این دومین بخش از مقالهای در سه بخش است. برای خواندن بخش نخست به اینجا و بخش سوم به اینجا بروید.
زبان C را پیش از تمام شدن درستان یاد بگیرید. دقت کنید که گفتم C و نه C++. گرچه C به شکلی چشمگیر کمتر استفاده می شود ، هنوز برای کسانی که هماکنون برنامهنویسی می کنند زبانی بین المللی است. زبانی است که با آن با یکدیگر ارتباط بر قرار میکنند و از آن مهمتر از زبان های جدیدی مثل Ruby,Python,Java که در دانشگاه یاد میگیرید (البته نه اینجا) به زبان ماشین نزدیکتر است (یا از هر زبان جدیدتر دیگری که درس می دهند). نیاز است که شما دست کم یک ترم به زبان ماشین نزدیک شوید وگرنه هیچگاه نخواهید توانست که کُدهایی کارا به زبانهای سطح بالاتر بنویسید. نخواهید توانست روی کامپایلرها و سیستمهای عامل، که از بهترین کارهای برنامهنویسی بازار هستند، کار کنید. هیچگاه به شما برای خلق معماری پروژه های بزرگ اعتماد نمیشود. برای من مهم نیست که چقدر در مورد کنترلها، بستارها و مدیریت استثناها می دانید: اگر نتوانید توضیح دهید که چرا while (*s++ = *t++); یک رشته را کپی می کند یا برایتان طبیعیترین چیز در دنیا نباشد، آنگاه شما بر اساس خرافات و موهومات برنامه نویسی می کنید، اهمیت این مساله برای من مثل پزشکی است که اصول آناتومی را نمیداند و بر اساس گفته یک آدم ساده لوح، که گفته این دارو جواب میدهد، نسخه مینویسد. اقتصاد خُرد را پیش از فراقت از تحصیل فرا بگیرید. اگر تا حالا هیچ درس اقتصادی نگذراندهاید، باید بگویم اقتصاد از آن دسته رشتههایی است که با یک شاهکار انفجاری آغاز میشود،با آن بسیار نظریهها و اصول بامفهومش، که اثباتپذیر هستند و پس از آن نشیب و رو به افول است. این شاهکارِ آغازین اقتصاد خرد است، که به گونهای پایهی هر نظریهی مهمی در تجارت و کسبوکار است. از آن پس چیزها بدتر می شوند: به اقتصاد کلان می رسید (اگر می خواهید می توانید از ادامه این پاراگراف بگذرید) با آن نظریه های جالبش درباره چیزهایی مثل ارتباط نرخ بهره و بیکاری که بیشتر ثابت نشده به نظر می آیند تا ثابت شده، و پس از آن بدتر و بدتر میشود و بیشتر گرایشهای اقتصاد به فیزیک مبدل می شوند، که به درد پیدا کردن کاری بهتر در بازار والاستریت می خورد. ولی حتما اقتصاد خرد را بگیرید، زیرا شما باید درباره عرضه و تقاضا بدانید، شما باید درباره مزیتهای رقابتی بدانید و باید مفاهیم سود ویژه، کاهش قیمت و مطلوبیت حاشیهای را درک کنید پیش از آنکه بخواهید بدانید چرا شرکت با این روش کاری سود ده است. چرا کامپیوتریها باید اقتصاد یاد بگیرند؟ زیرا برنامه نویسی که اصول کسب و کار رابداند برای شرکت از آنکه نمیداند، ارزشمندتر است. و این خیلی مهم است. نمی توانم بگویم چند بار کار ما بخاطر ایدههای احمقانه ای که در برنامهنویسی شدنی و در سیستم سرمایه نشدنی هستند، بینتیجه مانده است. بخار چیزهایی که در اقتصاد خرد یاد می گیرید برنامه نویسی ارزشمندتر خواهید بود، و بخاطرش پاداش خواهید شد.
درسهایی که کامپیوتری نیستند را تنها به این خاطر که کسلکننده هستند سرسری نگیرید. سرسری گرفتن درسهایی که تخصصی نیستند راه بسیارخوبی است برای که معدل کل پایینتری داشته باشید. هیچگاه معدل خود را دست کم نگیرید، بسیاری از استخدام کنندگان و مدیران، از جمله خودم، هنگام مطالعه رزومه، مستقیم سراغ معدل می رویم، و البته از این کار هم پشیمان نیستیم. چرا؟ زیرا معدل شما نشان میدهد که استادان شما در دراز مدت و در شرایط مختلف در باره عملکرد شما چه میاندیشیدهاند. رتبه کنکور چطور؟ آزمونی است که تنها در چند ساعت برگزار شدهاست. اما معدل نشان دهندهی صدها کار و پژوهش کلاسی و میان ترم در چهار سال است. البته مشکلات خاص خودش را هم دارد. معدل نمیگوید که فلان درس گلابی را در بهمان دانشگاه گلابیتر گذراندهاید یا مکانیک کوانتومی را در یک دانشگاه سختگیر. البته من وقتی معدل متوسطی را از آن دانشگاه آسانگیر میبینم از آنها توصیه نامه و مدارک دیگری هم میخواهم و دنبال افرادی با معدل بالاتر از این دانشگاهها می گردم. چرا مدیری که به دنبال مهندسان نرم افزار است، باید به نمره درس تاریخ شما اهمیت می دهد؟ چراکه تاریخ کسل کننده است. آهان، پس شما دارید می گویید باید شما را استخدام کنم زیرا شما هنگامیکه کار کسلکننده میشود، درست کار نمی کنید؟ بله، در برنامه نویسی هم چیزهای کسلکننده هست. هر کاری بخشهای کسل کننده دارد. من یکی که افرادی را استخدام نمیکنم که به دنبال کارهای جالب هستن و فقط آنها را انجام میدهند. من در دانشگاه درس مردمشناسی فرهنگی را گرفتنم زیرا خوب دریافته بودم که باید چیزهایی راجب به مردمشناسی بیاموزم، و از دید من درس بدرد بخوری بود. جالب است؟ نه آنقدرها! مجبور بودم کتابهای واقعا خسته کنندهای در مورد سرخ پوستان در جنگلهای بارانی برزیل و ساکنان جزیره تروبریاند بخوانم، که با وجود همه احترامی که برایشان قایل هستم برای من چندان جالب نبود. در واقع کلاس آنچنان خستهکننده بود که چیزی مثل تماشای رشدچمن ها برایم هیجان انگیزتر بود و من آرزویش را می کردم. کاملا علاقه ام را راجع به موضوع از دست داده بودم. گریهام در آمده بود و از بحثهای بی پایان در باره جمعکردن سیبزمینی شیرین بسیار خسته شده بودم. نمی دانم مردم جزیره تروبریاند چرا اینقدر وقت صرف جمعآوری سیبزمینی شیرین می کردند، چیز دیگری یادم نمی آید، بسیار کسل کننده بود، اما زمان میان ترم که رسید حسابی درس را شخم زدم. کمکم به این رسیدم که مردمشناسی فرهنگی دارد برایم شگنجه و ملالت می شود و کسالت سد راه من است. اگر در کلاسی بیست میگرفتم که در امتحانش باید همه چیز را درباره پوشش سرخپوستان در فلان جشن میدانستم، میتوانستم از پس هرچیزی برآیم هرچقدر هم که خستهکننده باشد. بار بعد که از اتفاق جایی گیر کردم و مجبور بودم برای یک چرخه کاری ۱۸ ساعت منتظر بمانم از مطالعه آن قبیله سپاسگذار بودم چون در مقایسه بسیار خوشایندتر بود. من بیست گرفتم. خوب، اگر من توانستم پس شما هم میتوانید.
برای خواندن ادامه این نوشته (بخش سوم) به اینجا بروید.
اگر می خواهید بار دیگری که مطلبی نوشته شد، آگاه گردید. عضو خوراک (feed) این بلاگ شوید.
سلام
دوست عزیز خیلی خوب در مورد مطالب خوب مینویسی.چند وقت پیش اتفاقی وارد بلاگت شدم حالا از خوانندگان پر و پا قرصت هستم.
موفق باشی
دانشگاه ترم یک دارن به ما جاوا میگن
– امید هنوز که هنوزه نمی تونم با این حرفت که می گی درس های غیر تخصصی و کسل کننده رو سرسری نگیرید ارتباط برقرار کنم، مثلا من هنوز تو کتم نمی ره بخاطر مهندسی کامپیوتر یا مثلا گرافیک بیام عربی پاس کنم.
– شدیدا داری منو راغب می کنی برم اقتصاد خرد بخونم
– و باز هم بمیرم واسه تایپیست این مقاله
کاشکی این مطالب رو ۵-۶ سال پیش که فارغ التحصیل شدم یکی بهم میگفت
عالی بود
منتظر قسمت سوم این مقاله هستم
ان الذین یستخدمون تایپیست و المترجم
اولئک هم المفلحون :دی
کجایی مهندس؟؟
چرا update نمی کنی؟
سلام مهندس جان :
واقعا عالی ….. لطفا ادامه بده
aliiiiiiii bod vaghe an be dardam khord
damet ghij da da
[…] منبع Posted in Traning. […]
از راهنمایی های بسیار خوبتون ممنون
اگه میشه توضیح بدید که از کجا میتونیم شروع کنیم به یادگیری اقتصاد خرد
خیلی عالی بود. ولی به نظر من سی پلاس + مهمتر و گسترده تر ار سی هست
[…] پندهایی به دانشجویان کامپیوتر- بخش دوم […]
یونگ می گه آدم سالم نمی تونه شکنجه گر بشه و حتما باید خودش تحت شکنجه قرار گرفته باشه
این رو میشه به وضوح در صحبتها و راهنمایی های این دوستمان دید ایشان چون خودشان درسی رو برداشتند که فکر می کردند درس ارزش مندی هست ولی بعد متوجه بی کاربردی اون درس و تفاوت واقعیت با ایده آلشون شده اند از این موضوع کاملا آسیب دیدند و دوست دارند این موضوع رو سر دیگران هم خالی کنند تا هیچ کس از این نوع شکنجه بی بهره نمونده باشه