مدیر محصول خوب / مدیر محصول بد

دوست خوبم علی نعمتی شهاب امروز و دیروز چند بار به مقاله‌ی «مدیر محصول خوب / مدیر محصول بد» نوشته‌ی بن هوروویتز اشاره کرد. این مقاله که برگردان مقاله‌ی «Good Product Manager/Bad Product Manager» است در کتاب «سختی کارهای سخت» (The Hard Thing About Hard Things) آمده است.

به لطف سرکار خانم محمدی مدیر انتشارات آریانا قلم و با اجازه‌ی این انتشارات، متن زیر از ترجمه‌ی خوب این کتاب پیش روی شماست:

مدیرمحصول خوب شناخت خوبی از بازار، محصول، خط محصول و رقبا دارد و بر پایهای قوی از دانش و اطمینان عمل میکند. مدیرمحصول خوب، مدیرعامل محصولش است. مدیرمحصول خوب مسئولیت را تمام و کمال میپذیرد و موفقیت خودش را براساس موفقیت محصولش میسنجد.

مدیرمحصول خوب مسئول ارائۀ محصول مناسب در زمان مناسب و تمام الزامات تحقق این امر است. مدیرمحصول خوب شرایطی را که در آن کار میکند (شرکت، جذب درآمد، رقبا و غیره) میشناسد و مسئولیت طراحی و اجرای برنامۀ پیروزی را بر عهده میگیرد (عذر و بهانه نمیآورد).

مدیرمحصول بد تا دلت بخواهد عذر و بهانه دارد. سرمایهگذاری کافی نبود، مدیر مهندسی کودن است، در مایکروسافت ده برابر تعداد مهندسهای ما روی این محصول کار میکنند، سرم خیلی شلوغ است، بهاندازۀ کافی راهنمایی نمیشوم. مدیرعامل شرکت چنین بهانههایی نمیآورد، پس مدیرعامل محصول نیز نباید این کار را بکند.

مدیرمحصول خوب همۀ وقتش را صرف سروکله زدن با سازمانهای مختلفی که باید با هم کار کنند تا محصول مناسب در زمان مناسب ارائه شود نمیکند. او تمامِ وقت تیم محصول را نمیگیرد؛ وظایف گوناگون را مدیریت پروژهای نمیکند؛ قفلبازکن مهندسها نیست. او جزئی از تیم محصول نیست؛ بلکه تیم محصول را مدیریت میکند. تیمهای مهندسی مدیرمحصول خوب را «وسیلۀ بازاریابی» نمیپندارند. مدیرمحصول خوب، باید همتای مدیر مهندسی در بازاریابی باشد.

مدیرمحصول خوب اهداف را با سرعت و دقت تعریف میکند، «چیستی» (و نه «چگونگی») و مسیر رسیدن به این «چیستی» را مدیریت میکند. مدیرمحصول بد وقتی از خودش راضی است که «چگونگی» کار را تعیین کند. مدیرمحصول خوب ارتباطات نوشتاری و کلامی سریع و دقیقی با بخش مهندسی برقرار میکند. مدیرمحصول خوب جهتدهی غیررسمی نمیکند، بلکه صرفاً اطلاعات را بهصورت غیررسمی جمعآوری میکند.

مدیرمحصول خوب تضمین ایجاد میکند، سؤالات متداول را پاسخ میدهد و ارائهها و گزارشهایی تهیه میکند که برای فروشندگان، کارکنان بازاریابی و مدیران اجرایی کاربرد اهرمی دارند. مدیرمحصول بد از اینکه همۀ روزش را زیر هجمۀ سؤالات نیروهای فروش گذرانده گله میکند. مدیرمحصول خوب نقصهای جدی محصول را پیشبینی میکند و راهحلهای عملی برای آن میسازد. مدیرمحصول بد همۀ روز درحال آب ریختن روی آتش است.

مدیرمحصول خوب در مواجهه با موضوعات مهم (فشنگهای نقرهای رقابتی، انتخابهای دشوار مربوط به طراحی، تصمیمات سخت مربوط به محصول و حمله به بازارها یا عقبنشینی از آنها) رویکردی نوشتاری در پیش میگیرد. مدیرمحصول بد نظراتش را شفاهی بیان میکند و زانوی غم بغل میگیرد که «دستهای پشت پرده» اجازه نمیدهند کار انجام شود. وقتی هم که شکست خورد، مدعی میشود چنین روزی را می‌‎دیده است.

