اسلایدهای مدل‌های کسب و کار

در پست «تخته رسم مدل کسب و کار» که در آن به معرفی «بوم مدل کسب و کار»، به عنوان ابزاری مهم و کاربردی برای طراحی مدل‌ کسب و کار، پرداختم. قول دادم زود اسلایدهای سمینار مدل‌های کسب و کارم را روی وب قرار دهم.

این هم از اسلایدها که می‌توانید به صورت آنلاین ببینید:

در حال برگزاری «کارگاه آموزشی طراحی مدل کسب و کار» هستم در این کارگاه روش استفاده عملی از بوم مدل کسب و کار به عنوان یک ابزار کارآمد به همراه موردکاوی گفته می‌شود. برای اطلاع از سرفصل این کارگاه و ثبت‌نام به اینجا مراجعه کنید. همچنین برای دیدن دیگر دوره‌های نوین کارآفرینی اینجا را ببینید.

 

دوستانی هم که قصد بارگیری این اسلایدها را دارند می‌توانند، از اینجا بارگیری کنید. برای بارگیری خود بوم هم به اینجا سر بزنید.

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

معرفی کتاب: تحلیل نیازمندی‌های نرم‌افزار

روش کاربردی تحلیل نیازمندی‌های نرم‌افزارپیش از عید! دوشنبه روزی بود که کتاب روش کاربردی تحلیل نیازمندی‌های نرم‌افزار، به رسم هدیه، رسید از دست محبوبی به دستم. کتاب را درجا به دست گرفتم. کتاب همانگونه که از نامش پیداست به شکلی کاربردی به تحلیل نیازمندی‌ها پرداخته بود و آنچنان جالب و مفید بود که تصمیم گرفتم بررسی طولانی و مفصل بر کتاب بنویسیم.

متاسفانه درگیری‌های روزمره امانم نداد و چند ماه از آن زمان گذشت. کتاب را چنان مفید دیدم که دور از انصاف دیدم درباره اش ننویسم؛ هرچند کوتاه.

پیش از آغاز سخن:

اگر دانشجو، برنامه‌نویس یا مدیر شرکتی نرم‌افزاری هستید ویا در زمینه نرم‌افزار فعالیتی دارید حتما کتاب را تهیه کنید. چرا که لازم است همیشه یک نسخه از کتاب دم دستتان باشد و  البته روشن است که برای تحلیل‌گران سیستم از شام شب واجب‌تر است.

با وجود ظهور متدولوژی‌های نو از جمله روش‌های چابک (Agile) ، خود من بسیار دلبسته این روش‌ هستم، بسیاری فکر می‌کنند که دیگر نیازی به نیازمندی‌های نرم‌افزار نیست، که این کاملا نادرست است.

در هر زمینه و یا هر متدی که کار می‌کنید شناخت خوب از سازمان و سیستم بسیار یاری‌گر است و ضعف نبود این شناخت در بسیاری از نرم‌افزارها دیده شده و می‌شود و نتیجه‌ای جز ساخته شدن نرم‌افزاری ضعیف و ناکارآمد ندارد.

از این نظر کتاب آگاهی بخش و دانش افزاست.

کتاب از دوازده فصل  و یک پیوست (دو واژه نامه) در قالب شش بخش تشکیل شده است. متن نوشته از آن متن‌هایی که آدم را خسته نمی‌کند. در جای‌جای کتاب، همانگونه که از چنین کتابی انتظار می‌رود، تصویر، جدول‌ و نمودارها جلوه‌نمایی می‌کنند.

جزییات بیشتر، فهرست فصل‌ها و مقدمه را اینجا بخوانید. باز هم یاد‌آوری می‌کنم اگر نرم‌افزاری هستید کتاب را بخوانید.

مرغ همسایه غاز است

گوگل، مایکروسافت، آی‌بی‌ام، دل، اچ‌پی، ادوبی و صدها شرکت کوچک و بزرگ خارجی شرکت‌هایی هستند که وقتی به مجلات، نشریه‌ها، برنامه‌ها و بلاگ‌های فارسی در حوزه فناوری اطلاعات نگاه می‌کنید، نام آن‌ها را بسیار و فراگیر خواهید دید.
بیان نام آن‌ها و بررسی محصولات و خدماتشان از دید این رسانه‌ها اطلاع رسانی محسوب می‌شود؛ هم اینجا و هم در دیگر کشورها. تا اینجا که مساله اطلاع‌رسانی است همه چیز خوب است و ایرادی به آن وارد نیست.

ولی مساله‌ی اصلی این است که این قاعده برای شرکت‌های وطنی برقرار نیست. به بیان دیگر، این کار برای شرکت‌های خارجی «اطلاع‌رسانی» و برای شرکت‌های ایرانی «تبلیغ» محسوب می‌شود.!!!!!!!!
برای نمونه اگر نام یک شرک خارجی در یک برنامه تلویزیونی گفته شود، اطلاع‌رسانی است ولی اگر نام یک شرکت یا محصول ایرانی گفته شود می‌شود «تبلیغات»!!!؟؟؟ و برای همین هم اصلاً گفته نمی‌شود و مساله دقیقا همین است.
البته شاید تک و توک بلاگ‌ها یا دیگر رسانه‌های فارسی را ببینید که چنین نیستند ولی در کل فضا همانی است که می‌دانید.

