سمینار روز آزادی نرمافزار و رایانش ابری
پنجشنبه ۲۵ شهریور ماه همایش روز آزادی نرمافزار در اصفهان برگزار شد که من نیز ارایه داشتم.
عنوان سمینار من «کسب و کار نرمافزارهای آزاد/بازمتن» بود. اسلایدهای این سمینار را اینجا میتوانید ببینید.
پنجشنبه ۲۵ شهریور ماه همایش روز آزادی نرمافزار در اصفهان برگزار شد که من نیز ارایه داشتم.
عنوان سمینار من «کسب و کار نرمافزارهای آزاد/بازمتن» بود. اسلایدهای این سمینار را اینجا میتوانید ببینید.
همانگونه که بارها گفته بودم قصر جابجایی بلاگ را داشتم که تنبلی نمیگذاشت. تا اینکه دامنهی اصلی شرکت ما به لطف شرکت ثبت کنندهی آمریکایی (همای عدوی همیشگی) مدتی است روی هوا رفته و این مرا برآن داشت تا سرانجام بلاگ را جابجا کنم و به دامنهی وعده داده شده ببرم. از این پس بلاگ را میتوانید از این نشانی پیگیری نمایید:
https://www.businessofsoftware.ir
دوستانی که نوشتهها را از خوراک (فید) دنبال میکردند، همچنان نیازی به هیچکاری ندارند.
پیشنهاد میکنم دیگر دوستان نیز این بلاگ را از خوراک آن پیبگیرند.
دوستانی که به این بلاگ پیوند (لینک) داده بودند، لطفا پیوندهای خود را درست نمایند.
پیش و بیش از هر چیز سال نو را شادباش گفته و برایتان آرزوی پیروزی دارم.
سال ۸۸ – دستکم در زندگی کاری من- سالی سرشار از دغدغه و روزمرگی بود. متاسفانه کسب و کار از آنچه فکر میکردم کندتر و سختتر پیش رفت و البته تا آنجا که خبر دارم برای دیگر فعالان این حوزه نیز چندان دلچسب نبود.
یکی از رخدادهای جالب این سال برای من ورود به زمینهی مشاورهی IT بود که برایم بسیار تازگی داشت و بیشتر نقش یک کارآموز را داشتم و در اندک مدتی که این کار را، در کنار یک استخوان خرد کرده این کار، انجام میدهم بسیار چیزها آموختم.
پایان این سال نیز بر خلاف بیشتر سال برایم با خبری اندک خوش پایان یافت.
بگذریم، امیدوارم که سال پیش رو برای همه بهویژه فعالان IT سالی پربار و دیگرگون باشد. باشد که نوری بر این زمینه بتابد و آنرا از کسادی و رخوت نجات دهد.
باشد که دولتمردان نیز در آن ژرفتر بنگرند و بیشتر به چشم فرصت ببینندش نه تهدید.
میدانم که سال ۸۹ برایم سال تلاش و پشتکار بسیار است و باید تمام انرژی خود را به کار بگیرم تا در کسب و کار خود و نیز در کار مشاوره موفق شوم.
امیدوارم که زمانی بیابم و همتی تا همانگونه که پیشتر قول داده بودم این بلاگ را به دامنهای مستقل جابه جا کنم.
پیروز و پاینده باشید.
این نوشته به احترام دوستانی است که بارها به گونههای مختلف علت ننوشتن مرا جویا شدهاند.
راستش در این مدت بسیار درگیر مسایل کاری و شخصی بودهام.
تلاش خواهم کرد که دوباره انرژی خود را بدست آورده و از نو بنویسم.
نیز زمان بسیاری است که میخواهم این بلاگ را به دامنهای نو و جدا ببرم که امیدوارم در نخستین فرصت ممکن این کار را نیز انجام دهم.
پ.ن: از این پس گاهی هم در بلاگ خودِ «شرکت اپاتان رایانش» خواهم نوشت اینجا.
