درسی در بازاریابی نرم‌افزار: مناسب زمان رفتار کنید

این دومین مقاله درباره مدیریت شرکت‌های کوچک نرم‌افزاری است که به فارسی برمی‌گردانم. مقاله نخست در شرکتتان برنامه‌ساز نیاز دارید، نه برنامه‌نویس است.این دومین مقاله از دو سو بسیار مهم است یکی مقاله در جای خود است و دیگر اینکه این مقاله مفهوم گذر از پرتگاه را به سادگی گفته‌است. گذر از پرتگاه مفهومی اساسی در شرکت‌های نرم‌افزاری است که بدبختانه تا به حال هیچ منبع فارسی درباره آن نیافته‌ام و در بسیاری جاها پرکاربردش یافته‌ام. چهار مقاله درباره بازاریابی در شرکت‌های بازمتن در صف ترجمه دارم که همه آنها این مفهوم را بکار گرفته‌اند. لطفا نادرستی‌ها و نابجایی‌های مقاله را گوشزد کنید:
 

چهار گروه

مردم در بخش شما از بازار به چهار گروه تقسیم می‌شوند:

  • پذیرندگان آغازین (Early Adopters) ریسک پذیرانی هستند که آزمودن چیزهای نو را به‌راستی دوست دارند.
  • واقع‌بینان (Pragmatists) کسانی هستند که ممکن است بخواهند فناوری نو را بکارگیرند اگر تنها راهی باشد که مشکلشان با آن حل می‌شود.
  • محافظه‌کاران (Conservatives) از فناوری نو خوششان نمی‌آید و تلاش می‌کنند از آن دوری کنند.
  • واماندگان یا دیرپذیران (Laggards) به خودشان می‌بالند که واپسین کسانی هستند که هر چیز نو را می‌آزمایند.

کتاب‌های بازاریابی معمولا این گروه‌ها را به شکل یک منحنی زنگوله ای نشان می‌دهند، چیزی شبیه این:

Bell Curve

منحنی زنگوله‌ای دو نکته مهم را نشان می‌دهد:

  • دو گروه میانی بیشتر مشتریان باقوه شما را شامل می‌شوند.
  • شما تنها به نوبت و از چپ به راست می‌توانید به این مشتریان دست پیدا کنید.

 
هرکدام از این چهار گروه رفتار ویژه خود را دارند که نشان دهنده هنگامی است که آن گروه محصول شما را خواهد خرید:

  • پذیرنگان آغازین نیاز چندانی به متقاعد کردن ندارند. برخی از آنها محصول شما را می‌آزمایند تنها به این خاطر که نو است. آنها منتظر تایید هیچ‌کس نمی‌مانند. آنها پیشتازانی هستند که ترجیح می‌دهند که بر لبه تیز فناوری باشند.
  • واقع‌بینان تنها هنگامی محصول شما را خواهند خرید که ببیند دیگر واقع‌بینان آنرا می‌خرند. البته این شبیه پارادوکس «نخست مرغ به وجود آمد یا تخم‌مرغ» است. درباره این مساله بیشتر می‌گوییم.
  • محافظه‌کاران تنها پس از آنکه ببینند واقع‌بینان از محصول شما خشنود هستند، آن را می‌خرند.
  • هیچ روشی برای پیش‌بینی رفتار واماندگان نیست. ممکن است که هیچگاه محصول شما را نخرند. به راحتی می‌توانید آنها را نادیده بگیرید. هنگامی‌که محصولتان به جایی برسد که واماندگان آنرا بخرند آنگاه شما دیگر در شرکت مسئول بازاریابی نخواهید بود. شرکت شما بسیار موفق شده‌است. شما هم نیمچه‌بازنشسته شده‌اید. یک مدیر بازاریابی بکار گرفته‌اید و هدف‌های خنده‌دار و دست‌نیافتنی را به او سپرده‌اید، تنها برای اینکه بتوانید سردرگمی و دست‌وپا زدن او را ببینید.

~~~

پرتگاه

برای اینکه موفق شوید به مرور باید محصول خود را به واقع‌بینان و محافظه‌کاران بفروشید، اما رفتار این دو گروه با رفتار آن دو گروه دیگر در دو سر منحنی زنگوله‌ای به کلی متفاوت است و به ویژه اینکه این دو گروه میانی روحیه‌ای پیرو‌-وار دارند. آنها دنباله‌رو هستند. آنها تنها زمانی می‌خرند که ببینند دیگران این کار را می‌کنند.
 
البته محافظه‌کاران مشکل چندانی ندارند. آنها واقع‌بینان را به دقت می‌نگرند. هنگامی‌که بیشتر واقع‌بینان از محصول شما خشنود باشند، آنها محصول شما را خواهند خرید. شما مجبور نیستید برای جذب محافظه‌کاران حرکت خاصی انجام دهید. زمانیکه واقع‌بینان شما را دوست داشته‌باشند آنگاه محافظه‌کاران به دنبال آنها خواهند آمد.
 
مشکل اصلی واقع‌بینان هستند. آنها دنباله‌رو هستند، اما دوست دارند تنها از همدیگر دنباله‌روی بکنند. اینکه آنها به‌سادگی منتظر گروه پیشین خود خواهند ماند که محصول شما را دوست بدارند فکری وسوسه کننده اما نادرست است. پذیرش پذیرندگان آغازین کافی نیست. این‌کار مانند آغاز رقص در یک جشن است، همه به همدیگر نگاه می‌کنند و منتظر می‌مانند تا کسی دیگر نخستین حرکت را بکند.
 
جفری مور (Geoffrey Moore) به خوبی این رفتار را در کتاب برجسته خود «گذر از پرتگاه» (Crossing the Chasm) شرح داده است. مور بیان می‌دارد که منحنی بازاریابی زنگوله‌ای کلاسیک نادرست است و درواقع باید بیشتر شبیه این شکل نمایش داده شود:

bell2_1.gif

این طرح نشانگر این واقعیت است که بین پذیرندگان آغازین و واقع‌بینان گذاری پیوسته یا منطقی وجود ندارد. بین پذیرندگان آغازین و واقع‌بینان یک پرتگاه (chasm)هست. برای اینکه محصول خود را با موفقیت به واقع بینان بفروشید باید از این پرتگاه گذر کنید.
 
اما اگر واقع‌بینان نمی‌خرند مگر زمانیکه همدیگر را در حال خریداری بینند، چگونه به آن‌سو برویم؟
 
کلید کار یافتن واقع‌بینی است که نیازمند و ناچار است، یا آنگونه که مور می‌گوید، واقع‌بین گرفتار. آنها مشکلی دارند و به شدت نیاز دارند که مشکلشان حل شود. در واقع، آنها آنچنان نیازمند راهکار هستند که می‌پذیرند از رده هم‌قطاران واقع‌بین خود جدا شده و نخستین کسی از گونه خود باشند که محصول شما را می‌آزماید.
 
شما به روابطی بسیار ویژه با این واقع‌بینان گرفتار نیاز دارید. آنها همکاری با شرکت‌های کوچک نرم‌افزاری را دوست ندارند. ترجیح می‌دهند با شرکت‌های بزرگ و جا افتاده تر کار کنند.آنها با گزیدن محصول شما برای خرید به شما کمک می کنند که از پرتگاه گذر کنید. شما به واقع مستحق اینکه آنسو باشید نیستید و آنها این را می‌دانند.
 
بنابراین باید به‌گونه‌ای ویژه با آنها رفتار کنید. هرچه می‌خواهند به آنها بدهید، کمابیش مثل اینکه آنها برنامه‌ای سفارشی درخواست داده‌اند. ممکن است که نیاز باشد شما ویژگی‌های خاصی را تنها برای آنها پیاده‌سازی کنید. ممکن است مجبور شوید تخفیف زیادی به آنها بدهید. باید سایت آنها را ببینید و به‌شخصه با آنها دیدار کنید. شاید مجبور شوید محصولتان را برای آنها نصب کنید. به احتمال زیاد از دید مالی، این ضرری خالص خواهد بود. اشکالی ندارد. تا زمانیکه آنها خشنود نشده‌اند دست بر ندارید. سپس آنها را خشنود نگه دارید، تا جاییکه شرکت شما کم و بیش دایم در کنار شرکت آنها دیده شود.
 
از آنجا که گذر از پرتگاه سخت است، ممکن است وسوسه شوید که تنها در سمت چپ آن باقی بمانید (و از آن گذر نکنید). شاید پذیرندگان آغازین بازاری داشته‌باشند که به اندازه کافی برای محصول شما بزرگ باشد. متاسفم انا این جواب نخواهد داد. پذیرندگان آغازین چیزهای نو را دوست دارند و محصول شما هر روز کهنه‌تر می شود. اگر تلاش کنید که عمر محصول خود را برای پذیرندگان آغازین بسازید، خطر این را پذیرفته‌اید که شما را رها کنند و به سراغ کس دیگری بروند که مدعی داشتن محصولی با آخرین فناوری عالی است.در بلند مدت، ماندن در سمت چپ پرتگاه کاری ایمن و خردمندانه نیست.
 