جالب این است که این مطلب در آن سو برای شرکت‌های آن سویی اینگونه نیست یعنی شما بسیار بلاگ، برنامه و به‌طور کلی رسانه‌ی خارجی (فرضاً آمریکایی) می‌بینید که درباره شرکت‌های آمریکایی  و محصولات و خدمات آن‌ها می‌نویسند و برنامه می‌سازند.

نمی‌دانم چرا و از کی اینجا اینگونه شده است که گفتن از شرکتی وطنی، تبلیغ محسوب می شود؛ همچنین نمی‌دانم برای بهبود یا اصلاح این روند چه باید کرد. ولی می‌دانم خارجی‌ها به این می‌گویند روابط عمومی و اطلاع‌رسانی نه تبلیغ.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

نقدی بر یک نقد

پیش از هر چیز یادآور می‌شوم که عادت ندارم بر نقدها یا دیدگاه‌هایی که بر نوشته‌هایم نوشته می‌شود، «پاسخ‌نامه» بنویسم، ولی چندین نکته مرا بر آن داشت تا این نوشته را بنویسم.

گوشزد: این نوشته بیش از آنکه نقدی باشد بر نوشته‌ی آقای آواژ- که خود از خوانندگان همیشگی نوشته‌های پر مغزشان هستم- نقدی است بر ساختار آن نقد و به طور کلی  ساختار بعضی نقدنویسی‌ها.

یک- شما را  به هر کس که برایتان ارزشمند است، پیش از آنکه بر نوشته‌ای نقد بنویسید، آن نوشته را به‌دقت بخوانید. یادم است سال پیش در پستی نوشته بودم که فلان کار را نکنید، یک بنده‌خدایی کامنت گذاشته بود که شما چرا گفته‌اید فلان کار را بکنید. یا در پستی دیگر گفته بودم برای این کار دست‌کم (حداقل) X تومان کنار بگذارید، فرد دیگری گفته بود که چرا گفته‌اید اینقدر و باید بیشتر کنار بگذارند. خواهشم این است اگر می‌خواهید بر پستی نقد بنویسید آن‌را چندبار و به‌دقت بخوانید.

دو- بسیار روشن است که نوشته‌ی من بازتاب تجربه‌ها  و دیدگاه‌های من است و پرواضح است که تجربه‌ها یا دیدگاه‌های دیگران درباره آن موضوع متفاوت باشد.

سه- من هم همچون هر انسان دیگری گاهی (یا شاید هم بسیاری) دچار نادرست نویسی و کژگویی می‌شوم ،و خواهشمندم که این کژی‌ها را هرگونه که درست می‌دانید به من یادآور شوید.

چهار- اگر من در نوشته‌ام از سخنی، حدیثی یا آیه‌ای را از فردی، معصومی یا از قرآن نقل کنم برای همه روشن است که آن گفته/فرموده از آنِ من نیست.  من آورده‌ام که «امروز با یکی از دوستان آی‌تی کار (چقدر سخت است بگویم فناوری اطلاعات کار) درباره فضای کنونی صحبت می‌کردیم، حرفی زد که بسیار جالب بود. می‌گفت ادارات همان هزینه‌های اندکی هم که در آی‌تی سرمایه‌ گذاری می‌کنند برایشان برگشت نداشته.» هر خواننده‌یِ با دقتی در می‌یابد که این سخن از من نیست و این سخن را دوستم گفته است. آقای آواژ آورده‌اند که «فرموده‌اند که “ادارات همان هزینه‌های اندکی هم که در آی‌تی سرمایه‌ گذاری می‌کنند برایشان برگشت نداشته” .» یعنی این سخن را به من نسبت داده‌اند. که روشن است که از من نیست. گرچه من خودم این سخن را پذیرفتنی می‌دانم.

پنج- ایشان در بند ۳ از نقد خود به این تکه از نوشته‌ی  «یکی و تنها یکی از دلایل می‌تواند این باشد که هرکسی می‌تواند وارد این حوزه شود و خود را کارشناس آی‌تی بخواند از بچه‌های بی‌تجربه کامپیوتر و آی‌تی گرفته تا مهندسان صنایع و کشاورزی (ن.ک.  فناوری اطلاعات و بازار خراب‌کن‌ها)» من چند ایراد وارد کرده‌اند. به نقد ایشان چند خرده وارد است.