مدیرمحصول خوب تمرکز تیم را معطوف به درآمد و مشتریان میکند. مدیرمحصول بد تیم را روی تعداد قابلیتهایی که رقبا مشغول ساختن آنند، متمرکز میکند. مدیرمحصول خوب محصولات خوبی را تعریف میکند که با تلاش زیاد قابل ساختن هستند. مدیرمحصول بد محصولات خوبی را تعریف میکند که امکان ساخت آنها وجود ندارد یا اینکه اجازه میدهد مهندسان هر چیزی که خودشان میخواهند، بسازند (یعنی سختترین مسأله را حل کنند).

مدیرمحصول خوب در طول دورۀ طراحی محصول به ارائۀ ارزش برتر به بازار فکر میکند و در طول مرحلۀ ورود به بازار به فکر دستیابی به سهم بازار و تحقق اهداف درآمدی است. مدیرمحصول بد فرق ارائۀ ارزش، همپایی با قابلیتهای رقبا، قیمتگذاری و همهگیری را بهخوبی درک نمیکند. مدیرمحصول خوب مشکلات را تجزیه میکند. مدیرمحصول بد همۀ مسائل را با هم ترکیب میکند.

مدیرمحصول خوب راجع به داستانی که میخواهد در رسانهها نوشته شود فکر میکند. مدیرمحصول بد راجع به بیان تمامی قابلیتها و ارائۀ بیشترین دقت فنی در پاسخ به رسانهها فکر میکند. مدیرمحصول خوب از رسانهها سؤال میکند. مدیرمحصول بد به همۀ سؤالات رسانهها پاسخ میدهد. مدیرمحصول خوب فرض میکند که اعضای رسانهها و جامعۀ تحلیلگران واقعاً باهوش هستند. مدیرمحصول بد میپندارد خبرنگاران و تحلیلگران کودن هستند زیرا ظرافتهای تکنولوژی خاصش را درک نمیکنند.

مدیرمحصول خوب در ایجاد شفافیت از آنطرف بام میافتد. مدیرمحصول بد حتی بدیهیات را هم توضیح نمیدهد. مدیرمحصول خوب کارش و موفقیتش را تعریف میکند. مدیرمحصول بد همواره به دنبال کسی است که کارش را تعیین کند.

مدیرمحصول خوب هر هفته سروقت گزارش وضعیتش را ارسال میکند، زیرا منظم و منضبط است. مدیرمحصول بد فراموش میکند گزارش وضعیتش را بهموقع ارسال کند، زیرا ارزشی برای نظم و انضباط قائل نیست.

پ.ن: اگر کتاب سختی کارهای سخت را نخوانده‌اید، حتما بخوانید.

دانلود رایگان کتاب مفاهیم Lean Startup

کتاب کوچک مفاهیم پایه‌ای استارتاپ ناب پیش روی شماست. در این کتاب مفاهیم نوین و آزموده شده کارآفرینی بیان می‌شوند؛ مفاهیمی که دانستن آن‌ها برای هر کارآفرین و فرد نوآور که به دنبال موفقیت است، واجب است.

این کتاب کوچک حاصل نوشته‌هایی است که اینجا درباره شرکت استارتاپ ناب نوشته‌ام، به صورت یکجا، با صفحه‌بندی مناسب‌تر و البته به ترتیبی که خواننده را کامل با این مفاهیم کلیدی آشنا کرده و او را برای پیاده‌سازی استارتاپ ناب در کسب و کار خود آماده سازد.

 

دانلود کتاب

 

کتابی که پیش رو دارید پیش‌درآمد کتابی است که سرگرم ترجمه‌ی آن هستم، پیاده‌سازی ناب، که در آن به تکنیک‌های عملی پیاده‌سازی استارتاپ ناب (Lean Startup) برای کارآفرینان پرداخته‌ام.  برای آگاهی بیشتر از این کتاب به سایت آن www.LeanStartup.ir رفته و ثبت‌نام کنید.

این کتاب را به دوستان خود معرفی کنید.

این کتاب رایگان است، کپی و فرستادن آن برای دیگران نه تنها مانعی ندارد، بلکه توصیه هم می‌شود.

 
یادآوری:
– این کتاب فقط به مفاهیم پایه‌ای می‌پردازد و در کتاب پیاده‌سازی به تکنیک‌های عملی خواهم پرداخت .
– از دید من دانستن مفهوم خیلی مهم است و اولویت بالاتری دارد از تکنیک‌های عملی. چراکه اگر فردی مفاهیم را نداند در عمل هم قطعا به بیراهه خواهد رفت. نمود آن را در همین «کارآفرینی» می‌توان دید که هنوز بسیاری واقعا نمی‌دانند چیست و برای همین هم هست که توفیق چندانی پیدا نکرده‌ایم.
– لطفا حتما دیدگاه‌های خود برای بهتر شدن کتاب را بیان بفرمایید .
 

