مدیران عامل شرکت های آزاد/باز‌متن: آشنایی، تجربه‌ها و توصیه‌ها

یکی از معروف ترین بلاگ ها درباره کسب و کار باز متن The Open Road است که در پست “بلاگ هایی برای پیدا کردن دید بهتر از بازمتن” هم از آن نام بردم، این بلاگ را Matt Asay یکی از بهترین تحلیل گران کسب و کارهای آزاد/بازمتن می نویسد که خود در شرکت بازمتن Alfresco هم کار می کند. دراین بلاگ او یک سری نوشته دارد با نام “مدیر عامل باز متن” که اکنون به شماره ۲۲ رسیده است و در این نوشته ها او درباره موفق ترین مدیران عامل شرکت های آزاد/بازمتن، شرکتشان و توصیه‌های آنها می‌نویسد، پیشتر در مقاله “۱۲ مدل کسب و کار بازمتن” مدل کسب‌ و کار برخی از این شرکت ها را بیان کرده‌ام. خواندن این نوشته ها را به کسانی که در فکر برپایی شرکتی آزاد/بازمتن هستند و یا یک چنین شرکتی را اداره می‌کنند اکیدا توصیه می‌کنم.

اینجا نام هر فرد، سپس شرکتی که وی مدیر عامل آن است آورده شده:

The Open Source CEO Series:

۱٫ Dave Rosenberg, MuleSource
۲٫ Javier Soltero, Hyperic
۳٫ Marten Mickos, MySQL
۴٫ John Powell, Alfresco
۵٫ Fabrizio Capobianco, Funambol
۶٫ Boris Kraft, Magnolia
۷٫ Kelly Herrell, Vyatta
۸٫ Satish Dharmaraj, Zimbra
۹٫ Ranga Rangachari, Groundwork
۱۰٫ Dries Buytaert, Drupal
۱۱٫ John Roberts, SugarCRM
۱۲٫ Toby Oliver, Path Intelligence
۱۳٫ Danny Windham, Digium
۱۴٫ Bill Karpovich, Zenoss
۱۵٫ Mark Brewer, Covalent
۱۶٫ Gianugo Rabellino, Sourcesense
۱۷٫ Bob Walters, Untangle
۱۸٫ Paul Doscher, JasperSoft
۱۹٫ Pete Childers, Zmanda
۲۰٫ Rod Johnson, Interface 21
۲۱٫ Harold Goldberg, Zend Technologies
۲۲٫ Eero Teerikorpi, Continuent

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

چرا دانشجویان ایرانی باید در پروژه های آزاد/بازمتن مشارکت کنند!؟

می دانید که من از طرفداران نرم افزارهای آزاد/بازمتن هستم، اما این پست ربطی به این طرفداری ندارد. حتا اگر می خواهید پس از فراغت از تحصیل به خارج رفته و در مایکروسافت! استخدام شوید مهارت هایی که در این پروژه ها فرا می گیرید بسیار به استخدام راحت و سریع تر شما کمک می کند.

یکی از مسایلی که دانشجویان ایرانی پس از فراغت از تحصیل با آن دست و پنجه نرم می کنند نداشتن سابقه و تجربه است، از دیگر سو معمولا چیز بدرد بخوری هم در دانشگاه نیاموخته اند که در عمل به آنها کمک کند و البته بیشتر شرکت ها هم برنامه نویس/برنامه ساز صفر کیلومتر نمی خواهند.

شرکت در پروژه های آزاد/باز متن چه کمکی می کند؟

پس دانشجویان باید به نوعی تجربه کنند و مهارت های برنامه نویسی خود را بالا ببرند. شرکت های کامپیوتری خوب هم که کار در آنها چیزی به آدم بیاموزد یا به تعداد انگشتان دست هستند یا اصلا کارآموز نمی گیرند. اما هنگامی که در یک پروژه بازمتن (اکیدا توصیه می کنم در پروژه هایی مشارکت کنید که بین المللی باشند و برنامه نویسانی از کشورهای مختلف به ویژه هند یا آمریکا در آن همکاری کنند، نه پروژه هایی که تنها ایرانیان در آن هستند) کمک می کند که:

– کُِد خوب بنویسید و این کار را تمرین کنید، دیگر اعضای گروه (تیم) کد های شما را درست می کنند و به شما می گویند که چگونه کد بهتری بنویسید. در ضمن هرچه بیشتر کُد بنویسد، ماهرتر می شوید: کارنیکو کردن از پر کردن است.