  • وقتی در پایان نوشته‌ی کوتاهم به نوشته‌ای دیگر ارجاع می‌دهم دوست دارم که خوانندگان آن نوشته را نیز بخوانند چه برسد به کسی که می‌خواهد نقد بر آن بنویسد. چرا که در آن نوشته با سخن بازتر آنچه که در سر داشته‌ام را گفته‌ام.
  • نوشته‌ام ««یکی و تنها یکی از دلایل» یعنی تاکید کرده‌ام که این تنها یکی از دلایل است و حتا هیچ جا هم نگفته‌ام که مثلا این دلیل از دلایل دیگر مهم‌تر است.
  • آورده‌ام «از بچه‌های بی‌تجربه کامپیوتر و آی‌تی گرفته تا مهندسان صنایع و کشاورزی». یک اینکه من اول سوزن را به بچه‌های (خودمان) کامپیوتر و آی‌تی زده‌ام، آیا وقتی از بچه‌های کامپیوتری این حوزه نقد می‌کنم نادرست است اگر به دوستان دیگر رشته‌ها، که در این حوزه کار می‌کنند، چیزی بگویم!؟. دوم گفته‌ام «گرفته تا» یعنی اینکه در این پیوستار (طیف) رشته‌های دیگری هم می‌گنجند و آوردن صنایع و کشاورزی تنها نمونه است. نمی‌توانم که فهرست همه‌ی رشته‌های دانشگاهی را بیاورم.
  • کجای نوشته‌ی من این را می‌رساند که «رشته‌ تحصیلی دانشگاه را بخواهیم تنها معیار توانمندی قرار دهیم». کسانی که خواننده‌ی پیوسته‌ی وبلاگ من هستند می ‌دانند که من بارها بر خلاف این نوشته‌ام. هدف من در اینجا «تخصص» است نه «مدرک».

شش- در بند ۱ از نقد، ایشان فرموده‌اند «… یکی از فواید پروژه‌های(حتی شکست خورده) فناوری اطلاعات افزایش دانش‌های صریح و بیش از آن ضمنی سازمانی و ارتقای فرهنگ آن است و خارج از یک تحلیل درست خواهد بود اگر فواید یک پروژه را فقط به فواید مستقیم آن خلاصه کنیم.» شاید مقایسه فناوری اطلاعات با پنیر کار بسیار نادرستی باشد ولی از آنجا که از دیرباز گفته‌اند «در مثال مناقشه نیست!» این مثال را می‌آورم. من اگر به  مغازه بروم و پول یک کیلو پنیر بدهم انتظار یک کیلو پنیر دارم و اگر فروشنده به من بگوید من ۱۰۰ گرم به تو پنیر می‌دهم برو قدر همین را بدان چرا که طعم پنیر را خواهی چشید و از بوی آن لذت خواهی برد، نه من که هیچ کس دیگر این را نخواهد پذیرفت. این که نمی‌شود که سازمانی برای پروژه‌ای به ما پول ۱۰۰ واحد کار را بدهد بعد ما به آن‌ ۱۵ واحد بدهیم و به او بگوییم برو خدا را شکر کن که همین را داده‌ایم چرا که تا به حال همه در سطح ۰ بوده‌اند.

در ضمن تا کی ما باید به صورت آزمون‌وخطا کار کنیم!؟ تجربه ERP ما را بس نیست. یک شرکت بزرگ رایانه‌ای که اتفاقا دارای رتبه‌ی خوبی هم از شورای عالی انفورماتیک  بود (می‌خواهم بگویم این رتبه لزوما همه چیز نیست) یک پروژه چند میلیاردی از یکی از صنایع بزرگ گرفت که ERP آنجا را راه بیندازد و چون آن‌کاره نبود، هنوز که هنوز است ERP شده ضرب‌المثل بسیاری و کلی آدم هر ساله چندین سخنرانی، سمینار و جلسه‌ی توجیهی راه می‌اندازند تا آن دید منفی که مدیران نسبت به ERP پیدا کرده‌اند را بهبود بخشند.

هفت- تازه من نمونه‌ای آورده‌ام که در آنجا من به عنوان ارباب رجوع به آن سازمان مراجعه کرده‌ام (ونه متخصص آی‌تی) و از دید ارباب رجوع می‌خواهم کارم درست و سریع انجام شود به من چه که دانش آن سازمان بالاتر رفته یا پایین‌تر آمده. منِ ارباب رجوع می‌خواهم کارم انجام شود،  چه بی‌سواد باشم یا دکترای رایانه.

هشت- ایشان در بخش پایانی نقد خود  «پاشیدن بذر نا امیدی» را به نوشته‌ی من نسبت داده‌اند. البته این پاسخ به ایشان نیست و شاید گفتنش هم لازم نباشد، چون کسانی که دست‌اندرکار آی‌تی هستند این را می‌دانند و احتیاجی به این نیست که من بذر نا امیدی بپاشم چرا که آی‌تی ایران در بحران به سر می‌برد و دید مسولان دولتی متاسفانه روز به روز به آی‌تی بدتر می‌شود. همه شاهد وضع موجود و رتبه ‌بندی‌های جهانی ما – که البته آن‌ها را من ننوشته‌ام- هستند. کسانی هم که نمی‌دانند کافی است کمی در اینترنت جستجو کنند یا اگر کمتر حوصله دارند می‌توانند به تیترها و نوشته‌های ایتنا، سازمان نظام صنفی رایانه‌ای کشور یا به هفته‌نامه‌ی عصر ارتباط مراجعه فرمایند تا به عمق فاجعه و وضع فناوری اطلاعات کشور پی‌ ببرند. برای نمونه همین یک تیتر را داشته باشید «مرداب فناوری اطلاعات».

البته پیشنهاد می‌کنم که این کار را نکنید چرا که دچار افسردگی حاد خواهید شد.