یادآوری: کارگاه‌های آموزشی من برای استارت آپ ها در همین ماه برگزار می‌شود، برای اطلاع از زمان و برنامه دقیق، اینجا را ببینید.

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. برای دست‌یابی به هم‌افزایی و اشتراک دیدگاه‌ها می‌توانید به صفحه‌ی Facebook بلاگ (اینجا) بروید.

کتاب خلق مدل کسب و کار

دو سال پیش خیلی اتفاقی با کتاب بسیار خوب آقای استروالدر Business Model Generation  آشنا شدم و علاوه بر اینکه از خواندن آن چیزهای فراوان یاد گرفتم، کلی هم لذت بردم، چرا که کتاب طراحی بسیاری زیبا و کم‌نظیری داشت.
راستش چندین بار هم وسوسه ترجمه به سرم زد ولی همت نکردم.
 
تا اینکه چندی پیش آگاهی یافتم که کتاب به فارسی برگردانده شده.
انتشارات آریا قلم هم مَحبت کرده و یک نسخه به رسم هدیه برایم فرستادند. که در جا شروع به خواندن کردم.
راستش پیش از دیدن کتاب نگران طراحی و ساختار اصلی بودم که خوشبختانه با  تلاش فراوان طراح داخل، کتاب همانند کتاب اصلی درآمده است.
 
معرفی کتاب در یک جمله، اگر با کسب و کار سروکار دارید یا کارآفرین هستید، حتماً این کتاب را بخوانید، حتما.
 
کتاب با معرفی بوم مدل کسب و کار -که قبلاً معرفی کرده‌ام اینجا– آغاز می‌شود و یکایک بخش‌ها را به‌صورت مفصل توضیح می‌دهد.
در بخش‌های بعد با استفاده از بوم به عنوان ابزرای استراتژیک برای طراحی یا تحلیل به معرفی الگو‌های موفق کسب و کار، طراحی، استراتژی و فرآیندهای کسب و کار می‌پردازد.
 
کتاب پر است از مثال‌های شرکت‌های موفق و بررسی رفتار و مدل کسب و کار آن‌ها. مثال‌ها تقریباً گستره‌ی وسیعی از صنایع مختلف را در بر می‌گیرند.

صنایعی همچون بانکداری خصوصی، مخابرات همراه، نشر مدرن کتاب، اسباب‌بازی، گوگل، کنسول‌های بازی، روزنامه‌ها، اسکایپ، بیمه، ژیلت، صنایع بهداشتی و …

سپس به روش‌های مختلف دست یافتن به بهترین مدل کسب و کار و نوآوری در مدل کسب و کار پرداخته می‌شود.
 
در یک کلام کتاب عالی است همانقدر که از نسخه اصلی کیف کردم از این کتاب استفاده کردم.
 

می‌توانید کتاب را به صورت آنلاین از اینجا تهیه کنید.

 
توجه: در کارگاه «طراحی مدل کسب و کار» من روش مطرح شده در کتاب را با مثال‌هایی ارایه می‌کنم. (اینجا)

نکته: بوم مدل کسب و کار را میتوانید اینجا ببینید و بارگیری کنید.
در ضمن بقیه‌ی اسلایدهای من راجع به مدل کسب و کار را می‌توانید اینجا بیابید.

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. برای دست‌یابی به هم‌افزایی و اشتراک دیدگاه‌ها می‌توانید به صفحه‌ی Facebook بلاگ (اینجا) بروید.

پندهای کارآفرین دل‌خسته

چند پند کوتاه از یک کارآفرین دلخسته، برای آنان که واقعا می‌خواهند کارآفرینانی موفق شوند:

یک، سعی نکنید «کارآفرین» باشید، یک کسب و کار سود ده خوب بسازید، همین.

دو، واژه «کارآفرینی» بزرگترین دشمن کارآفرینان است.

سه، از کسانی که درباره «کارآفرینی» صحبت می‌کنند دوری کنید.

چهار، کتاب‌هایی که در نام خود «کارآفرینی» دارند را نخوانید.

پنج، طرح کسب و کار (Business Plan) دامی مهلک برای کسب و کارهای نوپا است، نخست به‌دنبال دست‌ یافتن به یک مدل کسب و کار خوب باشید.

شش، تا آنجا که می‌توانید از مراکز رشد ( و پارک‌های فناوری) دوری کنید، دغدغه واقعی آن‌ها چیزی جز کارآفرینی است و بیشتر کسانی که آن‌جا هستند درک درستی از ماهیت کارآفرینی و شرکت نوپا ندارند (البته بر خلاف سخنان و ادعایشان).