– با استاندارد ها و روش های به روز و کاربردی برنامه نویسی آشنا می شوید .

– چون پروژه بین المللی است -و ما معمولا تا اجبار و زور بالای سرمان نباشد کاری را نمی کنیم- زبانتان را تقویت می کنید.

– با نرم افزار های و روش های کنترل نسخه (Version Control) آشنا می شوید.

– کار گروهی یاد می گیرید. (امیدروارم!)

و سر آخر تجربه هایی دارید که در کمتر شرکت ایرانی می توانید بیاموزید و آوردن این تجربه ها در رزومه تان، هر استخدام کننده ای را وسوسه می کند تا شما را بکار گیرید.

پ. ن. ۰: در ادامه می‌توانید «راهنمای کوچک همکاری در پروژه‌های بازمتن» را بخوانید.

پ. ن. ۱: راستی برای چند تا از بچه ها که در اینگونه پروژه ها همکاری می کنند از طرف گوگل، بله واقعا گوگل، پیشنهاد همکاری و استخدام آمده است.

پ.ن. ۲: این پی‌نوشت را ۸ ماه پس از پست می‌نویسم. نوشته «هفت دلیل برای‌ برنامه‌نویسی با لینوکس»  از مجله شبکه
را بخوانید.

پ.ن ۳: همچنین نوشته‌ی مفید سعید زبردست با نام «همکاری در پروژه های کد باز بدون کد نویسی» را بخوانید.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

Balatarinاین نوشته را به بالاترین بفرستید:

منابعی برای آشنایی با کسب و کار بازمتن

دوستانی از من منابعی برای آشنایی بیشتر با “کسب و کار متن باز و اقتصاد آن” خواسته اند، آنچه در اینجا می آید آغازی است برای آشنایی با جهانی بزرگ و رو به رشد:

۱٫ مقاله کلاسیکِ “کلیسا و بازار” نوشته ی اریک ریموند، که وی در آن نشان داده که بازمتن می تواند کسب و کاری جدی و درآمدزا باشد. ترجمه ای خوب از آن با قلم شیوای “نیما ابوطالبی” را می توانید از اینجا بگیرید.

۲٫ کتاب “کسب و کار و اقتصاد نرم‌افزارهای متن‌باز” که طرح ملی نرم‌افزارهای آزاد/متن‌باز آنرا به فارسی برگردانده را نیز از اینجا می توانید بگیرید.

۳٫ اگر به هر طریقی دسترسی دارید کتاب”Open Sources 2.0 “پر است از نوشته های خوب و هر فصل از آن را یک متخصص نوشته است. به ویژه فصل های ۶-۹ به تجاری سازی، مدل های کسب و کار و دیگر جنبه های مالی بازمتن پرداخته است.

۴٫ کتاب “Succeeding with Open Source: An Overview” نیز کتابی جالب و بر اساس تجربه های نویسنده آن است.

۵٫ کتاب “Perspectives on Free and Open Source Software” که مانند منبع ۳ هر فصل از آنرا یک متخصص نوشته است، این کتاب را کامل یا فصل به فصل می توانید از اینجا بارگیری کنید.

۶٫ بلاگ هایی را که در که در پست”بلاگ هایی برای پیدا کردن دید بهتر از بازمتن” نام برده ام پیگیری نمایید.

پ.ن: من در این بلاگ ” کسب و کار” را برابرنهادی برای “Business”بکار می برم.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

یک پروژه بازمتن به همراه یک تیم بازاریابی. تصورش را بکنید.