خب صحبت اصلی من این بوده است که در این وضعیت که فضای کار برای برای فناوری اطلاعات روز به روز بدتر می‌شود، ما باید در ارایه محصولاتمان دقت بیشتری کنیم و به قول قدیمی‌ها بهانه دست «دوستان واقعی آی‌تی»! ندهیم. من فکر می‌کنم که ایشان آنچه را که در پی گفتنش بوده‌ام را به‌درستی نگرفته‌اند.

در پایان باز یادآور می‌شوم که نوشته‌ی پیشین، قطعا خالی از اشکال نبوده است. چرا که بازتاب تجربه‌های شخصی اندک من بوده است.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

افسانه‌ی دفتر بی‌کاغذ

درآمد: بهار یا تابستان سال ۷۹ بود که کتاب«کسب و کار بر بال اندیشه» بیل گیتس را خواندم، با خواندش دریچه‌های نویی به روی من گشوده شد. هم آن، یکی از چیزهایی، بود که مرا به مدیریت دلبسته ساخت. یکی از چیزهایی که در آن کتاب درباره‌اش بسیار گفته شده بود اداره/ دفتر بی‌کاغذ (Paperless office) بود. منِ کم‌تجربه  و جوان در انتظار بودم که به‌زودی چنین چیزی را اینجا ببینم.

از آن زمان بیش از ۹ سال می‌گذرد. چندی پیش به همراه یکی از دوستان به یک اداره دولتی رفتیم. نامه تایپ و پرینت شده بود. در ورود به جایی که کار داشتیم ، گفتند که نامه را به دبیرخانه ببرید تا شماره شود. در دبیرخانه نامه اسکن شد و به جایش کاغذ کوچکی که شماره نامه‌ و تاریخ روی آن پرینت بود به ما داده شد و من ذوق زده شدم (باید کمی ظرفیتم را بالاتر ببرم.)

خلاصه این دفعه کاغذ را به همان دفتر بردیم. پس از کمی صبر کارمند مورد نظر شماره را از ما گرفت و یک بررسی کرد و به ما گفت که حالا همراه این شماره بروید فلان اتاق. رفتیم آنجا پس از اندکی بررسی کارشناسی! گفتند با همین شماره بروید فلان اتاق. خلاصه اینکه  تنها فرق این سیستم مکانیزه با سیستم سنتی این بود که به جای اصل نامه شماره نامه را از این اتاق به آن اتاق می‌بردیم. به اتاق آخر که رسیدیم منشی نامه را از روی سیستم پرینت گرفت و به مسول داد. باز جای شکرش باقی است که کار ما انجام شد، دست‌کم تا آنجا که به آن فرد مربوط می‌شد (که البته اصل کار هنوز انجام نشده است.)

امروز با یکی از دوستان آی‌تی کار (چقدر سخت است بگویم فناوری اطلاعات کار) درباره فضای کنونی صحبت می‌کردیم، حرفی زد که بسیار جالب بود. می‌گفت ادارات همان هزینه‌های اندکی هم که در آی‌تی سرمایه‌ گذاری می‌کنند برایشان برگشت نداشته. یعنی فلان مقدار می‌دهند تا فلان پروژه را یک شرکت برایشان انجام دهد، پس از مدتی می‌بینند که این پروژه هیچ تاثیری در بالا بردن کارایی یا کم کردن هزینه‌ها نداشته است در واقع جز دور ریختن پول اندک اثری  هم نداشته است.  این باعث می‌شود همان‌هایی هم که اندکی دید مثبت به آی‌تی داشتند، دیدشان منفی شود. یکی و تنها یکی از دلایل می‌تواند این باشد که هرکسی می‌تواند وارد این حوزه شود و خود را کارشناس آی‌تی بخواند از بچه‌های بی‌تجربه کامپیوتر و آی‌تی گرفته تا مهندسان صنایع و کشاورزی (ن.ک.  فناوری اطلاعات و بازار خراب‌کن‌ها)

بگذریم، امروزه مکانیزه کردن فرآیندهای اداری به عهده سیستم‌های مدیریت محتوای سازمانی (ECM) است. اینکه ما چقدر در ساخت/ پیاده‌سازی این سیستم‌ها موفق باشیم بسیار مهم است. زیرا سیستم‌های موجود که با این وعده به سازمان‌ها و ادارات فروخته می‌شوند بسیار ناقص هستند و همان فرآیند کاغذی را به اصلاح مکانیزه می‌کنند. از دید من این زمینه پتانسیل و جای کار بالایی برای شرکت‌های رایانه‌ای دارد و در صورت پیاده‌سازیِ درست،  بسیار سودآور خواهد بود.

امیدوارم در باقی مانده عمرم بتوان چنین سیستم‌هایی را ببینم.

پ.ن ۰: دوست گرانقدر آقای آواژ در نوشته «واقعیت دفتر‌های کم کاغذ» بر این نوشته نقدی نوشته‌اند، من نیز در پاسخ  و برای روشن‌گری بیشتر نوشته «نقدی بر یک نقد» را نوشته‌ام. پیشنهاد می‌کنم هر دو را به‌دقت بخوانید.