هفت، گرچه ممکن است ارتباطات‌شان برای کسب و کارتان مفید به نظر برسد ولی از استادان دانشگاه پرهیز کنید، آن‌ها کسب و کارتان را نابود خواهند کرد؛ چرا که هیچ انگیزه‌ای ندارند. گرچه متاسفانه به اسم، ارتباط صنعت و دانشگاه، دارند پروژه‌هایی را که حق‌شان نیست می‌گیرند.

 

پی‌نوشت: در پست بعدی (اینجا) درباره تعریف‌های نو مفاهیم اساسی کارآفرینی نوشته‌ام.

 

می خواهید بار دیگر که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید؟ عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

معرفی کتاب: تحلیل نیازمندی‌های نرم‌افزار

روش کاربردی تحلیل نیازمندی‌های نرم‌افزارپیش از عید! دوشنبه روزی بود که کتاب روش کاربردی تحلیل نیازمندی‌های نرم‌افزار، به رسم هدیه، رسید از دست محبوبی به دستم. کتاب را درجا به دست گرفتم. کتاب همانگونه که از نامش پیداست به شکلی کاربردی به تحلیل نیازمندی‌ها پرداخته بود و آنچنان جالب و مفید بود که تصمیم گرفتم بررسی طولانی و مفصل بر کتاب بنویسیم.

متاسفانه درگیری‌های روزمره امانم نداد و چند ماه از آن زمان گذشت. کتاب را چنان مفید دیدم که دور از انصاف دیدم درباره اش ننویسم؛ هرچند کوتاه.

پیش از آغاز سخن:

اگر دانشجو، برنامه‌نویس یا مدیر شرکتی نرم‌افزاری هستید ویا در زمینه نرم‌افزار فعالیتی دارید حتما کتاب را تهیه کنید. چرا که لازم است همیشه یک نسخه از کتاب دم دستتان باشد و  البته روشن است که برای تحلیل‌گران سیستم از شام شب واجب‌تر است.

با وجود ظهور متدولوژی‌های نو از جمله روش‌های چابک (Agile) ، خود من بسیار دلبسته این روش‌ هستم، بسیاری فکر می‌کنند که دیگر نیازی به نیازمندی‌های نرم‌افزار نیست، که این کاملا نادرست است.

در هر زمینه و یا هر متدی که کار می‌کنید شناخت خوب از سازمان و سیستم بسیار یاری‌گر است و ضعف نبود این شناخت در بسیاری از نرم‌افزارها دیده شده و می‌شود و نتیجه‌ای جز ساخته شدن نرم‌افزاری ضعیف و ناکارآمد ندارد.

از این نظر کتاب آگاهی بخش و دانش افزاست.

کتاب از دوازده فصل  و یک پیوست (دو واژه نامه) در قالب شش بخش تشکیل شده است. متن نوشته از آن متن‌هایی که آدم را خسته نمی‌کند. در جای‌جای کتاب، همانگونه که از چنین کتابی انتظار می‌رود، تصویر، جدول‌ و نمودارها جلوه‌نمایی می‌کنند.

جزییات بیشتر، فهرست فصل‌ها و مقدمه را اینجا بخوانید. باز هم یاد‌آوری می‌کنم اگر نرم‌افزاری هستید کتاب را بخوانید.

فهرست بهترین کتاب‌های بازاریابی فارسی

گوشزد: این فهرست هنوز خام و در حال تکمیل است. این‌ها کتاب‌هایی هستند که من خوانده‌ام و در کتابخانه‌ی شخصی خود دارم. بنابراین روشن است که کتاب‌های بسیاری را نخوانده‌ام. هنوز هیچ کتاب بازاریابی از نویسندگان ایرانی به این فهرست افزوده نگردیده که بسیار خوشحال می‌شود دوستان پیشنهادهای خود را بیان فرمایند.