بیشتر پروژهای بازمتن را افراد فنی مشتاقی آغاز می کنند که خوره هستند. هیچکدام از ابزارهای موجود، کاری که آنها می خواهند را نمی کند، پس آنها برنامه خود را می سازند و کدمنبع آن را در دسترس جهانیان قرار می دهد. دیگر سازندگان- که به همان اندازه اشتیاق دارند- از این کار خوششان می آید و در برطرف ساختن خطاها و افزودن ویژگی های جدید همکاری می کنند. این مدل تا زمانی جواب می دهد که پذیرندگان اولیه خودشان افرادی فنی باشند … اما مدیران سازمان ها این ایده را نمی پسندند. آنها تنها شماره یک جا را می خواهند که با آن طرف باشند.

به این خاطر است که من از صحبت با جان نیوتن لذت بردم، او یکی از موسسان و مدیر فنی شرکت Alfresco است، شرکتی که سیستم مدیریت محتوایِ(CMS) سازمانی باز متن می سازد. شرکت آنها در سال ۲۰۰۵ به وسیله جان نیوتن (از موسسان شرکت Documentum) و جان پاول (مدیر ارشد عملیاتی سابق شرکت Business Objects) برپا شد. این شرکت چیزی دارد که من به ندرت در جامعه بازمتن می بینم: روابط عمومی و دانش بازاریابی.

برخلاف پروژه هایی که با این نگرش آغاز می شوند: “پدرم یک دفتر خالی دارد، بهتر است شرکت بزنیم”، گروه Alfresco با نگرشی رقابتی با محوریت نرم افزار مدیریت محتوا شرکتشان را برپا کردند و به دنبال فرصت های نو در بازار گشتند. Alfresco بازمتن را سازوکاری یکتا برای پخش و توزیع یافت. این همان جمله ای است که از هواداران فنی بازمتن هم می شنوید، اما منظور کلی آنها این است: “ما این نرم افزار را می سازیم و دیگران می آیند… اگر نیامدند هم طوری نمی شود، چون کدی که ما نوشته ایم خیلی خوب است.” این گونه پروژه ها ممکن است به موفقیت برسد اما از آنها پولی در نمی آید. و سرآخر هزینه ها باید پرداخت شوند.

روشن است که آنها (Alfresco) می دانستند که چه نیاز دارند تا محصولی اساسی تولید کنند. Alfresco چشم اندازش نرم افزار مدیریت محتوایی بود که خواسته های سازمان ها را در بر داشت. در حالیکه بسیاری از نرم افزارهای مدیریت محتوای بازمتن در دسترس هستند، معمولا برای یک کار مشخص مثل ساخت وب سایت، ساخته شده اند. رقابت Alfresco با جوملا، دروپال یا پلون نیست بلکه با FileNet، OpenText و Documentum است. نیوتن می گوید بازمتن شرکت را قادر می سازد تا بستری مقرون به صرفه ارایه کند، %۸۰ آنچه مشتریان بکار می برند شامل مدیریت رکوردها، مدیریت تصویر، بستر مشارکتی و مخزن محتوا پیشتر نوشته شده است. احتمالا نیوتن از اینکه درباره ویژگی های محصولش با من سخن می گفت خیلی خوشحال بوده است و روشن است که کاربران سازمانی نیز از پیشینه درخشان موسسان شرکت مطمئن تر می شوند. اما آنچه توجه اصلی من را بر می انگیخت وضعیت خارق العاده شرکتی عادی بود که درباره سازمان ها سخن می گفت اما هنوز می خواست بازمتن باشد.

