دوستی خاله خرسه: آفت‌های دخالت دولت در اکوسیستم استارتاپی

چندی پیش در خدمت دوست عزیزم وحید حجه فروش از روزنامه فناوران بودم، خیلی خوشحال هستم که با وحید آشنا شدم. گپ و گفت طولانی راجع به اکوسیستم استارتاپی ایران داشتیم؛ بخشی از آن مصاحبه که درباره آفت‌های دخالت‌های نابخردانه دولت در اکوسیستم کارآفرینی ایران است در نوشته‌ای با عنوان «دوستی خاله خرسه» منتشر شده است که در زیر می‌آید. اصل آن را نیز می‌توانید اینجا در سایت روزنامه فناوران بخوانید.

fanavaran-vahid
نه اتاق دارد نه میز کار. وقتی روبه رویش نشستم، هیچ چیزش شبیه آدمی نبود که گرمای بی هنگام بهاری نیمه شب بیدارش کرده باشد یا تکنولوژی تا صبح بیدار نگهش داشته باشد. گوشی موبایلش است و لپ تاپش و خودش. انصافا هم خیلی خودش است، آنقدر که گاهی بی اختیار از صراحت و جسارتش در گفتن بعضی جملات خنده ات می گیرد. خودش است و مغزی که پر از «ذهنیت کارآفرینی ایرانی» است؛ ذهنیتی که او را از چهارراه ولی عصر به سیلیکون ولی کشانده و بازگردانده است. در اولین ساعات کاری هفته با خود او به صحبت نشستیم، خودِ ناصر غانم زاده! صحبت از سیلیکون ولی، اکوسیستم استارت آپی ایران و نقش دولت در این حوزه …

به نظر شما سیلیکون ولی یک اکوسیستم استارت آپی کامل است؟
سیلیکون ولی یک اکوسیستم بالغ ولی درعین حال بسیار پویاست. ذهنیت آن منطقه، وجود سرمایه گذارها، دانشگاه ها، شرکت های سرمایه گذاری جسورانه و مهم تر از همه ذهنیت کارآفرینی که در آنجا به شدت رواج دارد، همه تاثیرگذار هستند. کنار ذهنیت کارآفرینی ذهنیت پذیرش شکست هم هست، اصلا چیزی به اسم کارآفرین شکست خورده وجود ندارد، می گویند کارآفرین باتجربه. هیچ جای دنیا نتوانسته محیطی مشابه با سیلیکون ولی ایجاد کند.

 

 فکر می کنید ما می توانیم این کارآیی را در ایران خلق کنیم؟
ما اکوسیستمی نگاه نمی کنیم. اکوسیستم یک سری عناصری هستند که دارند کنار هم کار می کنند. مثلا شنیده بودیم کنار سیلیکون ولی دانشگاهی هست به نام استنفورد، آمدیم محلی درست کردیم کنار دانشگاه، اسمش را هم گذاشتیم پارک علمی فناوری. اکوسیستم که این نیست. ذهنیت، نیروهای کارآمد، پول و از همه مهم تر جریان شدید این عناصر لازم است. فرض کنید بازار این حوزه شبیه پله برقی باشد، در ایران روی پله که پا می گذاری، یک نفر 10 پله جلوتر از تو هست. یکی هم 10 پله جلوتر از او هست، اما آنجا روی پله ای که گام می گذاری، صد نفر کنار تو هستند. پله قبلی صد نفر، پله قبل از آن صد نفر دیگر. شما همیشه می توانی از نفرات جلوتر خود تجربه کسب کنی، چیزی که به آن می گوییم مربیگری و پندآموزی و ما به شدت در این زمینه ضعیف هستیم. در سیلیکون ولی تقریبا هر کسی را که بخواهید ببینید، می توانید تماس بگیرید و برای مشورت گرفتن سراغش بروید. هیچ وقت نمی پرسند چه سودی برای من دارد؟ کمک می کند که کمک کرده باشد. کسانی که از این راه ثروتمند می شوند، معمولا دوباره پول شان را در همین چرخه سرمایه گذاری می کنند. یک کیک نامریی وجود دارد که همان فرهنگ است و این عناصر را مثل کشمش های کیک کنار هم نگه می دارد.

 

 بالاخره کم و زیاد عناصر موردنیاز را در کشور داریم، چه کار باید بکنیم؟
اول از همه باید یاد بگیریم سیلیکون ولی را کپی نکنیم، چون نمی توانیم. گام دوم این است که باید یاد بگیریم اکوسیستم بسازیم. هیچ جای دنیا اکوسیستم توسط دولت ساخته نمی شود. دولت فقط زیرساخت های قانونی، حقوقی و فناوری لازم را ایجاد می کند. دولت در آموزش ورود کند، ما در تئوری خوب هستیم ولی در حوزه عملی بسیار ضعیفیم. هرگونه ورود مستقیم دولت به اکوسیستم به شدت مضر است. یکی از بدترین اقدامات دولت در این زمینه تزریق پول است. این وام دادن باعث می شود عدالت در اکوسیستم زیر سوال برود و مزیت رقابتی ناعادلانه برای برخی ایجاد شود. از سیصد سال پیش بزرگان دنیا گفته اند دولت نادان است، یعنی حتی اگر هم افرادی با نیت خوب بخواهند مستقیما به این فضاها ورود کنند، دوستی شان مثل دوستی خاله خرسه است که مضراتش بیشتر از منافعش خواهد بود.

 

 یعنی حتی دولت آمریکا هم دخالتی در اکوسیستم سیلیکون ولی ندارد؟
دولت آمریکا با اینکه به مراتب از دولت ما کوچک تر است و کشوری بزرگ تر و جمعیتی بیشتر را اداره می کند، نه می خواهد نه می تواند نه می گذارند در اکوسیستم ورود کند.