در بلاگ شرکتی من و همکارانم تلاش خواهیم کرد درباره زمینه کاری شرکت یعنی رایانش ابری، کلاسترینگ و لینوکس بنویسم.
پیش از هر چیز یادآور میشوم که عادت ندارم بر نقدها یا دیدگاههایی که بر نوشتههایم نوشته میشود، «پاسخنامه» بنویسم، ولی چندین نکته مرا بر آن داشت تا این نوشته را بنویسم.
گوشزد: این نوشته بیش از آنکه نقدی باشد بر نوشتهی آقای آواژ- که خود از خوانندگان همیشگی نوشتههای پر مغزشان هستم- نقدی است بر ساختار آن نقد و به طور کلی ساختار بعضی نقدنویسیها.
یک- شما را به هر کس که برایتان ارزشمند است، پیش از آنکه بر نوشتهای نقد بنویسید، آن نوشته را بهدقت بخوانید. یادم است سال پیش در پستی نوشته بودم که فلان کار را نکنید، یک بندهخدایی کامنت گذاشته بود که شما چرا گفتهاید فلان کار را بکنید. یا در پستی دیگر گفته بودم برای این کار دستکم (حداقل) X تومان کنار بگذارید، فرد دیگری گفته بود که چرا گفتهاید اینقدر و باید بیشتر کنار بگذارند. خواهشم این است اگر میخواهید بر پستی نقد بنویسید آنرا چندبار و بهدقت بخوانید.
دو- بسیار روشن است که نوشتهی من بازتاب تجربهها و دیدگاههای من است و پرواضح است که تجربهها یا دیدگاههای دیگران درباره آن موضوع متفاوت باشد.
سه- من هم همچون هر انسان دیگری گاهی (یا شاید هم بسیاری) دچار نادرست نویسی و کژگویی میشوم ،و خواهشمندم که این کژیها را هرگونه که درست میدانید به من یادآور شوید.
چهار- اگر من در نوشتهام از سخنی، حدیثی یا آیهای را از فردی، معصومی یا از قرآن نقل کنم برای همه روشن است که آن گفته/فرموده از آنِ من نیست. من آوردهام که «امروز با یکی از دوستان آیتی کار (چقدر سخت است بگویم فناوری اطلاعات کار) درباره فضای کنونی صحبت میکردیم، حرفی زد که بسیار جالب بود. میگفت ادارات همان هزینههای اندکی هم که در آیتی سرمایه گذاری میکنند برایشان برگشت نداشته.» هر خوانندهیِ با دقتی در مییابد که این سخن از من نیست و این سخن را دوستم گفته است. آقای آواژ آوردهاند که «فرمودهاند که “ادارات همان هزینههای اندکی هم که در آیتی سرمایه گذاری میکنند برایشان برگشت نداشته” .» یعنی این سخن را به من نسبت دادهاند. که روشن است که از من نیست. گرچه من خودم این سخن را پذیرفتنی میدانم.
پنج- ایشان در بند ۳ از نقد خود به این تکه از نوشتهی «یکی و تنها یکی از دلایل میتواند این باشد که هرکسی میتواند وارد این حوزه شود و خود را کارشناس آیتی بخواند از بچههای بیتجربه کامپیوتر و آیتی گرفته تا مهندسان صنایع و کشاورزی (ن.ک. فناوری اطلاعات و بازار خرابکنها)» من چند ایراد وارد کردهاند. به نقد ایشان چند خرده وارد است.