~~~

چند نمونه

چند نمونه را ببینید (توجه کنید که این مقاله سال ۲۰۰۳ نوشته شده):

  • SourceOffSite از پرتگاه گذر کرده است. زندگی در آنسو خیلی خوب است. بیشتر شرکت های فرچون ۵۰۰ در فهرست مشتریان ما هستند. محصول بسیار سودده است.
  • اما SourceGear Vault هنوز پیش از پرتگاه است. ما نسخه ۱.۰ خود را بیرون داده‌ایم و پذیرندگان آغازین عاشقش هستند. ما در حل پایان کار نسخه ۱.۱ هستیم که شامل بهبودهایی است ولی این نسخه هم ما را گذر نخواهد داد. خوشبختانه دنیای SourceSafe پر از واقع‌بینان نزار است. همزمان که داریم روی نسخه ۲.۰ کار می‌کنیم در حال مذاکره با چندتایی از آنها هستیم.
  • ویندوز مایکروسافت بسیار آنسوتر از پرتگاه رفته است.
  • روشن است که CRM مایکروسافت هنوز در سرزمین پذیرندگان آغازین است. غول ردموند بسیار راحت‌تر از من و شما می‌تواند از پرتگاه گذر کند، اکا او هم مجبور است گذر کند. و درست مانند دیگران، بیشتر محصولات نو مایکروسافت تا نسخه ۳.۰ گذر نخواهد کرد.
  • برخی از دوستان من و دوست‌داران NET. با من مخالفند اما من هنوز NET. را پیش از پرتگاه می‌دانم. آیا NET 2.0 . به آنسوی پرتگاه خواهد رسید، یک نسخه زودتر از همیشه؟ شاید.
  • به‌قطع Java پس از پرتگاه است.
  • دستگاه پخش DVD آنسوی پرتگاه است. راستش پدر و مادرم تازگی یک دستگاه گرفته‌اند و این بازار آرام‌آرام دارد واماندگان را جذب می‌کند.☺
  • وبلاگ‌ها چطور؟ پیش یا پس از پرتگاه؟ با وجود رشد بسیار محبوبیت آنها در چند سال گذشته باید بگویم که وبلاگ‌ها هنوز پیش از پرتگاه هستند و هنوز بسیاری از توانایی‌های آنها باید شناخته شود.
  • دوربین دیجیتال در همین چندساله از پرتگاه گذر کرده است.
  • PDA ها از پرتگاه گذر کردند، آنگاه تعادل خود را از دست دادند و به درون افتادند.☺

~~~

مناسب زمان رفتار کنید

زیاد شتاب نکنید. گذر زمان در این منحنی زنگوله‌ای معمولا با سالیان سنجیده می‌شود نه با هفته‌ها و ماه‌ها. این چهار گروه و گذر بین آنها نشانگر مراحل مختلف از عمر محصول شماست. هرکدام از این مراحل بسیار متفاوت هستند. اگر مناسب هرکدام از این مراحل عمر محصولتان رفتار کنید، کارها بسیار بهتر پیش خواهد رفت.
 
دختران نه‌ساله آرایش غلیظ نمی‌کنند. شصت و پنج ساله‌ها آغاز به دانشگاه رفتن نمی‌کنند. سی و دو ساله‌ها آنگونه که ده سال پیش می‌کردند تمام شب را بیدار نمی‌مانند.(البته روشن است برای هرکدام از این‌ها استثناهایی هم هست)☺
 
به همین شکل محصولات نیاز دارند که مناسب عمرشان رفتار کنند. گزیدن ویژگی‌ها(ی محصول) بخشی از بازاریابی است. هنگامی‌که تصمیم می‌گیرید چه ویژگی‌هایی در نسخه بعد گنجانده شوند باید مرحله کنونی از عمر محصولتان را در نظر داشته باشید. چند نمونه برای روشن‌تر شدن:

  • برای جذب پذیرندگان آغازین محصول شما باید نو و هیجان‌انگیز باشد. برای جذب محافظه‌کاران باید خسته‌کننده و معروف باشد.
  • اگر به دنبال پذیرندگان آغازین هستید، وقت خود را برای افزودن ویژگی‌هایی که تنها محافظه‌کاران دوست دارند، هدر ندهید.
  • همانگونه که پیشتر گفتم، برای اینکه واقع‌بینان حمایت کننده خود را خشنود نگه دارید، مجبور خواهید بود که کمابیش هرچه می‌خواهند انجام دهید. اما احتمالا با هرکسی که سوی دیگر پرتگاه قرار دارد این‌گونه رفتار نمی‌کنید. واقع‌بینان و محافظه‌کاران بسیار زیادی هستند که تمام نیازهایشان را یکجا می‌خواهند.
  • در مرحله پذیرندگان آغازین، دقت کنید چه می‌گویم. بسیاری از این افراد، افرادی چون شما فناور هستند. آنها هوشمندند، آنها به محصول شما علاقه‌مندند، به زبان شما سخن می‌گویند و ایده‌های خوبی دارند. با آنان سخن بگویید و به پیشنهادهایشان توجه کنید.
  • در مرحله واقع‌بینان و محافظه‌کاران، با دقت بیشتر گوش فرا دهید. آنها اصلا شبیه شما نیستند. شما یک خوره (geek) هستید و فناوری را به خاطر خودش دوست دارید. آنها تنها می‌خواهند مشکلشان حل شود و جنگ‌های عقیدتی که ما بین خودمان داریم برای آنها کوچکترین اهمیتی ندارد. فرض نکنید که درباره مشکلاتی که با آن درگیر هستند همه‌چیز را می‌دانید. و راستی، ما آدم‌هایی غیر عادی هستیم نه آنها.
  • به یاد داشته باشید، واقع‌بینان کاربردگرا هستند. آنها راهکارهایی غیرهجو(درست و حسابی) برای مشکلات خودششان می‌خواهند. اگر ویژگی‌ای را نشان آنها دهید تنها به این خاطر که یکی از برنامه‌سازان شما فکر می‌کند عالیست، واقع‌بینان اصلا تاثیر نمی‌پذیرند.
  • اگر به محافظه‌کاران می‌فروشید، در محصولتان تغییرات بیجا انجام ندهید. محافظه‌کاران چون گربه هستند، اگر سریع حرکت کنید می‌ترسند.☺