 

 پس با رقابت آزاد و بازار آزاد موافقید؟
به نفع همه ماست تا جایی که می توانیم از رقابت سالم و بازار آزاد دفاع کنیم. ممکن است در کوتاه مدت به نظر برسد که به ضرر ماست؛ اما هر چقدر رقابت سالم تر باشد، درنهایت استارت آپ ها قوی تر می شوند. بهترین نمونه برای بلایی که بازار غیر آزاد بر سر کسب و کار می آورد، صنایع خودروسازی ماست. هر صنعتی حتی اگر تصادفی باز بوده، رشد مثبتی داشته است. بازار آزاد باعث می شود توانمندی افراد متبلور شود، سرمایه گذار خوب با شرایط بهتر سرمایه گذاری بکند، حتی دانشگاه ها عملی تر درس بدهند.

 

  می توان از دانشگاه های ما چنین انتظاری داشت؟
می شود آرزو داشت. آسیب دیگری هم وجود دارد که تلاش می شود همه فارغ التحصیلان تبدیل به کارآفرین شوند. این هم غلط است، یک درصد کارآفرین می شوند و 99 درصد باقی مانده را استخدام می کنند. با زور و نگرش دولتی نمی توان کارآفرین خلق کرد. اجازه بدهیم آن یک درصد که می خواهند کارآفرین باشند، مسیرشان را درست طی کنند. حتی اگر یک درصد هم تغییر در این زمینه ایجاد شود، قابل توجه است. این با ایجاد رشته کارآفرینی و دانشگاه کارآفرینی درست نمی شود، چون حتی استادی که دارد تدریس می کند هم اطلاعی از واقعیت موضوع ندارد. استاد باید در کنار تشویق به ادامه تحصیل و دریافت مدارک بالاتر که کار خوبی هم هست، ذهنیت کارآفرینی را گسترش بدهد و با تمام زشت و زیباها و سختی ها و دستاوردهای منحصربه فردش راه و گزینه دیگرِ انتخاب را هم به دانشجویان معرفی کند.

 

 مرکز توانمندسازی و تسهیل گری کسب وکارهای نوپا هم برای همین امور راه اندازی شده…
من کلا با هر کاری که دولت مستقیم انجام بدهد، ازجمله همین کاری که اتفاقا یکی از دوستان خودم مدیرش است، مخالفم. دولت در ابتدای کار با موضع کمک وارد می شود ولی به تدریج با پول و قدرتی که دارد، شروع به سهم خواهی می کند. این اتفاق همیشه رخ داده، حتی با وجود اینکه نیت خوبی دارند، سازوکار به گونه ای است که درنهایت به این نقطه می رسند و شکی در آن نیست. اولین چیزی هم که به ذهنشان می رسد، این است که پول بدهیم. چرا؟ چون آسان ترین کار ممکن است.

 

 درباره وام های از محل وجوه اداره شده یا صندوق کارآفرینی امید چطور؟
دقیقا همین ها بودند که یک سری منابع را در اختیار شرکت هایی که من به آن ها لقب فسیل می دهم یا به قول معروف «مرده های متحرک» قرار دادند و یک سری سایت های دولتی بلااستفاده و ویران را ساختند. شرکت هایی که ظاهرا دارند کار می کنند اما درواقع حیات شان به همین پول هایی که به آن ها تزریق شده، بستگی دارد. شرکتی را که طبق قواعد اقتصادی باید بمیرد، به زور در چرخه نگه می دارند. خداوند این اکوسیستم استارتاپی را از معاونت فناوری ریاست جمهوری، پارک پردیس و سازمان فناوری اطلاعات محفوظ بدارد.

 

برنامه اینترنتی کلید، قسمت ۱: اکوسیستم کارآفرینی و تجربه سیلیکون ولی

آرش سروری و دیگر دوستان برنامه تصویری اینترنتی را شروع کرده‌اند به نام کلید، در قسمت ۱ من میهمان این برنامه بودم تا درباره‌ی تجربه‌ی سفر سیلیکون ولی، دغدغه هایم درباره اکوسیستم استارتاپی و خودم سخن بگوییم.

مجموعا ۵ ساعت فیلم تهیه شد که حاصلش شده است این ویدیو ۳۰ دقیقه‌ای، دوستان تیتر این قسمت را گذاشته‌اند «زندگی یه کارآفرین از دور جذابه، از نزدیک غیرقابل تحمل».

امیدوارم که مفید باشد:

 

 

دوره سرمایه گذاری جسورانه

دوره سرمایه گذاری خطرپذیر (Venture Capital) من در دانشگاه استنفورد پایان یافت.

در این دوره دو هفته‌ای بسیار فشرده (گاهی روزها تا ۱۲ ساعت)  و البته بسیار گران (۲۴ هزار دلار) که در دانشگاه استنفورد، در سیلیکون ولی، کالیفرنیا دیدم بسیار چیزها یاد گرفتم. (سایت دوره برای اطلاعات بیشتر)

اینکه چرا ۱۲ ساعت به این علت بود که برنامه‌های جنبی و گپ و گفت و انتقال تجربه‌ها گاهی بسیار طول می‌کشید؛ گاهی پس از برنامه رسمی تا دیرهنگام با هم دوره‌ای‌ها و بعضی مدرسان درباره تجربیات سرمایه گذاری روی استارتاپ ها صحبت می کردیم.

این دوره که به همت دانشگاه Stanford و 500 Startups برگزار شده بود، در نوع خود در دنیا بی‌نظیر است.

استادان این دوره، حتی آن‌های که از دانشگاه استنفورد بودند، همگی تجربیات درخشان و عملی بسیاری در سرمایه گذاری جسورانه داشتند.

هفته‌ی اول صبح‌ها سه استاد ثابت استنفورد درس می‌‌دادند و بعد از ظهر یک یا چند VC سیلیکون ولی تجربیات عملی خود را با ما به اشتراک می‌گذاشتند؛ خوبی این دوره این بود که تقریبا تمام روزها دیو مک کلور کنار ما بود.

امیدوارم بتوانم آموزه‌های این دوره ارزشمند را به خوبی پیاده کنم.

برنامه‌ی بعدی ام این است که در دو ماه آینده از شرکت های مطرح سیلیکون ولی بازدید کنم؛ با افراد سرشناس و موفق دیدار و گفتگو کنم و تا می‌توانم یاد بگیرم.

اگر به دوره‌ی Venture Capital Unlocked علاقه‌مندید، من سرفصل‌های رسمی خودمان را اینجا به اشتراک می‌گذارم:
venture-capital-unlocked-agenda1venture-capital-unlocked-agenda2

 

 

چالش‌های تامین سرمایه در استارتاپ ها

مقاله‌ی «چالش‌های تامین سرمایه در استارتاپ‌ها» در شماره ۳۱، زمستان فصلنامه همشهری اقتصاد منتشر شده است.
متن این مقاله را اینجا بازنشر می‌دهم.

ghanemzadeh-challenges-hamshahri

استارتاپ‌ها نوعی از شرکت‌های نوپا هستند که به سرعت رشد می‌کنند، ولی در ابتدای کار با عدم قطعیت بسیار دست‌وپنجه نرم می‌کنند به گونه‌ای که در آغاز حتی در مورد اینکه مشتری‌شان کیست، چه محصولی می‌خواهند تولید کنند و اینکه چگونه پول در می‌آورند سردرگم هستند.

گرچه رشد سریع و نوید بازگشت سرمایه چندصد درصدی از یک‌سو استارتاپ‌ها را برای سرمایه‌گذاری جذاب می‌کند، از دیگر سو این عدم قطعیت و پیچیدگی، سرمایه‌گذاری در استارتاپ‌ها را سخت می‌کند و نیاز به شناختی دقیق از ماهیت و چگونگی کارکرد استارتاپ‌ها را الزامی می‌کند از این رو بسیاری از سرمایه‌گذاران معمولی به این حوزه ورود نمی‌کنند و این صنعت مکانیزم‌های سرمایه‌گذاری خاص خود را دارد. استارتاپ‌ها در مراحل مختلف از عمر خود از هرکدام از این‌ها استفاده می‌کنند.

خودگردانی (Bootstrapping): امروزه کمتر سرمایه‌گذاری روی استارپ‌هایی که در مرحله ایده قرار دارند سرمایه‌گذاری می‌کند چرا که کمتر ایده‌ای است که به تنهایی ارزش داشته باشد. بنیان‌گذاران استارتاپ‌ها باید در این مرحله خود ایده‌شان را اعتبارسنجی کرده و بررسی کنند که آیا این ایده مساله‌ای جدی را که مشتریان برایش اهمیت قایل می‌شوند را حل می‌کند یا اینکه اصلا آن مساله ارزش حل کردن ندارد. بزرگترین چالش بنیانگذاران این است که عاشق ایده خود می‌شوند و همین مانع می‌شود به‌درستی آن‌را بررسی کنند. البته بعضی از دوره‌های پیش شتاب‌دهی راهنمایی لازم برای رسیدن به این مرحله را برای استارتاپ‌ها فراهم می‌کنند.

پس از یافتن مساله‌ای که ارزش حل کردن دارد یا اصطلاحا رسیدن به «همخوانی مساله/راه‌حل» و ساختن نمونه اولیه، استارتاپ‌ها چند گزینه پیش روی خود دارند. گرچه علاوه بر این‌ها حیاتی‌ترین نقش کارآفرینان ساختی تیمی است که مکمل هم هستند و می‌توانند استارتاپ را به پیش برانند.

فرشتگان سرمایه‌گذار (Angel Investors): فرشتگان سرمایه‌گذار معمولا خود کارآفرینانی هستند که از فروش و یا به بورس رفتن استارتاپ خود ثروتمند شده‌اند و با توجه به شناخت خیلی خوبی که از حوزه فناوری دارند مایلند سرمایه خود را به این سمت بکشانند. چالش بزرگ کنونی این است که با توجه جوان بودن حوزه کارآفرینی فناوری و استارتاپ‌ها، تعداد خیلی کمی فرشته سرمایه‌گذار وجود دارند و برخی از آن‌ها حتی از صنایع غیر فناور وارد این حوزه شده‌اند. برخی دیگر نیز ترجیح می‌دهند در مراحل بعدتر (مثلا بعد از شتاب‌دهنده‌ها) سرمایه‌گذاری کنند.

شتاب‌دهنده‌ها (Accelerators): شتاب‌دهنده‌ها معمولا نقش بسیار مهمی در اکوسیستم استارتاپی شهرها دارند. همینطور که از نام‌شان پیداست وظیفه آن‌ها شتاب‌دادن به فرآیند موفقیت (یا گاه شکست) استارتاپ است. شتاب‌دهنده‌ها معمولا استارتاپ‌های رسیده به «همخوانی مساله/راه‌حل» را پذیرش کرده و تلاش می‌کنند که آن‌ها را به مهمترین نقطه عمر استارتاپ‌ها یعنی «همخوانی محصول/بازار» برسانند و آن جایی است که بازار به شکل جدی شروع به واکنش خیلی خوب و زیاد به محصول آن‌ها می‌کنند و این همان‌جایی است که رشد زیاد استارتاپ‌ها شروع می‌شود. این نقطه از آن رو حیاتی است که درصد بالای از استارتاپ‌ها به آن نمی‌رسند که این البته بخشی جدایی‌ناپذیر از ماهیت کسب‌وکار استارتاپ‌هاست.

شتاب‌دهنده‌ها معمولا سرمایه‌ای اندک (اصطلاحا Pre-Seed)، در برخی موارد فضای کاری و مهم‌تر از همه آموزش و مربی‌گری را برای استارتاپ‌ها فراهم می‌کنند. خوشبختانه در حال حاضر حداقل ۷ شتاب‌دهنده در کشور در حال فعالیت هستند و روزبه‌روز بر تعداد آن‌ها افزوده می‌شود. بزرگ‌ترین چالش شتاب‌دهنده‌ها نبود شبکه‌مربیان کارآزموده و باتجربه است که یکی از دلایل آن، جوان بودن اکوسیستم و صنعت است.

استارتاپ‌هایی که نمونه‌ی اولیه ساخته‌اند یه راه غیر متعارف دیگر برای جذب سرمایه برای محصول خود دارند و آن جمع‌سپاری (CrowdFunding) ست. که در مجالی دیگر به آن می‌پردازیم.

سرمایه‌گذار ارزش آفرین (Venture Capital): استارتاپ‌ها پس از رسیدن به «همخوانی محصول/بازار» باید روی رشد تمرکز کنند و برای آن به سرمایه‌ی بیشتری نیاز دارند که باید از سوی شرکت‌های سرمایه‌گذاری ارزش‌آفری تامین شود، بزرگ‌ترین چالش استارتاپ‌ها در ایران در این بخش است چرا که تعداد VC‌ها هنوز بسیار کم است و از این میان هم جز معدودی، بیشترشان هنوز تفکری سنتی دارند و می‌خواهند کنترل هیات مدیره را به دست گیرند یا اینکه قسمت اعظم سهام را به‌دست بیاورند که البته این کار علاوه بر کُشتن انگیزه کارآفرینان، در دورهای بعد سرمایه‌پذیری برای استارتاپ‌ها مشکل ایجاد می‌کند و در درازمدت باعث مرگ شرکت می‌شود. صنعت سرمایه‌گذاری ارزش‌آفرین همچون خود اکوسیستم استارتاپی ایران بسیار جوان است ولی امید می‌رود به‌زودی و با ورود بازیگران بیشتر و به‌روز تر به این عرصه، وضعیت به مراتب بهتر گردد.

در پایان، باز هم یادآور می‌شوم که سرمایه‌گذاری در حوزه‌ای استارتاپ‌ها نوپا ست و بسیاری از مسایل آن هنوز جا نیفتاده است. برای نمونه هنوز ارزش‌گذاری استارتاپ‌ها حتی با نُرم منطقه فاصله بسیار دارد. یا شرایط (term) قراردادهای سرمایه‌گذاری غیرمنصفانه هستند.

نکته بسیار مهم دیگر این است که به علت کم‌بودن تعداد سرمایه‌گذاران ارزش آفرین «جدّی»، این خطر وجود دارد که این‌سرمایه‌گذاران رهبری بازار را به‌گونه‌ای که خود می‌خواهند به‌دست گیرند و این اکوسیستم نوپا را از آن خود کنند.
چالش دیگر نیز ورود سازمان‌های دولتی یا حمایت کورکورانه نهادهای دولتی ست که می‌تواند ضربه مهلکی به بدنه نوزادگونه و ضریف این اکوسیستم وارد نماید.

عناصر کلیدی اکوسیستم کارآفرینی قدرتمند

سال گذشته در چند نوشته درباره اکوسیستم استارتاپی و لزوم آن نوشتم که با بررسی برنامه استارتاپ شیلی (Startup Chile) آغاز شد (اینجا)؛ در یکی از نوشته‌ها نیز «تز بولدر» برد فلد (Brad Feld) برای جامعه استارپی را معرفی کردم. (اینجا)
 
این نوشته نیز بر اساس نظرات برد فلد به عناصر کلیدی یک جامعه استارتاپی پر قدرت می‌پردازد که آ‌ن‌را به پارسی برگرداندم. (نوشته اصلی)
 
این نوشته خلاصه‌ای است از آنچه برد فلد در کتابش (Startup Communities: Building an Entrepreneurial Ecosystem in Your City) به آن‌ها اشاره می‌کند.
 
توجه: در این نوشته منظور از «جامعه»، «جامعه استارتاپی» است.
 

عناصر کلیدی:

اکوسیستم موفق اجزایی دارد که بدون آن‌ها موفق نخواهد بود. روشن است که بسیاری از این عناصر بیشتر به آدم‌ها و فرهنگ ربط دارند تا به معیارهای خشکی همچون تعداد دورهای سرمایه‌پذیری و تعداد استارتاپ‌های فروخته شده.
 

کارآفرینان- رهبران

جامعه استارتاپی بازیگران بسیاری دارد: کارآفرینان، سرمایه گذاران، دانشگاه‌ها، خدمات پشتیبانی، شرکت‌های بزرگ، دولت و تماشاگران. همه برای سلامت جامعه استارتاپی مهم هستند. ولی فقط یک گروه باید بالای دیگران در صدر هرم قرار بگیرد: کارآفرینان. بقیه فقط خوراک آن‌ها را تامین می‌کنند. (نوشته تز بولدر را بخوانید)
 
ایران و هر اکوسیستم رو به رشد دیگری در جهان به داستان های موفقیت خاص خود نیاز دارند. ولی موفقیت (بخوانید: داشتن یک فروش خوب و چاق و چله) به تنهایی دلیل رهبر بودن یک فرد نیست. رهبر باید ویژگی‌های زیر را نیز داشته باشد:
 
– هماهنگ‌کننده جامعه (استارتاپی) است، با دیگران همکاری می‌کند، دیگر رهبران احتمالی را شناسایی می‌کند و در برگزاری رخدادهایی که به جامعه سود می‌رساند مشارکت می‌کند.
– سخنگوی دیگر کارآفرینان است. این لزوما به معنی نوشتن پست‌های طولانی در بلاگ نیست، بلکه عمل کردن به عنوان یک واسط برای منعکس کردن بازخورد به دیگر بازیگران اکوسیستم است. یعنی اینکه به دولت می‌گوید که فلان فعالیت‌های مشخص جواب می‌دهند یا خیر، یا اینکه به یک سرمایه‌گذار می‌گوید که در جهت منافع جامعه گام بر نمی‌دارد. آن‌ها رشته‌های وصل کننده‌ای هستند که همه را به یکدیگر مرتبط می‌کنند.
– رهبران برای مدت طولانی این بار را به دوش می‌کشند. نه برای پنج سال. نه ده سال. بلکه آنگونه که برد فلد می‌گوید بیست سال. ساخت جامعه (استارتاپی) تعهد و مشارکتی دراز مدت است و از چرخه‌های دولتی (در ایران ۴ سال) و برنامه‌های اقتصادی (در ایران ۵ سال) خیلی بیشتر طول می‌کشد. رهبران با بادهای راست و چپ از مسیر خود منحرف نمی‌شوند.
 
در حالت ایده‌آل خود کارآفرینان باید رهبران جوامع استارتاپی باشند. وقتی خوراک‌دهندگان رهبری را به عهده می‌گیرند کارها به هم می‌ریزد چراکه آن‌ها اساسا طرز فکر و اولویت‌های متفاوتی نسبت به کارآفرینان دارند.
 

روحیه نوع دوستی

در اصل، نوع دوستی عمل بخشیدن سخاوتمندانه بدون انتظار بازگرداندن فوری است.
 
این تفاوت فرهنگ کسب‌وکار و فرهنگ استارتاپی است: در حالیکه کسب‌وکارها رقبا را با بدبینی زیاد در نظر ‌می‌گیرند تمایل دارند فعالیت‌هایشان را با حاصل جمع صفر ببینند. استارتاپ‌ها فرصت‌ها را در بزرگ کردن کیک اقتصادی با هم می‌بینند.
 
رقبا می‌توانند از دوستان یا همکاران شما باشند و جابه‌جایی افقی نیروها بین استارتاپ‌ها کاری درست است و بد تلقی نمی‌شود زیرا این‌کار به جا به جایی دانش می‌انجامد.
 
مربی‌گری و پندهای درست باید رایگان و راحت داده شود. با اینکه به وضوح مشخص است که چه کسی پند می‌دهد، مربیان نیز می‌توانند چیزهایی زیادی از کسانی که راهنمایی‌شان می‌کنند یاد بگیرند.
 
سرآخر اینکه، سرویس دهندگان باید به دنبال کمک به استارتاپ ها باشند، به جای اینکه فقط دنبال درآوردن پول از آن ها باشند. برای نمونه یک شرکت حقوقی (یا مشاور حقوقی) می‌تواند این کار را با دادن راهنمایی حقوقی رایگان یا ارزان انجام دهد تا ارتباطی دراز مدت را بسازد. اگر استارتاپ موفق شود، شرکت حقوقی یک مشتری دراز مدت را به دست آورده است.
 

پذیرش شکست

شکست، گرچه وضعیت ایده‌آلی نیست ولی نباید به این منجر شود که کارآفرین از جامعه طرد شود. این سرمایه‌ای است که باید ارج داده شود.
 
نگه‌داشتن کارآفرینان شکست خورده در جامعه، آن جامعه را از جهت‌گیری پیروزمندان مصون می‌کند- منظور از جهت‌گیری پیروزمندان عارضه‌ای است که در آن وسواسی ناسالم که نسبت به مدل‌های موفق و پندهایی که می‌دهند دارند باعث شود نسبت به درس‌هایی که شکست‌ها می‌توانند یاد بدهد کور شوند.
 
با پذیرفتن کارآفرینان شکست خورده یا حتی جذب آن‌ها به شرکت خود، جامعه سود می‌برد زیرا تاثیر شکست کم‌رنگ شده و به این افراد فرصت داده می‌شود تا نقشه حرکت بعدی خود را بکشند و دوباره به بازی برگردند.
 
رخداد‌های همچون Failcon (کنفرانسی که در آن کارآفرینان از شکست‌های خود می‌گویند) روشی عالی برای جا انداختن فرهنگ پذیرش شکست هستند.
 

آغوش باز به روی تازه‌واردان

برد فلد به این نکته اشاره می‌کند که تازه‌واردان باید به سرعت به جامعه معرفی شود، بدون توجه به اینکه دنبال ایفای چه نقشی هستند. این شامل توصیه آن‌ها به رخداد‌ها و افراد کلیدی نیز می‌شود، حتی وارد کردن آن‌ها در برگزاری برنامه‌های جامعه که باعث می‌شود پتانسیل‌های رهبری آن‌ها کشف شود.
 
آغوش باز شامل رهبری هم می‌شود. جوامع استارتاپی باید شبکه‌ای سهل‌الوصول از رهبران با سلسله مراتب انعطاف‌پذیر و مسطح داشته باشد. رهبران کنونی نباید نسبت به کارآفرینان تازه واردی که تبدیل به وزنه‌ای در اکوسیستم می‌شوند احساس خطر کنند. آن‌ها باید پذیرا باشند.
 

شربت اندر شربت

وقتی عناصر کلیدی پاس داشته شوند، هرچیز دیگر به دنبالش خواهد آمد. کارآفرینی با فروشی خوب یا شرکت بزرگ سودده نیروهای مستعد دنیای پیرامون را برای کار با خود جذب خواهند کرد. سرمایه‌گذارن می‌خواهند در این اکوسیستم سرمایه‌گذاری کنند چراکه اکوسیستم توانایی خود در  به ثمر رساندن را ثابت کرده است. فرهنگ باز و دوستانه موهبتی است که به بخشیدن ادامه می‌دهد.
 
من معتقدم که زیرساخت نسبت به داشتن آدم‌های درست -رهبران و خوراک‌دهندگان- در جامعه، فاکتور با اهمیت کمتری است. کارآفرینان مسایل را حل می‌کنند و نبود زیرساخت مساله‌ای است که حل می‌شود.
 
شاید این جامعه نتواند استارتاپ‌های پیشرویی همچون Square یا Leap Motion بیرون بدهد ولی می‌تواند محصولاتی بیرون دهد که مسایل منطقه‌ای را حل کنند کاری که سیلیکون ولی از انجام آن عاجز است.
 
جمع بندی اینکه کتاب فلد چندین پیشنهاد دارد که می‌توان این‌ها بهتر هم بکند گرچه شاید این پیشنهادها برای اکوسیستم پر رونق لازم و کافی نباشند.
 

تنوع

مفهوم پذیرا بودن شامل همه چیزی می‌شود: جنس، طبقه، نژاد، ملیت. لزومی ندارد رهبران کارآفرین شهروند آن کشور باشند، می‌توانند مهاجرانی باشند که برای موفقیت اکوسیستم سرمایه گذاشته‌اند.
 
زنان و اقلیت‌های بیشتری باید درون جامعه بازی داده شوند، برای تشویق این کار استخدام های بدون تبعیض و کارورزی‌ها می‌توانند این جهت‌گیری‌ها را ریشه کن کنند.
 
نخبه‌گرایی، جنسیت‌گرایی، بیگانه‌هراسی و … این عقاید در جامعه استارتاپی جایی ندارند.
 

ارتباطات بین جوامع

جامعه استارتاپی را مانند یک اَبَر ارگانیسم در نظر بگیرید که اجزا اصلی‌اش ترکیب شده‌اند تا شخصیتی متمایز را شکل دهند با مجموعه‌‌ای از توانایی‌ها و ضعف‌ها. بنابراین جوامع، بخشی از اجتماع بزرگتری هستند که به هدف مشترک ترویج روحیه کارآفرینی خدمت می‌کند.
 
از این دید، اکوسیستم ها باید تلاش کنند تا به جای رجزخوانی با هم ارتباطات قوی‌تری را شکل دهند. سیلیکون ولی هم می‌تواند از ایران بسیاری چیزها یاد بگیرد، همینطور که از سنگاپور، جاکارتا، هند، دوبی و … می‌تواند خیلی چیزها یاد بگیرد.
 
ما در جایی قرار داریم که استارتاپ هایمان می‌توانند از توانایی اکوسیستم‌های مختلف دور و بر بهره ببرند. برای مثال کشورهای عربی بازار بالقوه‌ای در اختیار ما می‌گذارند (بازار چندصدمیلیونی عرب زبان‌ها و خط مشترک را در نظر بگیرید یا کشورهای شمالی‌مان را یا حتی دیگر کشورهای پارسی زبان)
 
برای درهم آمیختن جوامع نیاز است تا کنفرانس‌ها و رخدادهای منطقه‌ای برگزار شود و همکاری‌های ملموسی بین این جوامع صورت پذیرد. (سایت www.wamda.com که بارها در جاهای مختلف درباره آن صحبت کرده‌ام نقطه شروع خوبی است)
 
با وجود آنکه ممکن است اینجا محیطی نامناسب برای استارتاپ‌ها تلقی شود، مشکلات نمی‌تواند باعث شود که آبادی و فرهنگ استارتاپی خود را نسازیم، فرهنگی که افراد با ذهن باز میتوانند دورهم جمع شوند و از هم پشتیبانی و حمایت کنند و اینگونه معجزه رخ می‌دهد.
 
برای درک بهتر جوامع استارتاپی کتاب برد فلد را بخوانید.
 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

 
می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

تعریف های چهارگانه استارتاپ

درباره تعریف استارتاپ هنوز بحث‌های بسیاری وجود دارد، به همین خاطر تعریف استارتاپ از دید چهارتن از بزرگترین صاحب‌نظران حوزه استارتاپ‌ها را اینجا آورده‌ام.

 

هر کدام از تعریف‌ها می‌توانند به تنهایی گمراه کننده هم باشند، باید دید هدف از آن تعریف و زاویه‌ی دید ارایه دهنده تعریف چه بوده است.

برای نمونه تعریف اریک ریس (که من از طرفداران پر و پا قرصش هستم) به تنهایی بسیار گول زننده است؛ علتش این است که این یک تعریف ادبیاتی است، یعنی اریک ریس وقتی می‌خواهد متدولوژی استارتاپ ناب (Lean Startup) را معرفی کند این تعریف را می‌آورد تا بگوید در این متدولوژی تعریفش از استارتاپ چیست و چه سازمان‌هایی می‌توانند از آن متدولوژی استفاده کنند. برای همین هم هست که می‌بینیم قول‌هایی همچون جنرال الکتریک که در دیگر تعریف‌های استارتاپ نمی‌گنجند به شکل جدی متدولوژی استارتاپ ناب را پیاده می‌کنند.
 
استیو بلنک:
استارتاپ سازمانی است موقتی که در جستجوی مدل کسب و کاری گسترش‌پذیر، تکرارپذیر [و سود ده] است.
 
دیو مک کلور:
استارتاپ شرکتی است که درباره این سه سردرگم است:
۱- محصولش چیست، ۲- مشتریان آن که هستند. ۳- چگونه پول در بیاورد.
همین که به هر سه چیز پی برد، از استارتاپ بودن دست می‌کشد و به کسب وکاری واقعی تبدیل می‌شود.
در بیشتر مواقع، این اتفاق نمی‌افتد.
 
پاول گراهام:
استارتاپ شرکتی ست که ساخته شده تا به سرعت رشد کند. نفس تازه تاسیس بودن هیچ شرکتی را استارتاپ نمی‌کند.
برای استارتاپ بودن الزامی برای کار در زمینه فناوری، یا جذب سرمایه‌خطر پذیر،  یا خریده شدن وجود ندارد.
تنها چیز اساسی رشد است. هرچیز دیگری که به استارتاپ‌ها نسبت می‌دهیم از رشد می‌آید.
 
اریک ریس:
استارتاپ نهادی است انسانی که ساخته شده برای خلق محصول یا خدمتی نو در شرایط عدم قطعیت بسیار.

 

[تازگی اضافه شده]

پیتر تیل

این تعریفی است که پیتر تیل تازگی در کتاب معروف خود «صفر تا یک» (Zero to One) ارایه داده است.

استارتاپ بزرگترین گروه از آدمهاست که میتوانید برای ساخت آیندهای متفاوت متقاعد کنید.

 

حالا می‌توانیم یک قدم به جلو برداریم و به چیستی و ماهیت استارتاپ بپردازیم. (نوشته سه گانه استارتاپ استیو بلنک را بخوانید.)

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

اسلایدهای سمینار «استارتاپ‌ها و متدولوژی استارتاپ ناب»

چند هفته پیش سمیناری تقریبا سه ساعته در دانشگاه شریف داشتم؛ در این سمینار نخست به تعریف و چیستی استارتاپ پرداختم و سپس به معرفی متدولوژی کارآفرینی محبوب Lean Startup پرداختم.
 
اسلایدهای این سمینار را ببینید:
 

 

همینطور اگر عضو اسلایدشیر شوید می‌توانید اسلایدها را بارگیری کنید.

 
در ضمن «بوم مدل کسب و کار» و «بوم ناب» را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.
 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

سریال Game of Thrones و فعالیت‌های استارتاپی

سریال Game of Thrones از سریال‌های محبوب من است. فصل ۳ آن الان در حال پخش در آمریکا و دیگر نقاط جهان است.
 
این سریال به وقت ایران دوشنبه‌ها صبح بخش می‌شود، نکته بسیار جالب اینکه تا دوشنبه عصر زیرنویس پارسی آن قسمت از سریال- که به صورت سخت و زحمت‌دار شنیداری تهیه شده- دست‌کم توسط ۳-۴ تیم آماده می‌شود و در دسترس قرار می‌گیرد.
 
البته این سریال تنها نیست و بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های دیگر هم هستند که توسط بچه‌های علاقه‌مند و فعال زیرنویس می‌شوند.
به‌راستی خوشحالم که دوستان اینقدر فعالی داریم.
 
و بدون اغراق حسودی می‌کنم که چرا چنین آدم‌های به قول معروف پایه‌ای در زمینه فعالیت‌های استارتاپی نداریم یا خیلی خیلی کم داریم.
 
جنبش استارتاپ‌ها مدتی است که آغاز شده و اکوسیستم کارآفرینی آن در حال شکل‌گیری است ولی به شدت از کمبود محتوا رنج می‌برد ،و مشارکت و همکاری بسیار بیشتری را می‌طلبد.
 
برای نمونه تعداد زیادی فیلم و ویدئوی مرتبط در زمینه استارتاپ‌ها هست که نیاز به زیرنویس کردن دارند. (مثلا نوشته «فیلم‌هایی که هر کارآفرین باید ببیند» را ببینید.)
 
البته منظورم فقط فیلم، ویدئو و زیرنویس کردن نبود و به روش‌های بسیاری می‌توان برای این منظور محتوا تهیه کرد.
 
لطفا به میدان بیایید.
 
ما همچنین یک گروه به نام استارتاپ ایرانی (اینجا) ساخته‌ایم که پیشنهاد می‌کنم که عضو شوید و پس از آنکه عضویت شما پذیرفته شد دوستان علاقه‌مند خود را نیز دعوت نمایید. (اینجا)

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

دورهای سرمایه‌پذیری استارتاپ‌ها

در نوشته «نکاتی در مورد سرمایه گذاری استارتاپ ها» به انواع سرمایه‌گذارها و فازهای مختلف سرمایه‌گذاری استارتاپ ها پرداختم. اینکه هر گونه از سرمایه‌گذار معمولا در کدام مرحله و به چه میزان سرمایه‌گذاری می‌کند و اینکه از دید سرمایه‌پذیری، استارتاپ چه فازهایی دارد و در هر فاز معمولا چه میزان سرمایه می‌پذیرد.

 

در این نوشته قصد دارم به دورها (فازهای) مختلف سرمایه‌پذیری بیشتر بپردازم و اینکه در هر دور استارتاپ روی چه چیز/هایی تمرکز می‌کند.
این نوشته برگردانی است از این نوشته خیلی خوب.