این گروه با خُبرگان بازمتن مصاحبه کرده بودند تا بدانند چه کاری جواب می دهد و بر اساس بهترین تجربه ها مدل کسب و کار خود را بسازند. موسسان شرکت در بازمتن تازه کار بودند، اما تجربه ها را با آغوش باز می پذیرفتند: آیا آنها باید خدمات را به فروش می گذاشتند؟ نرم افزار هایی بر اساس محصولی پایه؟ کدام بهترین نتیجه را حاصل می کند؟ نیوتن گفت که ” ما چندین مدل را آزمودیم”. برخی زود رد شدند. برای نمونه، مدل کسب و کار بازمتن که در آن بخشی از کُد رایگان است، ولی ویژگی های سازمانی پولی، برای سازمان های دولتی که دستور داشتند محصولات کاملا بازمتن بکارببرند،جواب نمی داد.

نیوتن در ادامه گفت: در عوض ” ما دریافتیم که فرصت در OEM (فروشندگان اصلی) و VAR (فروشندگان ارزش افزوده) وجود دارد.” افراد نرم افزار را بارگیری و امتحان می کنند. اما هر زمان که بخواهند نرم افزار بازمتن را در محیط سازمانی استفاده کنند، می توانند آنگاه برخی از سرویس ها را خریداری می کنند، سرویس هایی مثل حمایت فنی، خدمات نگهداری و پشتیبانی سریع و دسترسی درجا به ترمیم خطا. کُد %۱۰۰ بازمتن و براساس مجوز GPL است. (آنها تنها کسانی نیستند که این مدل کسب و کار را پذیرفته اند، نیوتن می گوید MySQL هم این مدل را به کار می برد.)

بخاطر جامعه محور بودن، آنها از تمانی مزیت های فرایندهای ساخت نرم افزار بازمتن استفاده کردند. از آنجا که Alfresco نرم افزارهای بازمتن بسیاری را در ساختش بکار برده، پروژه به سرعت اجرا شد. در شش ماه، نخستین نسخه بتا برای آزمایش آماده بود. سامانه ی تولید تا انتهای ۲۰۰۵ کامل شده بود. گرچه آنها انتظار داشتند یک جامعه ی برنامه نویسان را از نو بسازند، “گروهی از افراد ناراضی وجود داشتند که بخشی از اکوسیستم نرم افزارهای مدیریت محتوای سازمانی بودند ولی با آنها آنگونه که شایسته شان بود برخورد نشده بود”. این افراد دوست داشتند که در یک پروژه بازمتن مشارکت کنند پروژه ای که مشارکت شان در آن، چیزی واقعا متفاوت بسازد.

اگرچه Alfresco دانش بازاریابی بالایی دارد- یک متخصص روابط عمومی با من تماس گرفت و پیشنهاد برگزاری این نشست را داد- چرخه معمولی فروش آن با فرآیند سازمانی استاندارد کاملا متفاوت است. بنابه گفته نیوتن، این شرکت دنبال فروش مستقیم به سازمان ها نیست. کسی در سازمان مشتری ( معمولا فرد فنی که کارش مدیریت محتوا است) نرم افزار را آنلاین می یابد، آنقدر آنرا امتحان می کند تا به این برسد که مناسب نیازهایشان است، آنگاه با مدیرش تماس می گیرد. همینکه که مشتری تلفن را بر دارد، یعنی نرم افزار به فروش رفته. مشتریان سازمانی بزرگتر (البته آنها مشتریان واقعا بزرگی دارند، که بابت آنها به خود می بالند) ممکن است نیاز به جلسه داشته باشند. تجربه آنها می گوید چرخه فروششان از نخستین تماس ۴۰-۵۰ روز است در مقابل چرخه ۹-۱۲ ماهه فروشندگان معمولی نرم افزارهای سازمانی. نیوتن هزینه فروش نرم افزارهای بازمتن شان را %۲۰ بودجه فروشندگان نرم افزارهای اختصاصی، برآورد می کند. او می گوید”ما می توانیم با سود یکسان، نرم افزار را ارزان تر بفروشیم” و “هنگامیکه همه هزینه ها کم باشد، گزینه های نزدیک و در دسترس صنعت را فرو می پاشانند.”