شش- در بند ۱ از نقد، ایشان فرمودهاند «… یکی از فواید پروژههای(حتی شکست خورده) فناوری اطلاعات افزایش دانشهای صریح و بیش از آن ضمنی سازمانی و ارتقای فرهنگ آن است و خارج از یک تحلیل درست خواهد بود اگر فواید یک پروژه را فقط به فواید مستقیم آن خلاصه کنیم.» شاید مقایسه فناوری اطلاعات با پنیر کار بسیار نادرستی باشد ولی از آنجا که از دیرباز گفتهاند «در مثال مناقشه نیست!» این مثال را میآورم. من اگر به مغازه بروم و پول یک کیلو پنیر بدهم انتظار یک کیلو پنیر دارم و اگر فروشنده به من بگوید من ۱۰۰ گرم به تو پنیر میدهم برو قدر همین را بدان چرا که طعم پنیر را خواهی چشید و از بوی آن لذت خواهی برد، نه من که هیچ کس دیگر این را نخواهد پذیرفت. این که نمیشود که سازمانی برای پروژهای به ما پول ۱۰۰ واحد کار را بدهد بعد ما به آن ۱۵ واحد بدهیم و به او بگوییم برو خدا را شکر کن که همین را دادهایم چرا که تا به حال همه در سطح ۰ بودهاند.
در ضمن تا کی ما باید به صورت آزمونوخطا کار کنیم!؟ تجربه ERP ما را بس نیست. یک شرکت بزرگ رایانهای که اتفاقا دارای رتبهی خوبی هم از شورای عالی انفورماتیک بود (میخواهم بگویم این رتبه لزوما همه چیز نیست) یک پروژه چند میلیاردی از یکی از صنایع بزرگ گرفت که ERP آنجا را راه بیندازد و چون آنکاره نبود، هنوز که هنوز است ERP شده ضربالمثل بسیاری و کلی آدم هر ساله چندین سخنرانی، سمینار و جلسهی توجیهی راه میاندازند تا آن دید منفی که مدیران نسبت به ERP پیدا کردهاند را بهبود بخشند.
هفت- تازه من نمونهای آوردهام که در آنجا من به عنوان ارباب رجوع به آن سازمان مراجعه کردهام (ونه متخصص آیتی) و از دید ارباب رجوع میخواهم کارم درست و سریع انجام شود به من چه که دانش آن سازمان بالاتر رفته یا پایینتر آمده. منِ ارباب رجوع میخواهم کارم انجام شود، چه بیسواد باشم یا دکترای رایانه.
هشت- ایشان در بخش پایانی نقد خود «پاشیدن بذر نا امیدی» را به نوشتهی من نسبت دادهاند. البته این پاسخ به ایشان نیست و شاید گفتنش هم لازم نباشد، چون کسانی که دستاندرکار آیتی هستند این را میدانند و احتیاجی به این نیست که من بذر نا امیدی بپاشم چرا که آیتی ایران در بحران به سر میبرد و دید مسولان دولتی متاسفانه روز به روز به آیتی بدتر میشود. همه شاهد وضع موجود و رتبه بندیهای جهانی ما – که البته آنها را من ننوشتهام- هستند. کسانی هم که نمیدانند کافی است کمی در اینترنت جستجو کنند یا اگر کمتر حوصله دارند میتوانند به تیترها و نوشتههای ایتنا، سازمان نظام صنفی رایانهای کشور یا به هفتهنامهی عصر ارتباط مراجعه فرمایند تا به عمق فاجعه و وضع فناوری اطلاعات کشور پی ببرند. برای نمونه همین یک تیتر را داشته باشید «مرداب فناوری اطلاعات».
البته پیشنهاد میکنم که این کار را نکنید چرا که دچار افسردگی حاد خواهید شد.
خب صحبت اصلی من این بوده است که در این وضعیت که فضای کار برای برای فناوری اطلاعات روز به روز بدتر میشود، ما باید در ارایه محصولاتمان دقت بیشتری کنیم و به قول قدیمیها بهانه دست «دوستان واقعی آیتی»! ندهیم. من فکر میکنم که ایشان آنچه را که در پی گفتنش بودهام را بهدرستی نگرفتهاند.
در پایان باز یادآور میشوم که نوشتهی پیشین، قطعا خالی از اشکال نبوده است. چرا که بازتاب تجربههای شخصی اندک من بوده است.
اگر می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشتهها»ی من را اینجا ببینید.