 

همانطور که می‌دانید سرمایه برای استارتاپ موتور محرک و پیشرانه است، در چرخه عمر، استارتاپ همینطور که جلو می‌رود بنا به نیازهای مختلف دور (Round)های مختلفی از سرمایه‌پذیری (Funding) را پیش رو دارد.
۱. سرمایه پذیری در فاز هسته/ پیدایش (Seed)
۲. دور نخست و دوم (Series A & B)
۳. و گاهی دورهای سوم و چهارم (Series C & D)

 

سرمایه‌پذیری در مرحله پیدایش (هسته): معمولا پذیرش ۱۰ میلیون تومان  تا ۱۰۰ متغییر است. استارتاپ این پول را برای پوشش هزینه‌ها و حقوق برای ۳-۶ ماه می‌خواهد. شرکت دقیقا در مرحله آغازین (early stage) است و محصول کاملا عمل نیامده است، ایده نیز هنوز تست نشده است. این مرحله، مرحله جستجو نیز خوانده می‌شود چرا که در این مرحله استارتاپ هنوز در جستجوی کشف مشتریان خود، بازار و مدل کسب و کار است. اصولا هرآنچه که شما دارید «مفروضات» است و به شما پول داده شده تا ۶ ماه دوام بیاورید تا این مفروضات را اعتبارسنجی کنید. بیشتر سرمایه‌گذارن در این مرحله فرشتگان سرمایه‌گذار، مراکز رشد و یا شتاب دهنده‌های استارتاپ هستند. همینطور در آغاز این مرحله می‌توانید از دوستان و آشنایان پول بگیرید.
همینطور می‌توان سرمایه را از طریق سرمایه‌پذیری اجتماعی (CrowdFunding) جذب کرد که معمولا از طریق سایت‌‌های این کار نظیر kickstarter.com صورت می‌گیرد.

 

دور نخست و دوم: استارتاپ‌ها دراین دورها میزان سرمایه‌های متفاوتی را جذب می‌کنند، بستگی دارد به معروفیت پایه‌گذاران، گونه بازار و پتانسیل فرصت. معمولا از ۱۰۰ میلیون تا ۵۰۰ میلیون تومان. پولی که برای این شرکت جمع شده است هزینه‌های این شرکت را برای ۱۲-۱۸ ماه پوشش می‌دهد. در این مرحله که مرحله ساخت نیز خوانده می‌شود باید همه مفروضات خود را اعتبار سنجی کرده باشید و دید به مراتب بهتری درباره محصول نهایی، مشتریان و مدل کسب و کار خود داشته باشید. در این مرحله تمرکز باید روی جذب مهندسان بیشتر و ساخت محصول باشد. سرمایه‌گذاران در این دور سرمایه‌گذارن خطر پذیر مراحل آغازین (early stage VC) و جمعی از فرشتگان سرمایه‌گذار هستند.

 

دور سوم و چهارم: این‌ها دورهای پایانی (برای استارتاپ) هستند. پولی که جمع می‌شود معمولا بین ۵۰۰ میلیون تا ۵ میلیارد تومان است. این مرحله مرحله رشد نیز خوانده می‌شود و در آن بیشتر پول صرف جذب مشتریان جدید و گسترش به بازارهای جدید می‌شود. سرمایه‌گذران در این مرحله معمولا سرمایه‌گذارن خطر پذیر مراحل پایانی هستند. هدف آن‌ها آماده ساختن شرکت برای سهامی عام شدن و ورود به بورس است تا سودکلانی عایدشان شود.

پ.ن: عددها برای ایران (به شدت) بومی شده‌اند.

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.

استارتاپ، کسب و کار کوچک نیست

در پست پیشین (اینجا) اندکی درباره تفاوت‌های کسب و کار کوچک و استارتاپ نوشتم. در ادامه این مطلب سودمند را از نویسنده مطلب پیشین به پارسی برگرداندم.

 

تفاوت بسیاری بین استارتاپ (همچون آمازون، گوگل، Airbnb ،Uber.com و …) و کسب و کار کوچک (لباس فروشی، سوپر، شرکت مشاوره، رستوران و …) هست.

 
در استارتاپ شما این کارها را می‌کنید:
– محصولی نو می سازید
– مساله‌ای جدید را حل می‌کنید یا نیازی نو را برطرف می‌کنید
– به بازاری نو با مشتریان جدید وارد می‌شوید (واقعا نمی‌دانید که آیا نیازی وجود دارد یا خیر )
– پایه‌گذاران چشم‌انداز گسترش یافتن و تبدیل شدن به شرکتی در کلاس جهانی را دارند
– بسیار پرخطر، و در عین حال دارای بازگشت بسیار
– می‌خواهید دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنید
– استعدادهای هوشمند و درخشان را جذب می‌کنید (در بلند مدت بیش از ۱۰۰۰ نفر را استخدام خواهید کرد)
– درآمدتان به بیش از ۱ میلیارد تومان در سال خواهد رسید
 
در کسب و کار کوچک این‌ها را دارید:
– محصول/ خدمت مشخص
– مشتریان مشخص با بازار مشخص
– ریسک پایین
– می‌خواهید کسب و کار را کوچک یا درون خانواده نگه دارید
– پتانسیل رشد پایینی دارید
– چشم انداز پایه‌گذاران بدست آوردن آن اندازه از پول است که خانواده را بگردانند
– جذب نیروهای ارزان (خلق کردن تا ۱۰۰ شغل)

 
خوشبختانه در وضعیت کنونی بیشتر کسب و کارهای کوچک (بدون حمایت) از عهده خود بر می‌آیند. گرچه ما استارتاپ‌های چندانی نداریم (به ویژه استارتاپ‌های جهانی و میلیون دلاری). باید از اینگونه شرکت‌ها بیشتر داشته باشیم.
شرکت‌هایی که (معمولا) فناور هستند و نیازهایشان با کسب و کارهای کوچک یکسان نیست.
 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

می‌توانید توییت‌های پارسی من درباره استارتاپ‌ها را@ghanemzadeh (اینجا) دنبال کنید.