نیوتن می گوید: “بازاریابی بهترین راه برای این کار است- اما فروش نه”. این درسی است که دیگر عرضه کنندگان نرم افزارهای سازمانی و کسانی که از آنها خرید می کنند باید از آنها یاد بگیرند.

این نوشته برگردانی است از:

Schindlerو Esther. “An Open-Source Project with a Marketing Team. Imagine That.”

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

بلاگ هایی برای پیدا کردن دید بهتر از بازمتن

اینجا فهرست بلاگ ها و سایت های انگلیسی است، خواندن این بلاگ ها دید و بینش بهتر از بازمتن به وجود خواهد آورد:

پ.ن: این فهرست را از جایی گرفته ام و خودم همه آنها را پیگیری نمی کنم .
راستی به مورد ۶ بیشتر دقت کنید

اندر نکوهش ویژوال بیسیک ۲

در پست اندر نکوهش ویژوال بیسیک گفتم که به نظر من ویژوال بیسیک نه تنها زبان بدی است، بلکه بدترین زبان برای شروع و کسانی است که تاکنون برنامه نویسی نکرده اند.حال دلیل دیگر بر مدعای خود می آورم:

اریک ریموند از برنامه نویسان بسیار حرفه ای و یکی از پایه گذاران جنبش باز متن است. مقاله بسیار مفید و معروفی دارد با نام “چگونه هکر شویم؟” (هکر در اینجا به معنی برنامه نویس حرفه ای است) درباره برنامه نویسی و راه های حرفه ای شدن در آن. متن انگلیسی را در اینجا و ترجمه ای فارسی از آن را می توانید اینجا ببینید.

در انتهای متن در بخش پرسش های بسیار پرسیده شده به سوال ” آیا ویژوال بیسیک زبان برنامه‌نویسی خوبی برای شروع است؟ ” پاسخ می دهد که ترجمه آن را نقل می کنم. با توجه به این نکته که نسخه متن انگلیسی از نسخه ترجمه شده جدیدتر است، آنرا با اندکی تغییر بر اساس متن جدید اینجا می آورم:

پرسش: آیا ویژوال بیسیک زبان برنامه‌نویسی خوبی برای شروع است؟

پاسخ: اگر شما چنین سوالی را می‌پرسید، مطمئناً به این معنی است که شما قصد دارید که هکری را تحت ویندوز یاد بگیرید. این ایده به خودی خود بد است. هنگامی که من سعی برای هک کردن تحت ویندوز را با سعی برای یادگیری رقص هنگامی که داخل قالبی قرار دارید، مقایسه کردم، شوخی نمی‌کردم. به طرف ویندوز نروید چون خیلی بد است و هیچ‌وقت خوب نخواهد شد.

مشکل خاصی در رابطه با ویژوال بیسیک وجود دارد. مهم‌ترینشان این است که کد تولید شده توسط آن حمل‌پذیر نیست (قابل اجرا در سیستم عامل دیگری نیست). گرچه نمونه‌های اولیه‌ای بازمتنی از ویژوال بیسیک وجود دارد، اما استانداردهای ECMA به جز دسته‌ی کوچکی از خصوصیات رابط کاربری آنها از بقیه پشتیبانی نمی‌کند. تحت ویندوز اکثر پشتیبانی کتابخانه‌ای داده‌ها به یک شرکت خاص (مایکروسافت) تعلق دارد.

اگر شما کاملاً مراقب امکاناتی که از آنها استفاده می‌کنید -بیشتر از آنچه یک فرد مبتدی می‌تواند- نباشید، به طور قطع سرانجام در یکی از بسترهایی که مایکروسافت از آنها پشتیبانی می‌کند، محدود خواهید شد. اما اگر شما با یونیکس آغاز بکنید، زبانهای برنامه‌نویسی خیلی بهتری با کتابخانه‌های بهتری خواهید داشت. مثل پایتون.