پ.ن ۱: آقای مهرانی نیز در ادامه  این بحث «حکایت نرم افزارها و سازمانها» را نوشته‌اند که خواندن آن به روشن‌تر شدن دیدگاه‌ها کمک خوبی خواهد کرد.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید

بررسی کتاب: راهنمای موفقیت شرکت‌های نوپای وبی

The Web Startup Success Guide book coverچندی پیش متوجه شدم که کتاب «راهنمای موفقیت شرکت‌های نوپای وبی»(The Web Startup Success Guide) در حال آماده‌سازی است.  پس از انتشار، بی‌درنگ، برای نویسنده رایانامه فرستادم و او نیز برای بررسی یک نسخه برایم فرستاد.

بدبختانه ما به‌راستی کسب و کار وبی فارسی/ایرانی نداریم. ولی از آنجا که وب از بستر (پلتفرم) های آینده است و در آن فرصت‌ها و ایده‌های بسیاری برای راه اندازی کسب و کار وجود دارد، باید و امیدوارم که کم‌کم شاهد چنین کسب و کارهایی باشیم.

پیش از هر چیز از اینکه دیدم پیشگفتار کتاب را فرد محبوب من جول اسپالسکی نوشته حوشحال شدم. کتاب ده فصل دارد.

فصل نخست درباره شرکت نوپا، کارآفرینی و اینکه چه تغییری کرده و چه هنگام باید دست با این کار زد سخن گفته.

در فصل دوم درباره آغاز کردن، کارهایی که نباید کرد، یافتن زمینه مناسب و بررسی  ایده، نوشته است.

فصل ۳ درباره اینکه از میان بستر (پلتفرم) های موجود کدام را برگزینیم و چه سنجه‌هایی در گزینش بستر مناسب مهم هستند صحبت شده است.

در فصل ۴ درباره ابزارها، تالار(فروم)ها و  گروه‌های مفید برای کسب و کارهای نوپا سخن گفته شده است.

فصل ۵ درباره روش‌های جذب سرمایه و جمع‌آوری پول صحبت کرده است. گرچه بین روش‌های گفته شده در کتاب و آنچه  به راستی ما در اینجا با آن درگیر هستیم فرق بسیاری وجود دارد، ولی این فصل همچنان در برگیرنده آموزه‌هایی سودمند است.

فصل ۶ درباره‌ی نقش رسانه‌های اجتماعی همچون بلاگ، فروم، توییتر، فیس بوک…  و بهره‌بردن از آن‌ها برای بهبود کسب و کار نوپای شماست.

در فصل ۷ درباره اصول بنیادین راه‌اندازی وب سایت و جذب بیننده برای آن صحبت شده است.

در فصل ۸ درباره اصول بهره‌وری و چگونگی به انجام رساندن درست کارها (GTD) رهنمودهایی کاربردی ارایه شده است.

فصل ۹ دربر گیرنده ۶ مصاحبه با شش کارآفرین خردمند و معروف در زمینه کسب و کارهای وبی است و پر از تجربه‌های سودمند.

فصل ۱۰ نیز درباره کارهای دیگر و پندهایی است برای بهتر شدن کسب و کارتان.

یکی از ویژگی‌های مهم کتاب این است که در هر فصل چند گفتگو با چند کارآفرین درباره کسب و کارشان وجود دارد که باعث آگاهی بیشتر خواننده با جنبه‌های واقعی و کاربردی راه‌اندازی چنین کسب و کارهایی می‌شود. خود گفتگو‌ها به تنهایی بسیار ارزشمند هستند.

خواندن این کتاب را برای هر کسی که در پی راه‌اندازی کسب و کار/ شرکتی نوپاست یا به تازگی شرکتی راه‌انداخته پیشنهاد می‌کنم، چه وبی باشد و چه نرم‌افزاری چرا که بسیاری از آنچه که در کتاب گفته شده برای هر دو درست و کارا است. برای آگاهی بیشتر درباره کتاب به سایت ناشر سر بزنید:

APRESS.COM : The Web Startup Success Guide : 9781430219859

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

اهمیت روش‌مند بودن استخدام برنامه‌ نویس در شرکت‌ نوپا

پیشگفتار: من برنامه‌نویس را به‌جای  Programmer و برنامه‌ساز را برابر Developer بکار می‌برم. برای بیشتر دانستن، نوشته «در شرکتتان برنامه‌ساز نیاز دارید، نه برنامه‌نویس» را بخوانید. اما این نوشته هر دو آن‌ها را در بر می‌گیرد.
اگر دانشجو هستید، بهتر است نوشته دیگر من «پندهایی به دانشجویان کامپیوتر: چشمان خود را باز کنید» را بخوانید.

درآمد: بکارگیری (استخدام) نیرو (برنامه‌ساز یا برنامه‌نویس) یکی از مهمترین و سخت‌ترین کارهای یک شرکت نرم‌افزاری است. از آنجا که از میان انبوه دانش‌آموختگان کامپیوتر و فناوری اطلاعات درصد بسیار کمی توانمند هستند، شرکت‌ها باید این کار را روشمند انجام دهند. تا آنجا که من می‌دانم این کار در اینجا روشمند انجام نمی‌شود. شرکت‌های نوپا که هیچ روشی برای بکارگیری ندارند. شرکت‌های بزرگ‌تر نیز روش‌هایی بدست‌ آمده از «آزمون و خطا» دارند که چندان کارآمد نیست. چندی از آن‌ها هم روش‌هایی بکار می‌گیرند که بیشتر مبنای «کلاس گذاشتن» دارد تا شناخت سره از ناسره.