درآمد: بهار یا تابستان سال ۷۹ بود که کتاب«کسب و کار بر بال اندیشه» بیل گیتس را خواندم، با خواندش دریچههای نویی به روی من گشوده شد. هم آن، یکی از چیزهایی، بود که مرا به مدیریت دلبسته ساخت. یکی از چیزهایی که در آن کتاب دربارهاش بسیار گفته شده بود اداره/ دفتر بیکاغذ (Paperless office) بود. منِ کمتجربه و جوان در انتظار بودم که بهزودی چنین چیزی را اینجا ببینم.
از آن زمان بیش از ۹ سال میگذرد. چندی پیش به همراه یکی از دوستان به یک اداره دولتی رفتیم. نامه تایپ و پرینت شده بود. در ورود به جایی که کار داشتیم ، گفتند که نامه را به دبیرخانه ببرید تا شماره شود. در دبیرخانه نامه اسکن شد و به جایش کاغذ کوچکی که شماره نامه و تاریخ روی آن پرینت بود به ما داده شد و من ذوق زده شدم (باید کمی ظرفیتم را بالاتر ببرم.)
خلاصه این دفعه کاغذ را به همان دفتر بردیم. پس از کمی صبر کارمند مورد نظر شماره را از ما گرفت و یک بررسی کرد و به ما گفت که حالا همراه این شماره بروید فلان اتاق. رفتیم آنجا پس از اندکی بررسی کارشناسی! گفتند با همین شماره بروید فلان اتاق. خلاصه اینکه تنها فرق این سیستم مکانیزه با سیستم سنتی این بود که به جای اصل نامه شماره نامه را از این اتاق به آن اتاق میبردیم. به اتاق آخر که رسیدیم منشی نامه را از روی سیستم پرینت گرفت و به مسول داد. باز جای شکرش باقی است که کار ما انجام شد، دستکم تا آنجا که به آن فرد مربوط میشد (که البته اصل کار هنوز انجام نشده است.)
امروز با یکی از دوستان آیتی کار (چقدر سخت است بگویم فناوری اطلاعات کار) درباره فضای کنونی صحبت میکردیم، حرفی زد که بسیار جالب بود. میگفت ادارات همان هزینههای اندکی هم که در آیتی سرمایه گذاری میکنند برایشان برگشت نداشته. یعنی فلان مقدار میدهند تا فلان پروژه را یک شرکت برایشان انجام دهد، پس از مدتی میبینند که این پروژه هیچ تاثیری در بالا بردن کارایی یا کم کردن هزینهها نداشته است در واقع جز دور ریختن پول اندک اثری هم نداشته است. این باعث میشود همانهایی هم که اندکی دید مثبت به آیتی داشتند، دیدشان منفی شود. یکی و تنها یکی از دلایل میتواند این باشد که هرکسی میتواند وارد این حوزه شود و خود را کارشناس آیتی بخواند از بچههای بیتجربه کامپیوتر و آیتی گرفته تا مهندسان صنایع و کشاورزی (ن.ک. فناوری اطلاعات و بازار خرابکنها)
بگذریم، امروزه مکانیزه کردن فرآیندهای اداری به عهده سیستمهای مدیریت محتوای سازمانی (ECM) است. اینکه ما چقدر در ساخت/ پیادهسازی این سیستمها موفق باشیم بسیار مهم است. زیرا سیستمهای موجود که با این وعده به سازمانها و ادارات فروخته میشوند بسیار ناقص هستند و همان فرآیند کاغذی را به اصلاح مکانیزه میکنند. از دید من این زمینه پتانسیل و جای کار بالایی برای شرکتهای رایانهای دارد و در صورت پیادهسازیِ درست، بسیار سودآور خواهد بود.
امیدوارم در باقی مانده عمرم بتوان چنین سیستمهایی را ببینم.
پ.ن ۰: دوست گرانقدر آقای آواژ در نوشته «واقعیت دفترهای کم کاغذ» بر این نوشته نقدی نوشتهاند، من نیز در پاسخ و برای روشنگری بیشتر نوشته «نقدی بر یک نقد» را نوشتهام. پیشنهاد میکنم هر دو را بهدقت بخوانید.
پ.ن ۱: آقای مهرانی نیز در ادامه این بحث «حکایت نرم افزارها و سازمانها» را نوشتهاند که خواندن آن به روشنتر شدن دیدگاهها کمک خوبی خواهد کرد.
اگر می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشتهها»ی من را اینجا ببینید
چندی پیش متوجه شدم که کتاب «راهنمای موفقیت شرکتهای نوپای وبی»(The Web Startup Success Guide) در حال آمادهسازی است. پس از انتشار، بیدرنگ، برای نویسنده رایانامه فرستادم و او نیز برای بررسی یک نسخه برایم فرستاد.
بدبختانه ما بهراستی کسب و کار وبی فارسی/ایرانی نداریم. ولی از آنجا که وب از بستر (پلتفرم) های آینده است و در آن فرصتها و ایدههای بسیاری برای راه اندازی کسب و کار وجود دارد، باید و امیدوارم که کمکم شاهد چنین کسب و کارهایی باشیم.
پیش از هر چیز از اینکه دیدم پیشگفتار کتاب را فرد محبوب من جول اسپالسکی نوشته حوشحال شدم. کتاب ده فصل دارد.
فصل نخست درباره شرکت نوپا، کارآفرینی و اینکه چه تغییری کرده و چه هنگام باید دست با این کار زد سخن گفته.
در فصل دوم درباره آغاز کردن، کارهایی که نباید کرد، یافتن زمینه مناسب و بررسی ایده، نوشته است.
فصل ۳ درباره اینکه از میان بستر (پلتفرم) های موجود کدام را برگزینیم و چه سنجههایی در گزینش بستر مناسب مهم هستند صحبت شده است.
در فصل ۴ درباره ابزارها، تالار(فروم)ها و گروههای مفید برای کسب و کارهای نوپا سخن گفته شده است.
فصل ۵ درباره روشهای جذب سرمایه و جمعآوری پول صحبت کرده است. گرچه بین روشهای گفته شده در کتاب و آنچه به راستی ما در اینجا با آن درگیر هستیم فرق بسیاری وجود دارد، ولی این فصل همچنان در برگیرنده آموزههایی سودمند است.
فصل ۶ دربارهی نقش رسانههای اجتماعی همچون بلاگ، فروم، توییتر، فیس بوک… و بهرهبردن از آنها برای بهبود کسب و کار نوپای شماست.
در فصل ۷ درباره اصول بنیادین راهاندازی وب سایت و جذب بیننده برای آن صحبت شده است.
در فصل ۸ درباره اصول بهرهوری و چگونگی به انجام رساندن درست کارها (GTD) رهنمودهایی کاربردی ارایه شده است.
فصل ۹ دربر گیرنده ۶ مصاحبه با شش کارآفرین خردمند و معروف در زمینه کسب و کارهای وبی است و پر از تجربههای سودمند.
فصل ۱۰ نیز درباره کارهای دیگر و پندهایی است برای بهتر شدن کسب و کارتان.
یکی از ویژگیهای مهم کتاب این است که در هر فصل چند گفتگو با چند کارآفرین درباره کسب و کارشان وجود دارد که باعث آگاهی بیشتر خواننده با جنبههای واقعی و کاربردی راهاندازی چنین کسب و کارهایی میشود. خود گفتگوها به تنهایی بسیار ارزشمند هستند.
خواندن این کتاب را برای هر کسی که در پی راهاندازی کسب و کار/ شرکتی نوپاست یا به تازگی شرکتی راهانداخته پیشنهاد میکنم، چه وبی باشد و چه نرمافزاری چرا که بسیاری از آنچه که در کتاب گفته شده برای هر دو درست و کارا است. برای آگاهی بیشتر درباره کتاب به سایت ناشر سر بزنید:
APRESS.COM : The Web Startup Success Guide : 9781430219859
اگر می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشتهها»ی من را اینجا ببینید.