مانند بیسیک‌های دیگر، ویژوال بیسیک زبانی است که طراحی بسیار ضعیفی دارد و شما را به روش‌های غلط در برنامه‌نویسی عادت می‌دهد. از من نخواهید که جزئیات آن را شرح دهم. این توضیحات یک کتاب را پر می‌کنند. به جای بیسیک یک زبان برنامه‌نویسی خوب طراحی شده را یاد بگیرید.

یکی از عادت‌های بد وابسته شدن به ابزار کتابخانه‌ای و ابزار توسعه‌ی یک شرکت خاص است. به طور کلی هر زبانی که به طور کامل حداقل توسط لینوکس یا یکی از BSD ها پشتیبانی نشود و یا حداقل تحت سیستم‌عامل‌های سه شرکت متفاوت کار نکند، یک زبان ضعیف برای هکری است.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

محاسبه فضای کاری

طراحی فضای کاری برای شرکت های نرم افزاری یکی از مهمترین جنبه های کاری شرکت های نرم افزاری است که باز هم در ایران روی آن کمتر کار شده است و دست روانشناسان سازمانی و معماران را می بوسد. این بحث اکنون بحث روز شرکت های نرم افزاری شده و آنها برای بالاتر بردن کارایی نیروهای انسانی خود دست به هر نوآوری می زنند تا محیطی بهتر برای کارکنان خود بسازند. گوگل سرآمد آنها است. مایکروسافت هم بتازگی به تکاپو افتاده است.

برای کسانی که می خواهند شرکت نرم افراری برپا کنند، مساله ای وجود دارد و آن محاسبه فضای مورد نیاز است. مدتی پیش مطلبی در سایت جوِل اسپالسکی دیدم، آنرا اینجا می آورم:

– دفتر (اتاق)ها :کارکنان تمام وقت بین ۶٫۵ تا ۹ متر مربع برای هرنفر. اگر کارآموز بکار می گیرید ۱۳٫۵ متر برای هر سه نفر کافی است.
– قسمت منشی و انتظار: ۲۲٫۵ متر
– قفسه های کتاب و کتابخانه: ۷ تا ۹ متر
– اتاق وسایل و انبار: ۹ تا ۱۸ متر
– قفسه و جای سرور ها: ۶ متر
– غذا خوری: ۲٫۷ متر به ازای هر نفر
– آشپزخانه: ۱۸ متر
– اتاق نشت/ جلسه: ۲۲٫۵ متر
– دستشویی و حمام :۲-۳ عدد به اضافه حمام

هنگامیکه همه اینها را جمع بندی کردید. %۳۰ به اضافه کنید. (راهرو ها، حال و فضای رفت و آمد و …)
اگر می توانید جا را برای ۵ سال اجاره کنید و پیش بینی رشد تا آن هنگان را هم بکنید.
این را هم میدانم که این برآورد کمی زیاد است و ما عادت به گرفتن دفتر کار به این بزرگی (و پولش را هم) نداریم. ولی به هر حال نیروهای انسانی در شرکت های نرم افزاری مهمترین فاکتور هستند.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

مدل کسب و کار

یکی از مفاهیم پایه ای و بسیار مهم در هر کسب و کاری، به ویژه در کسب و کارهای مبتنی بروب و نرم افزاری مدل کسب و کار یا Business Model است. به زبان ساده، این مفهوم بیان می کند که چگونه می خواهید از کسب و کارتان پول در بیاورید.

شاید برخی بگویند “این که واضح است؟ ” اما همیشه اینگونه نیست وبه ویژه در کسب وکارهای اینترنتی و نرم افزاری راههای بسیاری برای در آوردن پول وجود دارد.

برای نمونه در صنعت نرم افزار های آزاد و باز متن (Open Source) در حدود بیست مدل کسب و کار ساده و مرکب وجود دارد. مدل کسب و کار شرکت کانونیکال (سازنده توزیع لینوکس اوبونتو) تا مدت ها مشخص نبود و هنوز هم کاملا مشخص نیست. این مساله آنچنان اهمیت دارد که سال گذشته انتشارات دانشکده بازرگانی هاروارد (Harvard Business School) -بزرگترین و معروف ترین دانشکده کسب و کار دنیا- کتابی به نام “مدل های کسب و کار باز” (Open Business Models) منتشر نمود.

بیان ها و تعاریف بسیاری برای این مفهوم وجود دارد. اما یکی را که در دانشنامه آزاد ویکی پدیا وجود دارد، می آورم: ” مدل کسب و کار ابزاری مفهومی است که شامل مجموعه بزرگی از عناصر و روابط بین آنهاست که منطق تجاری یک شرکت را بیان می کند. توصیف است از ارزشی که یک شرکت به یک یا چندین بخش از مشتریان ارایه می کند و توصیف معماری شرکت و شبکه ای از شرکای آن شرکت است برای خلق، بازاریابی و تحویل سرمایه این ارزش و ارتباط بصورتیکه جریان درآمدی سود زا و ثابت به وجود آورد. ”

اگر از تعریف گذر کنیم، مدل کسب و کار دو کار اصلی انجام می دهد: ارزش می آفریند و سهم بدست آمده از آن ارزش را جمع آوری می کند.

در چند پست آینده در مورد مدل کسب و کار بیشتر می گویم و جداگانه برای کسب و کارهای اینترنتی (وب) و نرم افزار های آزاد و باز متن مدل های معروف را بیان می کنم.

در این رابطه می‌توانید نوشته «۱۲ مدل کسب و کار بازمتن» را نیز بخوانید.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

اندر نکوهش ویژوال بیسیک

نمی دانم این همه افراد چرا می روند ویژوال بیسیک یاد می گیرند، در حالیکه روز به روز تقاضا برای آنها و NET. کار (به نسبت افرادی که وارد این دوره ها می شوند) کم تر می شود. از این بگذریم. سخن من چیز دیگری است:

پس از چند دوره تدریس ویژوال بیسیک دانستم که کسانی که برنامه نویسی را با این زبان آغاز می کنند- تاکید می کنم با ویژوال بیسیک آغاز می کنند- به ندرت تبدیل به یک برنامه نویس حرفه ای می شوند. چرا؟

– ویژوال بیسیک آدم را عادت می دهد به تنبلی و تنبل بار می آورد. چون بیشتر کار کشیدن و رها کردن است. این باعث می شود درک جریان برنامه و داده ها بسیار کم گردد.

– زبان بسیار مزخرفی است. (گرچه گهگاه کار راه انداز است) به خاطر ساختار زبان
– کلی عادت های بد برنامه نویسی دیگر مثل فرق نگذاشتن بین حروف بزرگ و کوچک- شی گرایی ناقص (در نسخه های مختلف متفاوت است) و …

راجب به اینکه هندی ها چرا این همه در صنعت نرمافزار موفقند، اگر از دو عامل سیاست گذاری کلان و روابط جهانی بگذریم، به آموزش برنامه نویسی می رسیم که بیشتر با جاوا (و این روزها پایتون) شروع می شود آنهم بدون IDE در محیط های ویرایش ساده مثل Notepad.

از همه این ها بگذریم اگر این زبان بهترین زبان دنیا هم باشد، هنگامیکه این همه سرگرم فراگیری آن هستند، زنگ خطری است برای خراب شدن بازار و بهتر است سراغ زبان دیگری برویم.

پیشنهاد من این است که اگر می خواهیم برنامه نویس شویم (به معنای واقعی) بهار است با زبان های جدید و بهتر برای یادگیری مثل پایتون آغاز کنیم. هم اکنون این زبان یکی از بهترین ها برای آغاز است. پس از آن می توان با جاوا یا ++C ادامه داد. در ضمن تا می توانید در آغاز کار از IDE دوری کنید، نتیجه شگفت انگیزش را خواهید دید.

به زودی خواهیم دید که تقاصا برای این زبان ها بسیار بیشتر خواهد شد، گرچه همین حلا هم بازار خاص خود را دارند.