~~~

پی‌نوشت

از دوستداران جفری مور که فکر می‌کنند چیزها را زیادی ساده‌کرده‌ام پوزش می‌خواهم. من خوره‌ای هستم که تلاش می‌کند بازاریابی را برای دیگر خوره‌ها شرح دهد. پس دوراندیشی است اگر بیشتر از این موشکافی نکنم.☺
 
خوانندگانی که جزییات بسیار بیشتری می‌خواهند قویا کتاب‌های «گذر از پرتگاه» (Crossing the Chasm) و کتاب بعدیش «درون گردباد» (Inside the Tornado) که آنهم کتاب بسیارخوبی است را توصیه می‌کنم.
 
این نوشته برگردانی است از:

Sink, Eric. “Act Your Age

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

جدول تکاملی نام‌تجاری

این جدول بسیار جالب را ببینید، به مانند جدول “جدول تناوبی عناصر” درست شده و واژگان بنیادین بازاریابی و کسب و کار در آن شرح‌داده شده. موس را بر روی هر عنصر بگیرید تا توضیح را ببینید.

branding definitions

مدیران عامل شرکت های آزاد/باز‌متن: آشنایی، تجربه‌ها و توصیه‌ها

یکی از معروف ترین بلاگ ها درباره کسب و کار باز متن The Open Road است که در پست “بلاگ هایی برای پیدا کردن دید بهتر از بازمتن” هم از آن نام بردم، این بلاگ را Matt Asay یکی از بهترین تحلیل گران کسب و کارهای آزاد/بازمتن می نویسد که خود در شرکت بازمتن Alfresco هم کار می کند. دراین بلاگ او یک سری نوشته دارد با نام “مدیر عامل باز متن” که اکنون به شماره 22 رسیده است و در این نوشته ها او درباره موفق ترین مدیران عامل شرکت های آزاد/بازمتن، شرکتشان و توصیه‌های آنها می‌نویسد، پیشتر در مقاله “۱۲ مدل کسب و کار بازمتن” مدل کسب‌ و کار برخی از این شرکت ها را بیان کرده‌ام. خواندن این نوشته ها را به کسانی که در فکر برپایی شرکتی آزاد/بازمتن هستند و یا یک چنین شرکتی را اداره می‌کنند اکیدا توصیه می‌کنم.

اینجا نام هر فرد، سپس شرکتی که وی مدیر عامل آن است آورده شده:

The Open Source CEO Series:

1. Dave Rosenberg, MuleSource
2. Javier Soltero, Hyperic
3. Marten Mickos, MySQL
4. John Powell, Alfresco
5. Fabrizio Capobianco, Funambol
6. Boris Kraft, Magnolia
7. Kelly Herrell, Vyatta
8. Satish Dharmaraj, Zimbra
9. Ranga Rangachari, Groundwork
10. Dries Buytaert, Drupal
11. John Roberts, SugarCRM
12. Toby Oliver, Path Intelligence
13. Danny Windham, Digium
14. Bill Karpovich, Zenoss
15. Mark Brewer, Covalent
16. Gianugo Rabellino, Sourcesense
17. Bob Walters, Untangle
18. Paul Doscher, JasperSoft
19. Pete Childers, Zmanda
20. Rod Johnson, Interface 21
21. Harold Goldberg, Zend Technologies
22. Eero Teerikorpi, Continuent

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

منابعی برای آشنایی با کسب و کار بازمتن

دوستانی از من منابعی برای آشنایی بیشتر با “کسب و کار متن باز و اقتصاد آن” خواسته اند، آنچه در اینجا می آید آغازی است برای آشنایی با جهانی بزرگ و رو به رشد:

1. مقاله کلاسیکِ “کلیسا و بازار” نوشته ی اریک ریموند، که وی در آن نشان داده که بازمتن می تواند کسب و کاری جدی و درآمدزا باشد. ترجمه ای خوب از آن با قلم شیوای “نیما ابوطالبی” را می توانید از اینجا بگیرید.

2. کتاب “کسب و کار و اقتصاد نرم‌افزارهای متن‌باز” که طرح ملی نرم‌افزارهای آزاد/متن‌باز آنرا به فارسی برگردانده را نیز از اینجا می توانید بگیرید.

3. اگر به هر طریقی دسترسی دارید کتاب”Open Sources 2.0 “پر است از نوشته های خوب و هر فصل از آن را یک متخصص نوشته است. به ویژه فصل های 6-9 به تجاری سازی، مدل های کسب و کار و دیگر جنبه های مالی بازمتن پرداخته است.

4. کتاب “Succeeding with Open Source: An Overview” نیز کتابی جالب و بر اساس تجربه های نویسنده آن است.

5. کتاب “Perspectives on Free and Open Source Software” که مانند منبع 3 هر فصل از آنرا یک متخصص نوشته است، این کتاب را کامل یا فصل به فصل می توانید از اینجا بارگیری کنید.

6. بلاگ هایی را که در که در پست”بلاگ هایی برای پیدا کردن دید بهتر از بازمتن” نام برده ام پیگیری نمایید.

پ.ن: من در این بلاگ ” کسب و کار” را برابرنهادی برای “Business”بکار می برم.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

یک پروژه بازمتن به همراه یک تیم بازاریابی. تصورش را بکنید.

بیشتر پروژهای بازمتن را افراد فنی مشتاقی آغاز می کنند که خوره هستند. هیچکدام از ابزارهای موجود، کاری که آنها می خواهند را نمی کند، پس آنها برنامه خود را می سازند و کدمنبع آن را در دسترس جهانیان قرار می دهد. دیگر سازندگان- که به همان اندازه اشتیاق دارند- از این کار خوششان می آید و در برطرف ساختن خطاها و افزودن ویژگی های جدید همکاری می کنند. این مدل تا زمانی جواب می دهد که پذیرندگان اولیه خودشان افرادی فنی باشند … اما مدیران سازمان ها این ایده را نمی پسندند. آنها تنها شماره یک جا را می خواهند که با آن طرف باشند.

به این خاطر است که من از صحبت با جان نیوتن لذت بردم، او یکی از موسسان و مدیر فنی شرکت Alfresco است، شرکتی که سیستم مدیریت محتوایِ(CMS) سازمانی باز متن می سازد. شرکت آنها در سال 2005 به وسیله جان نیوتن (از موسسان شرکت Documentum) و جان پاول (مدیر ارشد عملیاتی سابق شرکت Business Objects) برپا شد. این شرکت چیزی دارد که من به ندرت در جامعه بازمتن می بینم: روابط عمومی و دانش بازاریابی.

برخلاف پروژه هایی که با این نگرش آغاز می شوند: “پدرم یک دفتر خالی دارد، بهتر است شرکت بزنیم”، گروه Alfresco با نگرشی رقابتی با محوریت نرم افزار مدیریت محتوا شرکتشان را برپا کردند و به دنبال فرصت های نو در بازار گشتند. Alfresco بازمتن را سازوکاری یکتا برای پخش و توزیع یافت. این همان جمله ای است که از هواداران فنی بازمتن هم می شنوید، اما منظور کلی آنها این است: “ما این نرم افزار را می سازیم و دیگران می آیند… اگر نیامدند هم طوری نمی شود، چون کدی که ما نوشته ایم خیلی خوب است.” این گونه پروژه ها ممکن است به موفقیت برسد اما از آنها پولی در نمی آید. و سرآخر هزینه ها باید پرداخت شوند.

روشن است که آنها (Alfresco) می دانستند که چه نیاز دارند تا محصولی اساسی تولید کنند. Alfresco چشم اندازش نرم افزار مدیریت محتوایی بود که خواسته های سازمان ها را در بر داشت. در حالیکه بسیاری از نرم افزارهای مدیریت محتوای بازمتن در دسترس هستند، معمولا برای یک کار مشخص مثل ساخت وب سایت، ساخته شده اند. رقابت Alfresco با جوملا، دروپال یا پلون نیست بلکه با FileNet، OpenText و Documentum است. نیوتن می گوید بازمتن شرکت را قادر می سازد تا بستری مقرون به صرفه ارایه کند، %80 آنچه مشتریان بکار می برند شامل مدیریت رکوردها، مدیریت تصویر، بستر مشارکتی و مخزن محتوا پیشتر نوشته شده است. احتمالا نیوتن از اینکه درباره ویژگی های محصولش با من سخن می گفت خیلی خوشحال بوده است و روشن است که کاربران سازمانی نیز از پیشینه درخشان موسسان شرکت مطمئن تر می شوند. اما آنچه توجه اصلی من را بر می انگیخت وضعیت خارق العاده شرکتی عادی بود که درباره سازمان ها سخن می گفت اما هنوز می خواست بازمتن باشد.

این گروه با خُبرگان بازمتن مصاحبه کرده بودند تا بدانند چه کاری جواب می دهد و بر اساس بهترین تجربه ها مدل کسب و کار خود را بسازند. موسسان شرکت در بازمتن تازه کار بودند، اما تجربه ها را با آغوش باز می پذیرفتند: آیا آنها باید خدمات را به فروش می گذاشتند؟ نرم افزار هایی بر اساس محصولی پایه؟ کدام بهترین نتیجه را حاصل می کند؟ نیوتن گفت که ” ما چندین مدل را آزمودیم”. برخی زود رد شدند. برای نمونه، مدل کسب و کار بازمتن که در آن بخشی از کُد رایگان است، ولی ویژگی های سازمانی پولی، برای سازمان های دولتی که دستور داشتند محصولات کاملا بازمتن بکارببرند،جواب نمی داد.

نیوتن در ادامه گفت: در عوض ” ما دریافتیم که فرصت در OEM (فروشندگان اصلی) و VAR (فروشندگان ارزش افزوده) وجود دارد.” افراد نرم افزار را بارگیری و امتحان می کنند. اما هر زمان که بخواهند نرم افزار بازمتن را در محیط سازمانی استفاده کنند، می توانند آنگاه برخی از سرویس ها را خریداری می کنند، سرویس هایی مثل حمایت فنی، خدمات نگهداری و پشتیبانی سریع و دسترسی درجا به ترمیم خطا. کُد %100 بازمتن و براساس مجوز GPL است. (آنها تنها کسانی نیستند که این مدل کسب و کار را پذیرفته اند، نیوتن می گوید MySQL هم این مدل را به کار می برد.)

بخاطر جامعه محور بودن، آنها از تمانی مزیت های فرایندهای ساخت نرم افزار بازمتن استفاده کردند. از آنجا که Alfresco نرم افزارهای بازمتن بسیاری را در ساختش بکار برده، پروژه به سرعت اجرا شد. در شش ماه، نخستین نسخه بتا برای آزمایش آماده بود. سامانه ی تولید تا انتهای 2005 کامل شده بود. گرچه آنها انتظار داشتند یک جامعه ی برنامه نویسان را از نو بسازند، “گروهی از افراد ناراضی وجود داشتند که بخشی از اکوسیستم نرم افزارهای مدیریت محتوای سازمانی بودند ولی با آنها آنگونه که شایسته شان بود برخورد نشده بود”. این افراد دوست داشتند که در یک پروژه بازمتن مشارکت کنند پروژه ای که مشارکت شان در آن، چیزی واقعا متفاوت بسازد.

اگرچه Alfresco دانش بازاریابی بالایی دارد- یک متخصص روابط عمومی با من تماس گرفت و پیشنهاد برگزاری این نشست را داد- چرخه معمولی فروش آن با فرآیند سازمانی استاندارد کاملا متفاوت است. بنابه گفته نیوتن، این شرکت دنبال فروش مستقیم به سازمان ها نیست. کسی در سازمان مشتری ( معمولا فرد فنی که کارش مدیریت محتوا است) نرم افزار را آنلاین می یابد، آنقدر آنرا امتحان می کند تا به این برسد که مناسب نیازهایشان است، آنگاه با مدیرش تماس می گیرد. همینکه که مشتری تلفن را بر دارد، یعنی نرم افزار به فروش رفته. مشتریان سازمانی بزرگتر (البته آنها مشتریان واقعا بزرگی دارند، که بابت آنها به خود می بالند) ممکن است نیاز به جلسه داشته باشند. تجربه آنها می گوید چرخه فروششان از نخستین تماس 40-50 روز است در مقابل چرخه 9-12 ماهه فروشندگان معمولی نرم افزارهای سازمانی. نیوتن هزینه فروش نرم افزارهای بازمتن شان را %20 بودجه فروشندگان نرم افزارهای اختصاصی، برآورد می کند. او می گوید”ما می توانیم با سود یکسان، نرم افزار را ارزان تر بفروشیم” و “هنگامیکه همه هزینه ها کم باشد، گزینه های نزدیک و در دسترس صنعت را فرو می پاشانند.”

نیوتن می گوید: “بازاریابی بهترین راه برای این کار است- اما فروش نه”. این درسی است که دیگر عرضه کنندگان نرم افزارهای سازمانی و کسانی که از آنها خرید می کنند باید از آنها یاد بگیرند.

این نوشته برگردانی است از:

Schindlerو Esther. “An Open-Source Project with a Marketing Team. Imagine That.”

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

بلاگ هایی برای پیدا کردن دید بهتر از بازمتن

اینجا فهرست بلاگ ها و سایت های انگلیسی است، خواندن این بلاگ ها دید و بینش بهتر از بازمتن به وجود خواهد آورد:

پ.ن: این فهرست را از جایی گرفته ام و خودم همه آنها را پیگیری نمی کنم .
راستی به مورد 6 بیشتر دقت کنید

مدل کسب و کار بازمتن ۱۲

فهرست ۱۲ مدل اپن سورس به همراه شرکت (موسسه)هایی که این مدل ها را بکار می برند آورده شده است:
۱. نرم افزار رایگان است اما ما برای پایایی و ماندگاری به اعانه (Donation) و کمک مالی (subsidy) نیاز دارد: بنیاد نرم افزاری آپاچی، ObjectWeb ،Eclipse
۲. نرم افزار رایگان است اما ما تبلیغ و جایگاه (مثل نوار ابزار) می فروشیم: موزیلا
۳. نرم افزار رایگان است اما اگر می خواهید آنرا در یک نرم افزار بسته متن (closed source) بکار برید، بهتر است که پولش را بپردازی: Trolltech, DB4Objects, Funambol, MySQL
۴. نرم افزار رایگان است اما خدمات رایگان نیستند: Covalent
۵. نرم افزار رایگان است اما پشتیبانی و نظارت مداوم و دسترسی به فایل های اجرایی (باینری)رایگان نیستند: RedHat
۶. نرم افزار رایگان است اما برخی ویژگی های سازمانی (حرفه ایِ شرکتی) رایگان نیستند: SugarCRM, Zimbra, JasperSoft
۷. نرم افزار رایگان است اما ما بر اساس آن مجصولی بسته متن تولید می کنیم. EnterpriseDB, GreenPlum
۸. نرم افزار رایگان است اما سخت افزار (ی که با آن ارایه می شود) نیست. Asterisk/Digium و SUN
۹. نرم افزار رایگان است اما ما هرچیز دیگری روی این سیاره را می فروشیم، از جمله نرم افزارهای بسته متن: IBM
۱۰. نرم افزار رایگان است اما این کار اصلی ما نیست: Ruby on Rails و اشخاصی که در پروژه ها همکاری می کنند
۱۱ . نرم افزار رایگان است زیرا ما آنرا دور انداخته ایم و دیگر به آن نیاز نداریم
۱۲. نرم افزار رایگان است زیرا ما ترافیک (بازدید) وب را می خواهیم: Google GWT, Yahoo YUI

پ.ن: این مطلب از مقاله Marten Mickos مدیر عامل MySQL گرفته ام لینکش دیگر (دست کم برای من) کار نمی کند ولی من آنرا از اینجا گرفته ام. ولی چون خودم بصورت فراگیر مدتی است دارم روی آن کار می کنم، اگر دوستی منابع بیشتری خواست می توانم در اختیارش قرار دهم.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

مدل کسب و کار

یکی از مفاهیم پایه ای و بسیار مهم در هر کسب و کاری، به ویژه در کسب و کارهای مبتنی بروب و نرم افزاری مدل کسب و کار یا Business Model است. به زبان ساده، این مفهوم بیان می کند که چگونه می خواهید از کسب و کارتان پول در بیاورید.

شاید برخی بگویند “این که واضح است؟ ” اما همیشه اینگونه نیست وبه ویژه در کسب وکارهای اینترنتی و نرم افزاری راههای بسیاری برای در آوردن پول وجود دارد.

برای نمونه در صنعت نرم افزار های آزاد و باز متن (Open Source) در حدود بیست مدل کسب و کار ساده و مرکب وجود دارد. مدل کسب و کار شرکت کانونیکال (سازنده توزیع لینوکس اوبونتو) تا مدت ها مشخص نبود و هنوز هم کاملا مشخص نیست. این مساله آنچنان اهمیت دارد که سال گذشته انتشارات دانشکده بازرگانی هاروارد (Harvard Business School) -بزرگترین و معروف ترین دانشکده کسب و کار دنیا- کتابی به نام “مدل های کسب و کار باز” (Open Business Models) منتشر نمود.

بیان ها و تعاریف بسیاری برای این مفهوم وجود دارد. اما یکی را که در دانشنامه آزاد ویکی پدیا وجود دارد، می آورم: ” مدل کسب و کار ابزاری مفهومی است که شامل مجموعه بزرگی از عناصر و روابط بین آنهاست که منطق تجاری یک شرکت را بیان می کند. توصیف است از ارزشی که یک شرکت به یک یا چندین بخش از مشتریان ارایه می کند و توصیف معماری شرکت و شبکه ای از شرکای آن شرکت است برای خلق، بازاریابی و تحویل سرمایه این ارزش و ارتباط بصورتیکه جریان درآمدی سود زا و ثابت به وجود آورد. ”

اگر از تعریف گذر کنیم، مدل کسب و کار دو کار اصلی انجام می دهد: ارزش می آفریند و سهم بدست آمده از آن ارزش را جمع آوری می کند.

در چند پست آینده در مورد مدل کسب و کار بیشتر می گویم و جداگانه برای کسب و کارهای اینترنتی (وب) و نرم افزار های آزاد و باز متن مدل های معروف را بیان می کنم.

در این رابطه می‌توانید نوشته «۱۲ مدل کسب و کار بازمتن» را نیز بخوانید.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.