنعت نرم افزار های آزاد و باز متن (Open Source) در حدود بیست مدل کسب و کار ساده و مرکب وجود دارد. مدل کسب و کار شرکت کانونیکال (سازنده توزیع لینوکس اوبونتو) تا مدت ها مشخص نبود و هنوز هم کاملا مشخص نیست. این مساله آنچنان اهمیت دارد که سال گذشته انتشارات دانشکده بازرگانی هاروارد (Harvard Business School) -بزرگترین و معروف ترین دانشکده کسب و کار دنیا- کتابی به نام “مدل های کسب و کار باز” (Open Business Models) منتشر نمود.

بیان ها و تعاریف بسیاری برای این مفهوم وجود دارد. اما یکی را که در دانشنامه آزاد ویکی پدیا وجود دارد، می آورم: ” مدل کسب و کار ابزاری مفهومی است که شامل مجموعه بزرگی از عناصر و روابط بین آنهاست که منطق تجاری یک شرکت را بیان می کند. توصیف است از ارزشی که یک شرکت به یک یا چندین بخش از مشتریان ارایه می کند و توصیف معماری شرکت و شبکه ای از شرکای آن شرکت است برای خلق، بازاریابی و تحویل سرمایه این ارزش و ارتباط بصورتیکه جریان درآمدی سود زا و ثابت به وجود آورد. ”

اگر از تعریف گذر کنیم، مدل کسب و کار دو کار اصلی انجام می دهد: ارزش می آفریند و سهم بدست آمده از آن ارزش را جمع آوری می کند.

در چند پست آینده در مورد مدل کسب و کار بیشتر می گویم و جداگانه برای کسب و کارهای اینترنتی (وب) و نرم افزار های آزاد و باز متن مدل های معروف را بیان می کنم.

در این رابطه می‌توانید نوشته «۱۲ مدل کسب و کار بازمتن» را نیز بخوانید.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

دیدگاه های یک مدیر

دوست عزیزی دارم به نام عرفان، می گوید بلاگت را نمی خوانم چون اقتصادی می نویسی. بماند که من چندان هم اقتصادی نمی نویسم-چون دانشش را ندارم- دیروز تجربه جالبی داشتم در اینباره داشتنم که آنرا اینجا بازتاب می دهم. شایدجوابی باشد برای دوست عزیزم.

اما پیش از آن دو-سه نکته را یادآوری می کنم: من درباره اقتصاد و مدیریت به ویژه برای نرم افزاری ها می نویسم چون جای خالی آن را به شدت احساس می کنم. کامپیوتری نمی نویسم چون از زیاده گویی و سخنان تکراری چندان خوشم نمی آید. خوشبختانه بلاگ ها و سایت هایی که کامپیوتری می نویسند کم نیستند و من برابر آنها چیزی برای گفتن ندارم.

اما تجربه (یا خاطره): دیروز برای جلب حمایت برای کاری، به همراه دوستم بهراد با یک مدیر موفق و روشن بین در زمینه کامپیوتر مذاکره ای داشتیم، صحبت به ایجاد شرکت های نو در زمینه نرم افزار کشید. دل او از من خون تر بود -می دانید که بیش از 80 درصد شرکت های نوپا در ایران ورشکست می شوند، و وضعیت نرم افزاری ها بدتر از بقیه هم هست- او می گفت: برنامه نویسان -به ویژه تازه از دانشگاه آمده ها- فکر می کنند مسایل تکنیکی همه چیز هستند، در حالیکه این تنها یک سوم نساله است و مسایلی همچون مدیریت و بازاریابی به همان اندازه مهم هستند. در بخش دیگری از سخنانش از فقر (کمبود) مدیر پروژه نرم افزاری گله فراوان می کرد.

راستی چرا مدیران نرم افزاری کم داریم؟چرا مدیران پروژه های نرم افزاری کم داریم؟ چرا برنامه نویسیان به مسایلی چون مدیریت، اقتصاد و بازاریابی اهمیت نمی دهند؟

راستی در ادامه وبگردی هایم و پیرو پست پیشین دو مقاله نو یافتم، اگر زمانی فرصت کردم شاید به فارسی برگردانم:

My life as a Code Economist

Succeeding as a developer in today’s economy

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

کامپیوتر و اقتصاد

فرصتی دست داد تا از نزدیک با دوست عزیزم محمد رضا فرهادی پور عزیز از نزدیک آشنا شوم، وی در یک پست در این باره نوشته است.
چیزی که وی از آن در عجب بود علاقه یک کامپیوتری به اقتصاد بود. راستش مثل اینکه تازگی ها اقتصادی ها هم به کامپیوتر علاقه مند شده اند. برای نمونه اگر شماره سپتامبر 2007 مجله اکونومیست را نگاهی بیندازید موضوع اصلی (Cover Story) خود را به گوگل اختصاص داده است.

اما اندر علاقه کامپیوتری ها به اقتصاد، مثل اینکه این نیز فراگیر شده است، علتش البته واضح است، پس از آنکه تعداد زیادی شرکت کامپیوتری ( به ویژه در سال های 1999-2000) ورشکست شدند (شرکت هایی که بیشترشان از فناوری های پیشرفته استفاده می کردند)، به این نتیجه رسیدند که فناوری تنها نمی تواند عامل موفقیت در کسب و کار شود و یکی از چیزهایی که شرکت های کامپیوتری ( حتا برنامه نویسان) باید بدانند اقتصاد است.
یک نمونه: بیشتر کامپیوتری ها انتشارات بزرگ و پیشرو اورایلی را می شناسند( البته بسیار فراتر از آن چیزی است که ما از یک ناشر می شناسیم) اگر به بلاگ این ناشر نگاهی بیندازیم، چیزی که با آن زیاد یرخورد می کنیم واژه های مرتبط با اقتصادهستند. در بلاگ های دیگر معروف کامپیوتری ( به ویژه آنها که گروهی هستند) با این جریان بسیار برخورد می کنیم.
نتیجه گیری: آهای کامپیوتری ها! اقتصاد بخوانید.


اندر نکوهش ویژوال بیسیک

نمی دانم این همه افراد چرا می روند ویژوال بیسیک یاد می گیرند، در حالیکه روز به روز تقاضا برای آنها و NET. کار (به نسبت افرادی که وارد این دوره ها می شوند) کم تر می شود. از این بگذریم. سخن من چیز دیگری است:

پس از چند دوره تدریس ویژوال بیسیک دانستم که کسانی که برنامه نویسی را با این زبان آغاز می کنند- تاکید می کنم با ویژوال بیسیک آغاز می کنند- به ندرت تبدیل به یک برنامه نویس حرفه ای می شوند. چرا؟

– ویژوال بیسیک آدم را عادت می دهد به تنبلی و تنبل بار می آورد. چون بیشتر کار کشیدن و رها کردن است. این باعث می شود درک جریان برنامه و داده ها بسیار کم گردد.

– زبان بسیار مزخرفی است. (گرچه گهگاه کار راه انداز است) به خاطر ساختار زبان
– کلی عادت های بد برنامه نویسی دیگر مثل فرق نگذاشتن بین حروف بزرگ و کوچک- شی گرایی ناقص (در نسخه های مختلف متفاوت است) و …

راجب به اینکه هندی ها چرا این همه در صنعت نرمافزار موفقند، اگر از دو عامل سیاست گذاری کلان و روابط جهانی بگذریم، به آموزش برنامه نویسی می رسیم که بیشتر با جاوا (و این روزها پایتون) شروع می شود آنهم بدون IDE در محیط های ویرایش ساده مثل Notepad.

از همه این ها بگذریم اگر این زبان بهترین زبان دنیا هم باشد، هنگامیکه این همه سرگرم فراگیری آن هستند، زنگ خطری است برای خراب شدن بازار و بهتر است سراغ زبان دیگری برویم.

پیشنهاد من این است که اگر می خواهیم برنامه نویس شویم (به معنای واقعی) بهار است با زبان های جدید و بهتر برای یادگیری مثل پایتون آغاز کنیم. هم اکنون این زبان یکی از بهترین ها برای آغاز است. پس از آن می توان با جاوا یا ++C ادامه داد. در ضمن تا می توانید در آغاز کار از IDE دوری کنید، نتیجه شگفت انگیزش را خواهید دید.

به زودی خواهیم دید که تقاصا برای این زبان ها بسیار بیشتر خواهد شد، گرچه همین حلا هم بازار خاص خود را دارند.

فرصت درس های اختیاری

آنگونه که شنیده ام واحدهای اختیاری رشته ی کامپیوتر چند سالی است که به 15 رسیده است.
من از درس های اختیاری فقط از دو درس “هوش مصنوعی”و “اصول سرپرستی” چیزهای بدرد بخور یاد گرفتم و اکنون با شهامت می گویم بقیه درس ها، عمرم را تلف کردند.
درس های اختیاری فرصت های بسیار خوبی هستند برای یادگیری چیزهایی که لازم هستند- به ویژه در زندگی شغلی- ولی در درس های اصلی و تخصصی ارایه نمی شوند. (سال ها طول کشید تا این را فهمیدم)
اگر دانشجو بودم به جای درس های کامپیوتری درس های مهمی چون اقتصاد خرد (هر چه بیشتر بهتر)، اصول مدیریت، اصول حسابداری، مدیریت پروژه و اقتصاد مهندسی را می گرفتم. در این میان بر روی “اقتصاد خرد” پافشاری بیشتری می کنم، دیدی که این درس به انسان می دهد با هیچکدام دیگر برابری نمی کند.
اگر در آستانه ی درس های اختیاری هستید، با فکر بیشتری آنها را بگیرید.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

پنج مهارت بایسته برای هر کارآفرین

دکتر احمد پور در سایت خانه کارآفرینانپنج مهارت کسب و کار آینده ساز” را برمی شمرد، آنرا عینا نقل می کنم:
“امروزه در جوامع اطلاعاتی یک شهروند به عنوان انسان عصر اطلاعات، نیازمند یکسری توانائیها می باشد که با کمک آنها بتواند یک کسب و کار را شروع کرده و ضمن هدایت درست آن، موجبات پیشرفت کسب و کار را نیز فراهم کند. این مهارت ها عبارتند از:

1- زبان انگلیسی

2- IT: توانايي كار با کامپیوتر + توانايي استفاده از اینترنت + آشنايي با روشها و قوانين تجارت الكترونيكي

3- مدیریت: توان سرپرستی و راهبری

4- بازاریابی: آشنايي با خرید، فروش، تبلیغات و e-marketing

5- مالی و اقتصادی: حسابداري، مفاهيم هزينه و درآمد، آشنايي با مسائل اقتصادي

با این تفاسیر هر فردی میتواند با نمره دادن به میزان آشناییش با هریک از مباحث فوق، توان خود را در کسب و کارهای عصر حاضر مورد سنجش قرار دهد. از یک دیدگاه نیز، این 5 فاکتور عنوان شده در اصل بیش از اینکه مهارت و توانایی به شمار بیایند، نیازهای ضروری انسان امروز به نظر می رسند.”

آیا خود را آماده ساخته ایم، فردا کمی دیر است، بهتر است از هم اکنون آغاز کنیم.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

چگونه رزومه بنویسیم؟

رزومه نویسی یکی از مهارت هایی است که بیشتر افراد به ویژه مهندسان نرم افزار به آن بی توجهی می کنند. در لاتین معمولا ساختار و فرمت های مشخصی برای رزومه وجود دارد که ما به آنها نیز توجه نمی کنیم. کمتر دو رزومه فارسی را می توان همشکل یافت.

افزون بر این ساختار ها نکته های مهم دیگری نیز هست که باید به آنها توجه شود.
مایکل لوپ که خود مدیر مهندسی در یک شرکت نرم افزاری است، در مقاله ای بسیار مفید می گوید که تنها 30 ثانیه وقت دارید که با رزومه خود بر خواننده (استخدام کننده)تاثیر بگذارید.
خانم نینیان وانگ که پیشتر برای مایکروسافت کار می کرده و اکنون در گوگل مدیر پروژه است و در هر دو شرکت رزومه های بسیاری را بررسی کرده است، مقاله ی جالبی دارد برای مهندسان نرم افزار که چگونه رزومه های تاثیر گذار بنویسند.
هر دو را بخوانید و به کار برید

پ.ن: در نوشته‌ی « روزمه، رزومه و رزومه» یک نمونه رزومه به شکل قالب قرار داده‌آم که می‌توانید آنرا بارگیری کرده و پر نمایید.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

توانا بود هر که دانا بود

توانا بود هر که دانا بود: سخنی گهر بار از حکیم بزرگ توس

علم بهتر است یا ثروت: موضوعی کهنه برای انشا، در 10 سالگی نوشتم علم، در 20 سالگی گفتم ثروت و اکنون در آستانه 30 سالگی می گویم علمِ بدست آوردن ثروت

با نگاهی به فهرست ثروتمند ترن افراد دنیا- بیشترشان خودساخته- می بینیم که بیشترشان از دانش به ثروت رسیده اند.

هنوز هم توانا بود هرکه دانا بود چه در جایی که دانش ارزشمند است، چه آنجا که ثروتمند محترم

می گویند صنعت نرم افزار، صنعتی درآمدزا است، اما نه در ایران، چرا؟

می پذیرم که بخش بزرگی از آن به دلیل سیاست گذاری های کلان نادرست است، اما آیا مدیران ما و آنهایی که به دنبال راه اندازی هستند، اقتصاد و مدیریت سرمایه می دانند، روشهای نو مدیریتی را پیگیری و مطالعه می کنند؟

چگونه است که برخی در همین اقتصاد ناپایدار پیروزند و برخی -به ویژه شرکت های نوپا پس از زمانی کوتاه- شکست می خورند؟

خوشحال می شوم دیدگاه های شما را بدانم. دیدگاه شما چیست؟