این روشمند نبودن باعث گردیده است که دانشجویان بی‌انگیزه‌تر شوند و کمتر روی یادگیری و توان‌افزایی خود کار کنند.

چرا فرآیند بگارگیری برای شرکت‌های نوپا مهم‌تر است:
یک اینکه شرکت های نوپا منابع محدودتری دارند، بنابراین باید چابک رفتار کنند و کاراتر باشند برای این کار نیز به نیروهای کارآمدتر نیاز دارند.
دو اثر یک نیروی ناکارامد در شرکت‌های نوپا هویداتر است. اگر شرکت شما ۱۰۰ نیرو داشته باشد و یکی از آن‌ها توانمندی‌های لازم را نداشته باشد، یک درصد از نیروهای شما ناکارامد هستند (گرچه این هم درصد کمی نیست) ولی اگر شما پنج نیرو داشته باشید که یکی از آنها خوب نباشد بیست درصد نیروهای شما خوب نیستند. هرچه شرکتی کوچک‌تر باشد آسیب‌پذیرتر می‌شود.
پس شرکت‌های نوپا باید در این کار سخت‌گیرانه‌ و هوشمندانه‌تر رفتار کنند.

همانگونه که می‌بینید هرچه شرکت بزرگتر شود یک فرد درصد کمتری از نیروهای آن را شکل می‌دهد. برخی می‌گویند حالا که اینگونه است پس حتما شرکت‌های بزرگ به فرآیند استخدام اهمیت کمتری می‌دهند. اینگونه نیست درست برعکس، آن‌ها در این کار سخت‌گیری بیشتری می‌کنند. امروزه استخدام نیروهای تواناتر نقش حیاتی و رقابتی برای شرکت‌های بزرگ دارد. فرایند آن‌ها چندین مرحله دارد و زمان‌بر است. برای نمونه می‌توان به فرآیند پیچیده برای شرکت‌هایی چون گوگل و مایکروسافت اشاره کرد که می‌توان با جستجو در اینترنت در این‌باره بیشتر دانست.

برآن نیستم که این نوشته را به درازا بکشانم. در نوشته‌ای دیگر درباره چگونگی این فرآیند سخن خواهم گفت. اما برای آغاز دو کتاب بسیار خوب را معرفی می‌کنم:

How Would You Move Mount Fuji?

این کتاب چگونگی بکارگیری نیروها در یک شرکت نرم افزاری را بیان می کند البته تمرکز آن روی مایکروسافت است.

Smart and Gets Things Done

این کتاب نوشته جول اسپالسکی است. پیشتر هم درباره آن نوشته‌ام. کتاب کوچک و بسیار مفیدی است که حتما باید خوانده شود. سه-چهار روزه می‌توان خواندش. باردیگر برای خواندن این کتاب پافشاری می‌کنم. اینجا می‌توانید از محتوای کتاب آگاهی بیشتری بیابید.

چند نکته پایانی

  • در آگهی استخدام نکته کلیدی شناخت گروه هدف است که برنامه‌نویس هستند. باید تا آنجا که می‌توانید هدفمندانه آگهی بدهید. آن هم در جاهایی که برنامه‌نویسان ببینند نه مردم عادی. اگر می‌‌ خواهید یک نفر را بکار بگیرید باید دست‌کم ۳۰-۴۰ رزومه دریافت کنید.
  • رزومه‌ها را بخوانید. بدون توجه به اینکه کار شما چیست، برای کسانی که در پروژه‌های آزاد/بازمتن همکاری داشته‌اند امتیاز در نظر بگیرید. کُدهای آن‌ها را بخوانید.
  • در اینجا یک نمودار جالب برای اینکه به چه چیزهایی باید امتیاز داد وجود دارد. گرچه نمودار کمیک است ولی  آگاهی دهنده و سودمند است.
  • فرآیند می‌تواند با یکی-دو آزمون هوش «لو نرفته» آغاز شود.
  • بهتر است پیش از مصاحبه برنامه‌مصاحبه داشته باشید. حدود ۴۵ دقیقه تا یک ساعت را برای مصاحبه در نظر بگیرید.
  • در این مدت ۱۰-۱۲ پرسش از ۳-۴ زمینه بپرسید که حتما دو زمینه از آن «ساختمان داده‌ها» و «طراحی الگوریتم‌ها» باشد. اگر پرسش‌های استخدامی شرکت‌های بزرگ را ببینید در می‌یابید که بیشتر آن‌ را همین دو زمینه در بر گرفته است.
  • در اینترنت به دنبال فرآیندها و پرسش‌ها جستجو کنید (به انگلیسی.)