نخست تعریف رزومه یا آنگونه که در ویکیپدیای فارسی آمده کارنامک:
کارنامک یا رزومه به نوشتهای گفته میشود که پیشینه تحصیلی، مهارتی و شغلی و برخی جزئیات زندگی یک شخص در آن درج میشود تا شرکتها و کارفرماها بتوانند با مطالعهی آن در مورد استخدام یک شخص تصمیم بگیرند.
برای موفقیت در کاریابی، معمولاً تهیه یک رزومه مناسب اهمیت زیادی دارد. درستی نوشتاری و بیغلط بودن رزومه نیز از مسائل مهم تهیه یک رزومه دانسته میشود.
درآمد: مدتی است که چند دوستِ شرکتدار را در مصاحبه و گزینش نیرو ( برنامهنویس، برنامهساز و مهندس نرمافزار) یاری میکنم. از دیگر سو چندباری هم چند دوست نادیده رزومهی خود را برای بررسی یا بازبینی برایم فرستادهاند.
چیزی که در این مدت برایم جالب بوده است، این بوده که بدبختانه بسیاری از دوستان به ویژه دوستان تازهکار یا دانشجو نمیدانند که چگونه رزومه بنویسند و نیز اهمیت بسیارِ آنرا هنوز بهدرستی درنیافتهاند.
دقت کنید کسانی که نیرو بکار میگیرند تصمیم نخستین خود را بر اساس رزومه میگیرند. (البته بسیاری همه تصمیم خود را)
رزومهنویسی ترفندهایی دارد که من وارد آنها نیز نمیخواهم بشوم ولی انتظار دارم رزومهای که به دستم میرسد، دستکم دارای ساختار (ی نزدیک به استاندارد) باشد.
کوتاه سخن اینکه با اندک زمان و حوصلهای که داشتم یه نمونه قالب رزومه ساختم که دوستان میتوانند آن را از اینجا بارگیری کرده و بکار بگیرند. دوستانی هم که از ورد مایکروسافت استفاده میکنند میتوانند نسخه doc این نمونه رزومه را از اینجا بارگیری نمایند.
یادآوری: این قالب در اُپن آفیس ساخته شده است و نمیدانم که آیا در ورد مایکروسافت جواب میدهد یا خیر. دوستان لینوکس کار با آن آشنایی دارند، ولی اگر ویندوز کار هستید توصیه میکنم آنرا از اینجا بارگیری کرده و از آن لذت ببرید.
گوشزد ۰: بسیار روشن است که این رزومه باید پرگردد، به بیان دیگر باید چیزی داشته باشید که رزومه را با آن پر کنید. اگر تازه دانشآموخته شده و یا هنوز دانشجو هستید و به این رسیدهاید که مهارتها و دانشتان اندک است پیشنهاد میکنم این دو دیگر نوشته را نیز بهدقت بخوانید:
گوشزد ۱: روشن است که این یک نمونه است، پس خود میتوانید بخشهای را به آن افزوده یا از آن کم کنید.
گوشزد ۲: برای اینکه ببینید چه چیزهایی را خوب است در رزومه بنویسید یا داشته باشید، بهتر است این نمودار جالب و طنزآلود را نیز ببینید.
پ.ن ۰: پیشنهادهای شما را برای بهبود این قالب نمونه صمیمانه پذیرا هستم.
پ.ن۱: ناصر حاجلو هم در نوشته « راهنمای نگارش رزومه برای برنامه نویسان» چند نکته را برای نوشتن رزومه یادآورد شده است که پیشنهاد میکنم آن را نیز بخوانید.
اگر می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشتهها»ی من را اینجا ببینید.
سوم مرداد کسب و کار نرمافزار دو ساله شد. درست به خاطر دارم که سوم مردادماه ۸۶ در یک شب بیداری و وبگردی درازمدت تصمیم گرفتم که بلاگ را راه بیندازم. البته نخست بلاگ را بر روی وردپرس.کام را انداختم و نامش نیز آنزمان «اپاتان: اقتصاد و کسب و کار نرمافزار و وب» بود که پس از چندی نامش «کسب و کار نرمافزار» شد و به این نشانی آمد.
گرچه پرکار نبودهام اما در این مدتی که مینویسم تلاش کردهام از رسالت اصلی بلاگ دور نشوم و زرد نویسی نکنم.
اما هنوز دو دغدغه دارم:
دوست دارم و خوشحال میشوم که دیدگاههای شما را درباره کارکرد دوساله این بلاگ بدانم.
پ.ن: از لطف و محبت ورزی همه دوستان سپاسگذارم و تلاش میکنم که از این پس با انرژی بیشتر بنویسم.
اگر می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشتهها»ی من را اینجا ببینید.
در نوشته پیشین دربارهی نقش هیات مدیره نوشتم، در این نوشته درباره ساختار و چگونگی آن مینویسم.
گوشزد: پیش از ادامه سخن نکتهای را یادآور میشوم و آن اینکه در دیگر جاها درباره گزینش مدیرعامل دو گونه رفتار میشود، در گونه نخست موسس یا یکی از موسسان مدیرعامل میشود، در گونه دوم هیات مدیره مدیرعاملی از بیرون شرکت میآورد. گونه دوم در اینجا جا افتاده نیست، چون هم چنین افرادی را کم داریم (درستتر: نداریم) که بیایند و مدیرعامل شرکت بشوند و نیز خود ما نمیتوانیم بپذیریم کسی از بیرون شرکت بیاید و مدیریت شرکت «ما» را بر عهده بگیرد. شاید خود من هم هنوز آمادگی چنین کاری را نداشته باشم.
شمار:
شمار اعضای هیاتمدیره میتواند ۳، ۵ یا ۷ نفر باشد. هیات مدیره بیش از ۷ نفر معمولا کارایی خود را از دست میدهد. از دید خود من ۵ مناسبتر است، حتا در تیمهای برنامهنویسی هم معمولا ۵ عدد بهینه است.
هیات مدیره باید آمیزهای از این افراد باشد:
سرمایهگذار: میدانم که ما اینجا سرمایهگذار نداریم (اینجا را ببینید) به هر حال امیدوارم که وضعیت بهتر شود و سرمایهگذاران بیشتر. ولی اگر آنقدر خوششانس هستید که همین حالا هم سرمایهگذار دارید حتما باید در هیات مدیره باشد. اگر بیش از یک سرمایهگذار دارید یکی از آنها به نمایندگی در هیات مدیره باشد.
مشتری: لازم نیست که به راستی مشتری شما باشد ولی شما به کسی نیاز دارید که مسایل را از چشم و زاویه دید مشتری ببیند و از دیدمشتری به روند و راهبردهای شرکت نگاه کند.
مدیرعامل کهنهکار: کسی است که پیشتر مدیرعامل موفق یک شرکت مشابه بوده باشد. او از دید مدیرعامل جدید مهمترین عضو هیاتمدیره است و کسی است که باید رییس هیات مدیره باشد. اوست که به هیات مدیره میگوید که مدیرعامل چه مهارتهایی را باید فرابگیرد.
چند نکته:
یک جلسه نمونه:
جلسههای هیات مدیره هدفهای کاملا مشخصی دارند. یکی از مهمترین عناصر یک چنین نشستی این است که بخشهایی بسته در آغاز و پایان دارد که در آن اعضا با هم رکوراست ،و بیپروا سخن میگویند.
باز هم میگویم شاید هنوز پذیرفتن چنین جلسههایی برای ما کمی سخت باشد ولی باید کمکم به سوی هیاتمدیرههایی هدفمند و با کارایی بالا برویم. هیات مدیرهها باید نقش راستین خود را در شرکتها پیدا کنند.
اگر می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشتهها»ی من را اینجا ببینید.