نام کتاب/نویسنده/مترجم/ناشر ایرانی

  • تجارت جنگ است/ ال ریس، جک تروت/ محمود حمیدخانی/ سیته
  • جایگاه‌ سازی: نبردی در ذهن/ آل ریس، جک تروت/ ترانه قطب/ سیته
  • بازی‌های استراتژیک بازاریابی/ جان زاگولا، ریچارد تانگ/ علی عیاری/ فرا
  • استراتژی اقیانوس آبی/ دبلیو چان کیم، رنه مابورنیا/ علیرضا پورممتاز/ آسیا (گروه پژوهشی آریانا) ( این کتاب چند ترجمه دیگر هم دارد.)
  • گاو بنفش/ ست گادین/ سید بهشاد یاسینی/ فرا
  • بازاریابی چریکی/ جی کنراد لوینسون/ همایون رکنی قاجار/ سیته
  • سقوط تبلیغات و ظهور روابط عمومی/ ال ریس، لورا ریس/ سنبل بهمنیار / سیته
  • استراتژی‌های بازاریابی/ آل ریس، جک تروت/ سهراب خلیلی شورینی/ یادواره کتاب              (  نشر سیته ترجمه‌ی دیگری از این کتاب را چاپ کرده)
  • تمایز یا نابودی / جک تراوت/ میراحمد میرشاهی/ فرا
  • غول‌های بازاریابی/ کریس موری/ علی عیاری/ فرا

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.

بررسی کتاب: راهنمای موفقیت شرکت‌های نوپای وبی

The Web Startup Success Guide book coverچندی پیش متوجه شدم که کتاب «راهنمای موفقیت شرکت‌های نوپای وبی»(The Web Startup Success Guide) در حال آماده‌سازی است.  پس از انتشار، بی‌درنگ، برای نویسنده رایانامه فرستادم و او نیز برای بررسی یک نسخه برایم فرستاد.

بدبختانه ما به‌راستی کسب و کار وبی فارسی/ایرانی نداریم. ولی از آنجا که وب از بستر (پلتفرم) های آینده است و در آن فرصت‌ها و ایده‌های بسیاری برای راه اندازی کسب و کار وجود دارد، باید و امیدوارم که کم‌کم شاهد چنین کسب و کارهایی باشیم.

پیش از هر چیز از اینکه دیدم پیشگفتار کتاب را فرد محبوب من جول اسپالسکی نوشته حوشحال شدم. کتاب ده فصل دارد.

فصل نخست درباره شرکت نوپا، کارآفرینی و اینکه چه تغییری کرده و چه هنگام باید دست با این کار زد سخن گفته.

در فصل دوم درباره آغاز کردن، کارهایی که نباید کرد، یافتن زمینه مناسب و بررسی  ایده، نوشته است.

فصل ۳ درباره اینکه از میان بستر (پلتفرم) های موجود کدام را برگزینیم و چه سنجه‌هایی در گزینش بستر مناسب مهم هستند صحبت شده است.

در فصل ۴ درباره ابزارها، تالار(فروم)ها و  گروه‌های مفید برای کسب و کارهای نوپا سخن گفته شده است.

فصل ۵ درباره روش‌های جذب سرمایه و جمع‌آوری پول صحبت کرده است. گرچه بین روش‌های گفته شده در کتاب و آنچه  به راستی ما در اینجا با آن درگیر هستیم فرق بسیاری وجود دارد، ولی این فصل همچنان در برگیرنده آموزه‌هایی سودمند است.

فصل ۶ درباره‌ی نقش رسانه‌های اجتماعی همچون بلاگ، فروم، توییتر، فیس بوک…  و بهره‌بردن از آن‌ها برای بهبود کسب و کار نوپای شماست.

در فصل ۷ درباره اصول بنیادین راه‌اندازی وب سایت و جذب بیننده برای آن صحبت شده است.

در فصل ۸ درباره اصول بهره‌وری و چگونگی به انجام رساندن درست کارها (GTD) رهنمودهایی کاربردی ارایه شده است.

فصل ۹ دربر گیرنده ۶ مصاحبه با شش کارآفرین خردمند و معروف در زمینه کسب و کارهای وبی است و پر از تجربه‌های سودمند.

فصل ۱۰ نیز درباره کارهای دیگر و پندهایی است برای بهتر شدن کسب و کارتان.

یکی از ویژگی‌های مهم کتاب این است که در هر فصل چند گفتگو با چند کارآفرین درباره کسب و کارشان وجود دارد که باعث آگاهی بیشتر خواننده با جنبه‌های واقعی و کاربردی راه‌اندازی چنین کسب و کارهایی می‌شود. خود گفتگو‌ها به تنهایی بسیار ارزشمند هستند.

خواندن این کتاب را برای هر کسی که در پی راه‌اندازی کسب و کار/ شرکتی نوپاست یا به تازگی شرکتی راه‌انداخته پیشنهاد می‌کنم، چه وبی باشد و چه نرم‌افزاری چرا که بسیاری از آنچه که در کتاب گفته شده برای هر دو درست و کارا است. برای آگاهی بیشتر درباره کتاب به سایت ناشر سر بزنید:

APRESS.COM : The Web Startup Success Guide : 9781430219859

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید(فید چیست و نحوه استفاده از فید.) همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

فهرست بهترین کتاب‌های مدیریتی فارسی

– نخست اینکه این فهرست هنوز بسیار خام است. پس ممنون می‌شوم تا کتاب‌های پیشنهادی خود را بگویید تا به این فهرست افزوده گردد و این فهرست کم‌کم بهتر و کامل‌تر شود.

– دوم من این فهرست را بر اساس دو فهرست از اینجا و اینجا ساخته‌ام. ولی آن‌هایی را که می‌دانسته‌ام که به فارسی برگردانده شده یا خودم خوانده‌ام را فهرست کرده‌ام. روشن است که ممکن است کتاب‌هایی از این دو فهرست به فارسی برگردانده شده باشد ولی من از آن‌ها آگاهی نداشته‌باشم. پس فهرست‌ها را ببنید و اگر کتابی در ‌آن‌ها هست که به فارسی برگردانده شده ولی من ننوشته‌آم مرا یادآور شوید.

– سوم همانگونه که می‌بینید این، فهرستِ کتاب‌های برگردانده شده به فارسی است به بیان دیگر هنوز هیچ کتابی که نویسنده، و نه مترجم، آن ایرانی باشد نیاورده‌ام. خودم چند کتابی را می‌شناسم ولی اگر کتاب‌هایی از این دست را می‌شناسید باز هم لطف کرده مرا یادآور شوید.

خوب است یادآور شوم کتاب‌هایی در فهرست هست که نام مترجم و ناشر ندارد، چندتایی از آن‌ها چندین ترجمه دارند و من نمی‌دانم کدامین یک بهتر است، بنابراین تنها نام کتاب را آورده‌ام. ولی آن‌هایی را که بهتر ‌دانسته‌ام، فهرست کرده‌ام.

یادآور می‌شوم این فهرست دربرگیرنده‌ی کتاب‌هایی درباره رهبری و توان‌افزایی نیز هست که از نیازهایی اساسی مدیر است.

نام کتاب/نویسنده/مترجم/ناشر ایرانی

  • چگونه می توان دوست یافت و در مردم نفوذ کرد/دیل کارنگی/*/*
  • ساختن برای ماندن/جیم کالینز، جری پوراس/فضل اله امینی/فرا
  • رهبری تحول/جان کاتر/مهدی ایران نژاد پاریزی، مینو سلسله /موسسه تحقیقات و آموزش مدیریت
  • هدف/الیاهو گلدرت، جف کاکس/داریوش نقشینه/پیک آوین
  • بهتر از خوب/جیم کالینز/فضل اله امینی/فرا
  • پنج دشمن کار تیمی/پاتریک لنچونی/فضل اله امینی/فرا
  • هفت عادت مردمان موثر/استیون کاوی/*/*
  • گام نخست، رهیدن از قانون های کهنه/مارکوس باکینگهام، کورت کافمن/عبدالرضا رضایی نژاد/فرا
  • راه تویوتا/جفری کی لایکر/سعید خرقانی، مهدی ایران نژادپاریزی، مینو سلسله/موسسه تحقیقات و آموزش مدیریت
  • پنجمین فرمان/پیتر سنگه/حافظ کمال هدایت، محمد روشن/سازمان مدیریت صنعتی
  • برد/جک ولش، سوزی ولش/عبدالرضا رضایی نژاد/فرا
  • اقتصاد ناهنجاری های پنهان اجتماعی/استيون لویت، استیون دابنر/سعید مشیری/نشر نی
  • گاو بنفش/ست گادین/سید بهشاد یاسینی/فرا
  • سیستم تولید تویوتا: گذار از تولید انبوه به تولید ناب/تائی چی اوهنو/کاظم موتابیان /آموزه
  • جهان مسطح است/
  • 21 قانون انکارناپذیر رهبری/جان ماکسول/مهدی قراچه داغی، ارمغان جزایری/پیکان
  • قورباغه را قورت بده!:21 روش عالی غلبه بر تنبلی و انجام بیشترین کار در کمترین زمان/برایان تریسی/اشرف رحمانی، کورش طارمی/راشین (ویرایش سوم)
  • نیروی بیکران تفکر مثبت/نورمن وینسنت پیل/شهناز مجیدی/کتابدرمانی
  • مدیر یک دقیقه ای/کن بلانچارد، اسپنسر جانسون/*/*
  • گام دوم، کشف توانمندی ها/مارکوس باکینگهام، دونالد کلیفتون/عبدالرضا رضایی نژاد/فرا
  • چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟/اسپنسر جانسون/شمسی بهبهانی/اختران
  • کوه یخ ما دارد آب می شود: تغییر و موفقیت تحت هر شرایطی/جان کاتر،هولگر راتگبر/شایسته مهدی/آرامش
  • ماهی!/استفان لاندین، هری پل، جان کریستنسن/سحر کیانی/فرا
  • هوش هیجانی/دانیل گلمن/
  • جایگاه‌ سازی: نبردی در ذهن/ آل ریس، جک تروت/ ترانه قطب/ سیته
  • بازی‌های استراتژیک بازاریابی/ جان زاگولا، ریچارد تانگ/ علی عیاری/ فرا
  • استراتژی اقیانوس آبی/ چان کیم، رنه مابورن/*/*
  • انتخاب‌های هوشمندانه/رایفا، کینی، هاموند/سیاوش ملکی‌فر/موسسه فرهنگی انتشارات کرانه علم
  • استراتژی رقابتی/ مایکل پورتر/ جهانگیر مجیدی، عباس مهرپویا/ رسا
  • تفکر ناب/ جيم ووماک، دان جونز/آزاده رادنژاد/ آموزه

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

یک درس اجباری دیگر: کارآفرینی یا اقتصاد؟

نکته: می‌دانم همین حالا هم چندی می‌گویند درس‌ها زیادند و باید کم شوند، من در این باره هیچ دیدی ندارم و البته نمی‌خواهم صدای آنها را در بیاورم.

امروز صبح داشتم نوشته‌های یکی از ستون‌نویسان فوربس را می‌خواندم، وی پیش‌تر یادآور شده بود که گونه‌ای از فرار مغزها از رشته‌های فنی /مهندسی به رشته‌های مالی (اقتصاد/مدیریت) در حال شکل‌گیری است. اینک در نوشته‌ای او برآن است که درس «مبانی کارآفرینی» باید جزو درس‌های اجباری رشته‌های فنی/مهندسی شود. اما آنجا آمریکا است (گرچه وی از آنجا که در اصل هندی است، همیشه نیم‌نگاهی نیز به هند دارد).

من گونه دیگری می‌اندیشم، البته در اینکه «مبانی کارآفرینی»، درس مفیدی است هیچ‌گونه شکی ندارم. اما فکر می‌کنم اگر قرار است که تنها یک درس دیگر افزوده شود، بهتر است درس «مبانی اقتصاد» باشد. چون درسی است که به‌درد همه‌کس می‌خورد کما اینکه ما در ایران به شدت از نبود دید علمی اقتصادی در مردم رنج می‌بریم. افزودن چنین درسی افرون بر مفید بودن برای یک مهندس، اندک اندک دید اقتصادی جامعه را هم بالا می‌برد، چرا که درصد بسیار بالایی از دانشجویان ما اکنون دانشجوی رشته‌های فنی/مهندسی هستند. در «پندهایی به دانشجویان کامپیوتر»یادآور شدم که یکی از مهارت‌های بایسته برای یک دانشجوی کامپیوتر دانستن اقتصاد خرد است.

حالا که «مبانی اقتصاد» جزو درس‌ها نیست، چه کنیم؟

یک روش می‌تواند این باشد که با پیگیری و پشتکار فراوان به مدیران گروه بپذیرانیم که این درس را با استادی خوب، اقتصاد خوانده‌ و اقتصاد‌دان ارایه کنند. از آنجا که اقتصاد امروز بسیار بر پایه ریاضیات است، بهتر است که پیش‌نیاز این درس درسی‌هایی چون ریاضی 2 و آمار و احتمالات باشند. هم‌اکنون بهترین کتاب برای این درس ویرایش پنجم Principles of Economics است که به فارسی ترجمه نشده است. این کتاب محبوب‌ترین نوشته اقتصاددان بسیار معروف و استاد دانشگاه هاروارد «گریگوری منکیو» است. خوشبختانه کتاب دیگری از این نویسنده که برای این درس نیز مناسب است به فارسی برگردانده شده، که بهترین گزینه‌ی فارسی موجود است:

  • مبانی علم اقتصاد، گریگوری منکیو، حمیدرضا ارباب، نشر نی.

این کتاب همچنین برای کسانی که می‌خواهند خودشان اقتصاد بخوانند، سودمند است. (درباره کتاب بیشتر بخوانید)

به شما قول می‌دهم پس از گرفتن این درس دید بسیار بهتری نسبت به بسیاری چیزها خواهید داشت و هیچگاه از گرفتن چنین درسی پشیمان نمی‌شوید. اما به یاد داشته باشید که نوشته‌ام «استادی خوب، اقتصاد خوانده‌ و اقتصاد‌دان» چرا که در اینجا هر اقتصاد خوانده‌ای اقتصاد دان نیست، راستش بسیاری از آنها اقتصاددان نیستند. اگر دانشگاه شما دانشکده اقتصاد ندارد و تهران هستید یک گزینه بسیار خوب برای این تدریس محمدرضا فرهای‌پور است. همین جا بگویم که او دوست من است، اما برای این او را معرفی نکرده‌ام، او اقتصاددان خوبی است.

همچنین می‌توانید دوره یا کلاس‌های فشرده برای این درس بگذارید، برای نمونه  به‌شکل 3 -4 هفته، یک روز در هفته (اگر کار می‌کنید: پنجشنبه یا جمعه) و روزی 8 ساعت.

اگر می خواهید بار دیگر که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید. «فهرست همه نوشته‌ها»ی من را اینجا ببینید.

کارآفرینی بکنیم یا نکنیم!؟

ترکیب «کارآفرینی کردن» برایم ناهمگون است، دوست داشتم که نام این نوشته را «شرکت بزنیم یا نه» بگذارم. اما از آنجا که واژه کارآفرینی امروزه مُد شده، این نام را برگزیدم.

– جلسه نخست طرح کسب وکار است، چون همیشه کلی درباره مشکل های راه اندازی کسب و کار سخن می گویم، آقایی جا افتاده و بالای 50 سال، که مدیریت نیز خوانده، می گوید که چرا شما بر خلاف دیگر مدرسان دوره های کارآفرینی انرژی منفی می دهید.

– دوشنبه عصر به همراه یکی از دوستان، که دانشجوی دکترای صنایع است، به کارگاه کوچک یکی ار بچه ها، که در دوره پیشین سرکلاسم بوده، می رویم. حسرت می خورم که چرا ضبط کننده ای همراهم نیست تا صدایش را ضبط کنم و برای بچه ها پخش کنم یا اینجا بگذارم. بسیار می نالید و اعتراف می کرد که کسب و کارش را نادرست آغاز کرده و مبنایش تنها مهارت فنی بالا بوده. یادآور می شوم کسب و کارش در آستانه ورشکستگی است حتا کارکنانش را رد کرده. او گله می کرد که چرا در کلاس های کار آفرینی با انرژی به بچه ها گفته می شود که کارآفرین شوند.

همانگونه که در بالا اشاره کردم کارآفرینی مُد شده و نامش بیش از حد بزرگ شده. افرادِ بدون دانش و مهارت کافی برای کارآفرینی به شدت تشویق می شوند که این کار را انجام دهند. دانشجویانی که تا دیروز سرشان در کتاب بوده و از دنیای کسب و کار بیرون هیچ نمی دانند به شدت تشویق می شوند و … .

در صورتی که راه اندازی کسب و کار کار چندان آسانی نیست و نیازمند بسیاری از مهارت هاست. در پست «چگونه از خود مدیر بسازیم» از برخی از این مهارت ها یاد کرده ام. اینکه من به کسانی که سر کلاس های آزاد کارآفرینی می نشینند انرژی منفی می دهم ، البته همراه اطلاعاتی که چشمانشان را باز کند، بدین سبب است که جو زده نشوند و با چشمان باز و با دانش و مهارت کافی به سراغ برپایی(Start) کسب و کار بروند. همانگونه که بارها یادآور شده ام بسیاری از کسب و کارهای نوپا (Startup) به دلیل نداشتن بینش کافی و کمینه دانش مدیریتی از بین می روند، نه نداشتن ایده نو یا خلاق و نوآور نبودن. متاسفانه برای کسب و کار های نوپا در ایران کتاب نیز بسیار کم است و کتاب های بنیادینی چون «هنر برپایی» (برخی آنرا «هنر آغاز» نیز نامیده اند که برگردان «The Art of the Start» است ) هنوز به فارسی برگردانده نشده اند، کتاب های نوشته شده در ایران هم که انگشت شمارند.

نکته بسیار مهم: برابرنهاد فارسی «Business» واژه «کسب و کار» است ونه تجارت، به همین صورت برگردان« Business [Wo]man» در فارسی «کاسب کار» یا به شکل کوتاه «کاسب» است. دانستن این از آن رو مهم است که در پس این واژه فرهنگی نهفته است که از آن به فرهنگ کسب و کار یاد می کنند.

اگر می خواهید بار دیگری که  مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید. همچنین می توانید مرا در تویتر دنبال کنید.

دیدگاه ها و بازخوردهای شما مرا در مسیر درست رهنمون می‌شوند، به نوشته هایم سمت و سو داده و به بهتر شدن آنها کمک می‌کند.