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

در جستجوی صندلی خوب

ما در حال جابجایی به دفتری جدید هستیم در واقع قصد داریم در شهریور ماه به دفتری جدید نقل مکان کنیم.
با توجه به اینکه کمی رشد خواهیم داشت باید مبلمان اداری جدیدی تهیه کنیم، اما یکی از چیزهایی که فکر ما را به شدت مشغول کرده صندلی کامپیوتر برای برنامه‌سازان است.
قصد ندارم درباره مدیریت منابع انسانی سخن بگویم اما مهمترین سرمایه‌های هر شرکت کامپیوتری برنامه سازان آن شرکت هستند و باید از این منابع گرانبها و کم یاب به خوبی مراقبت کرد. یکی از مهمترین ابزارهای محیطی برای هر برنامه سازی صندلی است، چون دست کم روزانه هشت ساعت از زندگی خود را با آن می‌گذراند.

Aeron chair

این چند وقته به شدت به دنبال صندلی مناسب بودیم، چیزی حدود ۳۰ تا از بهترین فروشگاه‌های مبلمان اداری اصفهان را زیر و رو کردیم و محصولات بیش از ۱۰ تولید کننده مختلف را دیده و بررسی کردیم متاسفانه هیچ کدام از صندلی‌ها همه آن معیارها یا حتا دست کم چندی از معیارهایی را که ما مد نظر داشتیم، نداشتند. به سختی توانستیم یک مدل بیابیم که کمی از انتظارات ما را برآورده می‌کرد سر آخر به این نتیجه رسیدیم که به تهران بیاییم شاید گزینه‌های بهتری یافت شود.
اگر در جای دیگری بودیم به راحتی و بدون تردید صندلی Aeron را انتخاب می‌کردیم، این صندلی امروزه در بیشتر شرکت‌های نرم‌افزاری استفاده می‌شود. کمی گران هست ولی با توجه به دوام و مزیت هایش مقرون به صرف است.
ما هنوز صندلی مورد نظر خود را نیافته‌ایم، اگر دوستان صندلی در این سطح سراغ دارند خوشحال می‌شوم اگر معرفی کنند.

پ.ن: ما تا به حال محصولات تولید کننده‌های مختلفی از جمله نیلپر، جلیس، لیو، اروند، رایانه صنعت، راحتیران و چند تولید کننده دیگر که اکنون نامشان را به یاد ندارم بررسی کرده‌ایم و فقط از دو صندلی خوشمان آمده است یکی لیو S62i و دیگری رایانه صنعت ونوس-1 708 P-C. البته دو صندلی دیگر هم بودند که فقط در اینترنت دیدیم، به نظر جالب می‌آمدند ولی اینجا نیافتیم و نتوانستیم چون دیگر صندلی‌ها آنها را امتحان کنیم: جلیس J-100 و اروند ۳۲۱۴

Nilper K730

پ.ن ۲ به‌روز شده: صندلی‌هایی که به تازگی در بازار دیده‌ایم و صندلی‌های خوبی هستند:

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

فهرست بهترین کتاب‌های مهندسی نرم ‌افزار

تا به حال لیست‌های متفاوتی از بهترین و تاثیرگذارترین کتاب‌های کاربردی مهندسی نرم‌افزار منتشر شده است. آنها با تفاوت‌هایی ناچیز، دارای فهرستی مشترک هستند یعنی اگر هرکدام ۱۰۰ کتاب را فهرست کنند دست کم ۹۰ مورد بین همه آنها مشترک است، البته تفاوت‌هایی هم در رتبه‌هایی که به کتاب‌ها داده می‌شود وجود دارد.
چند روز پیش دوباره به چنین لیستی برخوردم و پیوند دادن به آن را خالی از لطف ندیدم.
پیش از ادامه  یادآور می‌شوم که خود بر آنم که یک مهندس کامپیوتر خوب، باید انگلیسی را بسیار خوب بداند و کتاب‌ها را به زبان اصلی بخواند. اما نکته‌ی تاسف باری که باز ذهن من را به خود مشغول کرد این بود که تقریبا هیچکدام به فارسی برگردانده نشده‌اند (دست‌کم تا آنجا که من می‌دانم) بسیاری از این کتاب‌ها کلاسیک هستند و با گذشت سال‌ها از انتشارشان هنوز بسیار پرکاربرد هستند.
با وجود اینکه بازار ترجمه کتاب‌های کامپیوتری در ایران داغ است (گذشته از این نکته که بسیاری از آنها دارای ترجمه‌هایی با سطح بسیار پایین هستند)، هنوز این کتاب های بسیار اساسی و مورد نیاز صنعت کامپیوتر ترجمه نشده‌اند. امیدوارم مترجمان خوب این حیطه کمی دست از ترجمه کتاب‌های سطحی و تکراری دست برداشته و به سراغ این کتاب ها بروند.
پ.ن: نویسنده‌ی فهرست پیشین دو فهرست دیگر نیز تهیه کرده است، که هر سه را اینجا می‌آورم:

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید

۱۵ فرد تاثیر گذار در کسب و کار بازمتن

سایت eWeek نام ۱۵ فرد تاثیر‌گذار در کسب و کار بازمتن به همراه شرحی کوتاه آورده است که آنرا برگردانده و در اینجا بازنشر می‌دهم:

۱. لینوس توروالدز (Linus Torvalds): با ساخت سیستم عامل لینوکس و به اشتراک گذاشتن آن با برنامه‌نویسان حرفه‌ای روی اینترنت، در صنعت کامپیوتر انقلابی ایجاد کرد.

۲. میشل بیکر (Mitchell Baker): وی رییس بنیاد موزیلا، مدیر عامل پیشین و رییس شرکت موزیلا است، موسسه‌ای که مرورگر فایرفاکس آن ۱۵۰ میلیون کاربر دارد و مرورگر اینترنت اکسپلورر مایکروسافت را به چالش کشیده است.

۳. مایک میلینکویچ(Mike Milinkovich): مدیر عامل بنیاد اکلیپس است، کنسرسیومی غیرانتفاعی از شرکت‌های نرم‌افزاری که پشتیبان «بستر باز نرم‌افزارسازی اکلیپس» هستند، پروژه‌ای که یکی از موفق‌ترین جوامع کاربری بازمتن دنیا گردیده است.

۴. تیم گولدن (Tim Golden): معاون «Bank of America» یک مدافع شرکتی رده‌بالای بازمتن است و در موسسه‌های چندین میلیون دلاری لینوکس و نرم‌افزار‌های بازمتن را بکار گرفته است.

۵. جیم زملین (Jim Zemlin): وی مدیر بنیاد لینوکس است در آنجا وی با سهام‌داران لینوکس کار می‌کند تا رشد این بستر را شتاب بخشد.

۶ و ۷: پیتر فنتون (Peter Fenton) و لری آگوستین (Larry Augustin): آنها دو سرمایه‌گذار مخاطره‌پذیر برجسته هستند که به شکل تخصصی روی بازمتن کار می‌کنند. فنتون سال ۲۰۰۶ به شرکت سرمایه‌گذاری « Benchmark Capital» پیوست، پس از هفت سال کار در شرکت سرمایه‌گذاری «Accel Partners» جایی که روی شرکت هایی چون «JBoss»،«XenSource» و «Zimbra» سرمایه‌گذاری کرده بود. آگوستین از افراد گروهی بود که واژه «بازمتن» را رواج دادند وی شرکت «VA Linux» را تاسیس کرد، سایت SourceForge.net را راه انداخت، اکنون یک سرمایه‌گذار و مشاور برای شرکت‌های فناور تازه‌کار است.

۸. جیم جاگیلسکی (Jim Jagielski): از موسسان، رییس و عضو بنیاد نرم‌افزاری آپاچی است. آپاچی روی قدرت جامعه کاربری خود و افراد در این جامعه تمرکز کرده است و اعضای آپاچی محور این جامعه هستند.

۹. مایکل تیمان(Michael Tiemann): تیمان رییس بنیاد بازمتن است، موسسه‌ای که تصمیم دارد نرم‌افزارهای بازمتن را ترویج دهد.

۱۰. مارتن میکوس(Marten Mickos): خرید MySQL توسط سان، مدیر عامل MySQL مارتن میکوس را در جایگاهی قرار داده تا تجربه‌های اداره یک شرکت موفق بازمتن را به آنجا نیز نفوذ دهد.

۱۱. مارک فلوری (Marc Fleury): اکنون بازنشته شده است، فلوری شرکت خود J‌‌‌‌‌Boss را به مبلغ ۳۵۰ میلیون دلار به ردهت فروخت و مسئول چیزی است که به آن «ضریب Jboss» می‌گویند و در ارزش‌گذاری شرکت‌های برجسته بازمتن تاثیر دارد.

۱۲. راد جانسون(Rod Johnson): او مدیر عامل SpringSource است، سازنده چارچوب Spring، چارچوبی برای سرعت بخشیدن به ساخت برنامه‌های جاوا برای سرور‌های سازمانی. این شرکت در ژانویه شرکت Covalent را خرید، شرکتی که محصولات و خدماتش پروژه‌های بنیاد نرم‌افزاری آپاچی را هدف قرارداده بود، پروژه‌هایی چون:سرورهای برنامه‌های کاربردی Tomcat و Geronimo

۱۳. جاناتان شوارتز(Jonathan Schwartz): مدیر عامل سان و حامی بازمتن درون سان و برای مشتریان بیرون از سان، وی بازمتن کردن چندین فناوری سان از جمله جاوا را سرپرستی کرد.

۱۴. مارک شاتل‌ورث(Mark Shuttleworth): موسس کانونیکال و بنیاد اوبونتو و مسئول توزیع لینوکس محبوب اوبونتو.

۱۵. جان رابرتز(John Roberts): از موسسان، رییس و مدیرعامل ،SugarCRM شرکتی که نرم‌افزار بازمتن CRM‌ (مدیریت ارتباط با مشتری) را وارد بازار کرد. رابرتز مدل کسب و کار تجاری این شرکت را تدوین کرد، در هدایت ساخت محصولات این شرکت همکاری کرد و کمک کرد تا جامعه‌کاربری این شرکت ساخته شده و یکی از بزرگترین جوامع کاربری روی وب گردد.

پ.ن: پیشتر هم چند تن از این افراد را در پست «مدیران عامل شرکت های آزاد/باز‌متن: آشنایی، تجربه‌ها و توصیه‌ها» نام برده بودم، با پیگیری پیوندهای آنجا می‌توانید اطلاعات بیشتری بدست آورید.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

Balatarinاین نوشته را به بالاترین بفرستید: